
کتاب زمستان با طعم آلبالو
۳٫۴
(۹)
خواندن نظراتمعرفی کتاب زمستان با طعم آلبالو
«زمستان با طعم آلبالو» رمانی به قلم الهام فلاح( -۱۳۶۲)، نویسنده ایرانی است. داستان این کتاب پیرامون زندگی زنی است که در ارتباط عاطفی با همسرش دچار مشکل است و همین موجب میشود او دچار گونهای خیالبافی و سرگشتگی شود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«از خواب که میپرم هنوز هوا تاریک است. ساعت پنج نشده. اصلاً به پنجرهها نگاه نمیکنم. ترسم از این وقت روز را آنقدری میشناسم که به هیچ پنجرهای حتی نیمنگاه هم نیندازم. پاهای یخکردهام را بغل میگیرم. درست مثل جنینی بیگناه. شروین ملحفه عروسکیاش را رویم انداخته. پاهایم تمام شب از زیر این ملحفه کوچک بیرون ماندهاند و حالا اینطور سرد و بیحس شدهاند. ملحفه را تا روی گوشم بالا میکشم.
به پهلوی چپم میچرخم. دلم از گرسنگی مالش میرود و صدای تالاپ تالاپ قلبم مثل صدای طبل جنگ دلهرهآور شده. چشمهایم بازِ باز است و هیچ جور توی کتشان نمیرود که الآن وقت خواب است و باید بسته شوند. آخر من هنوز دلم میخواهد کپه مرگم را بگذارم. مینشینم و نفس عمیق میکشم.
چند روز پیش سیما گفت: «اینطور وقتها بهترین کار این است که نفس بگیری... اینطوری...» و طوری نفسگیری کرد که آخرش هم نتوانستم مثل او نفس بگیرم و سیما گفت که خیلی بیعرضهام. پاهایم مثل پاهای مردهها سفید شده و لاک قرمزم بیش از هر وقت دیگری خودش را نشان میدهد. میروم توی حمام.
شیر آب گرم را باز میکنم و لباسهایم را در میآورم. شکمم را با دستهایم میمالم و دستم را میگذارم روی همان نقطه اتصال قدیمیام با مامان. و طبق معمول هر دفعه که میآیم حمام باز حسرت میخورم که لابد قطر بند نافم آنقدری نبوده که چند تا از خصلتهای خوب مامان، اعتماد به نفس خدشهناپذیرش، همیشه شاد بودنش، همیشه معشوق بودنش، بتواند از آنجا وارد بدن من شود و در آن رسوب کند.»
ما این جا داریم می میریم![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
مریم حسینیان
از همان راهی که آمدی برگردفرشته نوبخت
مدار بدون بادبهرنگ بقایی
موعودسیامک ایثاری
تجریشزکریا قائمی
سیب ترشفرشته نوبخت
هست یا نیست؟سارا سالار
زن در پیادهرو راه میرودقاسم کشکولی
تخم شربلقیس سلیمانی
داماهیمهدی افروزمنش
پنجشنبههای سالنملیحه صباغیان
برف سوزیناهید فرامرزی
تو به اصفهان بازخواهی گشتمصطفی انصافی
آن جا که برف ها آب نمی شوندکامران محمدی
بیرون دایرهالهام فلاح
خدا مادر زیبایت را بیامرزدحافظ خیاوی
مهکامران محمدی
ولی دیوانهوارشیوا ارسطویی
آمین میآورم!امیر خداوردی
نی ناشیوا ارسطویی
غزالی فیلسوف![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
الکساندر تریگر
ویتگنشتاین و روان درمانیجان هیتون
عثمانی هامارک دیوید بئر
بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلاییادموند هوسرل
تاریخ و فرهنگ باستانی ایرانیان و شاهنامه فردوسیآصف خلدانی
وای ویلیام!الیزابت استراوت
شعور قلمرشید کاکاوند
دختری که سوار باد شداستیسی گرگ
حماسه و نافرمانیدیک دیویس
حریر غزالهجوخه الحارثی
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان

نظرات کاربران
من کتاب رو خیلی دوست داشتم پر از جمله های زیبا . این چیزی که اسمش را گذاشته اند غم از جایی مثل همین جاها پیدایش شد .از همین جایی که کسی را خواستی و نداشتی اش و آن کسی
قلمشون بسیار زیباست لذت بردم.
پرازنوشته های دلنشین در موازات خواندن داستان.لذت بردم
داستانی بی سر و ته که نیاز به ویراستاری هم داره. انتشار همین قبیل کتابها باعث شده وضع ادبیات ایران به اینجا بکشه.
بسیار زیبا ...نگارش عالی ....بی نظیر ....خیلی دوستش داشتم