دانلود و خرید کتاب آخرین رویای فروغ سیامک گلشیری
تصویر جلد کتاب آخرین رویای فروغ

کتاب آخرین رویای فروغ

معرفی کتاب آخرین رویای فروغ

آخرین رویای فروغ داستانی جذاب و خواندنی نوشته سیامک گلشیری، نویسنده و مترجم ایرانی است. ماجرای کتاب، اتفاقی شوکه کننده است که برای اعضای یک خانواده می‌افتد و آن‌ها را دور هم جمع می‌کند. با جلو رفتن داستان، با حال و هوای هر کدام از اعضای خانواده آشنا می‌شویم.

درباره‌ی کتاب آخرین رویای فروغ

آخرین رویای فروغ داستان زنی میانسال به نام فروغ است که از فرزندش می‌خواهد او را به شهر دیگری برای مسافرت ببرد. اما فروغ حافظه‌اش را از دست می‌دهد و نمی‌تواند افراد دور و برش را بشناسد و به همین دلیل همه‌ی بچه‌هایش به شمال میایند تا دریابند که چرا این اتفاق رخ داده است. این خبر برای همه‌ی آن‌ها سخت و شوکه کننده است. آن‌ها در ویلا جمع شده‌اند و هرکدام حرفی می‌زنند. روایت‌های هر کدام از زندگی شخصی و اتفاقی که برایشان افتاده است خواننده را به درون زندگی هر فرد می‌برد.

یکی از نقاط مثبت داستان آخرین رویای فروغ نحوه‌ی روایت داستان است. با پیش رفتن سیر داستان، و روشن شدن وقایع و اتفاقات نویسنده بارها این پیغام را می‌دهد که نمی‌توانیم درباره‌ی افراد و اتفاقاتی که دور و برمان می‌افتند قضاوتی بکنیم.

کتاب آخرین رویای فروغ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

آخرین رویای فروغ برای دوست‌داران رمان و داستان‌های فارسی جذاب است. اگر دوست دارید از زندگی آدم‌ها بخوانید، آخرین رویای فروغ می‌تواند گزینه‌ی خوبی برای شما باشد.

درباره‌ی سیامک گلشیری

سیامک گلشیری فرزند احمد گلشیری و برادرزاده‌ی هوشنگ گلشیری، نویسنده‌ی نامدار ایرانی در ۲۲ مرداد، ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شده است. سیامک گلشیری تحصیلاتش را در رشته‌ی زبان و ادبیات آلمانی تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده است و فعالیت ادبی‌اش را با چاپ داستان یک شب، دیروقت در نشریه آدینه آغاز کرده است. از سیامک گلشیری تا به حال نزدیک به بیست رمان و چندین مجموعه داستان منتشر شده است. کتاب‌های پنج‌گانه‌ی خون آشام او که برای نوجوانان نوشته است، در فهرست  کاتالوگ کلاغ سفید کتابخانهٔ بین‌المللی مونیخ سال ۲۰۱۴ جای گرفته است. دیگر کتاب‌های او نیز، همیشه در فهرست‌های جوایز نامزد و منتخب بوده‌اند. در حال حاضر سیامک گلشیری به تدریس داستان‌نویسی در دانشگاه‌ها مشغول است. 

جملاتی از کتاب آخرین رویای فروغ 

«گفت مرد تعریف می‌کند که یک سال پیش یک روز عصر با پسرش می‌آیند آن‌جا و توی ساحل می‌نشینند؛ شاید همان اطراف، نزدیک جایی که امیر و دوستانش نشسته بودند. آن ‌وقت مرد به سرش می‌زند که با پسرش بروند توی آب. لباس‌های‌شان را درمی‌آورند و می‌زنند به آب. همان‌طور که دست همدیگر را گرفته بودند، چند متری جلو می‌روند. فکر می‌کردند حتا تا چند متر جلوتر هم همان‌طور کم‌عمق است. به‌ خاطر همین دست همدیگر را رها می‌کنند و می‌روند جلوتر. همه‌چیز تا چند دقیقه خیلی خوب بوده. تا این‌که یک‌دفعه مرد می‌بیند پسرش نیست. غیب شده بوده. ظرف مدت خیلی کوتاهی ناپدید شده بوده. مرد اول فکر می‌کند پسرش دارد با او بازی می‌کند. اما بعد که می‌بیند هیچ خبری از او نمی‌شود، بلندبلند صدایش می‌کند. چند‌بار می‌رود زیر آب و بعد تا جایی که می‌تواند از ساحل دور می‌شود. تمام آن اطراف را دیوانه‌وار شنا می‌کند، اما دیگر بی‌فایده بوده. آب پسر را با خودش برده بوده. آن‌ وقت شروع می‌کند به فریاد زدن».

tehrani
۱۳۹۹/۰۱/۰۷

من دوست داشتم یک روایت از خانواده ای ایرانی بر خلاف نظرات دوستان از نظر من که خیلی واقعی بود داستان

zohreh
۱۳۹۹/۰۶/۲۱

۲۲. حسی که بعد تموم شدن کتاب داشتم رو دوست داشتم. روایتی ساده و تامل برانگیز از یه خانواده ایرانی. خوبی کتاب اینه که چندان دور و عجیب بنظرنمیاد، برعکس خیلی خودمونیه. فکرمیکنم فیلمی ایرانی شبیه به این داستان رو قبلا دیده باشم. احساساتی

- بیشتر
Ghazal Karavan
۱۳۹۸/۰۹/۰۸

هیچ محتوایی نداشت ...چه از نظر ادبی چه از نظر داستانی ...ی جورایی انگار اجباری در کار بوده تا چیزی نوشته بشه وخیلی زوری اتفاقات و افرادی به هم مرتبط و به هم وصل بشن ...

نیما
۱۳۹۷/۰۵/۲۱

کتابی میان مایه که الکی گنده اش کردند

Dentist
۱۳۹۸/۰۳/۰۵

فروغ زن مسنیه که بیماره و رو به مرگ. در آخرین روزهای قبل از مرگش از نوه‌ش خواهش میکنه تا اونو به شمال ببره و همه اعضای خانواده رو هم دعوت کنه. یه فیلم ایرانی به تمام معنا بود :| خیلی

- بیشتر
Amir_13_Doulabi
۱۳۹۷/۱۰/۲۸

رمان "آخرین رویای فروغ" داستان زنی است که برای دیدن عشق دوران جوانی‌اش به شهری در شمال می‌رود. بیماری او، که در آنجا وخیم‌تر هم شده، باعث می‌شود تا خانواده‌اش شبی در آن‌جا دور او جمع شوند. مردی که سال‌ها

- بیشتر
مریم
۱۳۹۹/۰۴/۲۷

عالی بود. واقعا آدم جذب داستان میشه و گاهی هم خودخواهیهای ما در رابطه با پدر و مادرمون رو یه یادمون میاره...

ارزو
۱۳۹۸/۰۱/۱۳

خیلی بیخود و وقت تلف کنیه،

نيلوفر
۱۳۹۹/۰۷/۱۱

کتابی متفاوت در دنیای رمان های فارسی این کتاب نشون می ده عمر جوونی کوتاهه

navidataeidargah
۱۳۹۸/۰۶/۲۶

بد بد بد بد...داستانی بدون دلیل برای کش داده شدن...داستان بی سر و ته...شخصیت پردازی ناقص...پایان بندی بد....نفرین شدگان و خفاش شب از گلشیری باور پذیر تر بود تا این...

چه‌قدر سخت است آدم نتواند راز بزرگی را که سال‌هاست در سینه دارد، برای نزدیک‌ترین کسانش بگوید
آبـــــان🍊
«می‌دونی، بعضی وقت‌ها دوری آدم‌ها رو به‌هم نزدیک‌تر می‌کنه.»
Mina
باید هر روز یک نفر را ببینی تا گذشت زمان را در او حس کنی.
M.M. SAFI
بعد گفت: «آدم‌ها خیلی ‌وقت‌ها نمی‌دونن دارن چی‌کار می‌کنن.» رو کرد به من. «می‌دونین بدیش چیه؟» «چیه؟» «اینه که دیگه هیچ‌وقت نمی‌شه زمانو به عقب برگردوند. تنها کاری که می‌تونی بکنی اینه که حسرت گذشته رو بخوری، حسرت کارهایی که می‌تونستی انجام بدی و ندادی.»
Mina
آذر گفت: «این روزها آدم نمی‌تونه روی ظاهر مردم قضاوت کنه. مردم ظاهرشون با درون‌شون خیلی فرق می‌کنه.» نادر گفت: «چرا، می‌شه. باور کن می‌شه. طرف هر کاری هم با ظاهرش کرده باشه، ولی باز هم از یه گوشه‌ای یه چیزی زده بیرون. توی این حرفم شک نکن.»
Mina
چه‌قدر سخت است آدم نتواند راز بزرگی را که سال‌هاست در سینه دارد، برای نزدیک‌ترین کسانش بگوید
دردونه
می‌دونی، یه چیزهایی توی این دنیا هست که لیاقت می‌خواد. باید لیاقتشو داشته باشی که بتونی به‌ دستش بیاری.
naqme
اندیشید چگونه کسی که در کنارش دراز کشیده، این‌همه سال، تصویر چشمان معشوقش را، وقتی به او می‌گفته نمی‌خواهد زنده بماند، در دل برای خود نگه داشته است.
min
وقتی شنیده مادر آرزو کارش به بیمارستان کشیده و دیگر کسی را نمی‌شناسد،‌ با خودش فکر کرده چه‌طور ممکن است زنی که همیشه خاطره‌ای از گذشته داشته که تعریف کند، همه‌چیز را فراموش کرده و دیگر کسی را نمی‌شناسد.
M.M. SAFI

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان