دانلود و خرید کتاب کوری ژوزه ساراماگو ترجمه محمدصادق سبط‌الشیخ

معرفی کتاب کوری

ژوزه ساراماگو(2010-1922)، نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ است.

رمان «کوری» یکی از مشهورترین کتاب‌های ساراماگو است و به زبان‌های گوناگونی برگردان شده است. پیشنهاد می‌کنیم بعد از مطالعه کتاب کوری، رمان بینایی که دنباله‌ای بر این داستان است را هم بخوانید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«پسرک لوچ نشانی‌اش را فراموش کرده بود. جای تعجب نیست. مدت هاست که بهانه‌ی مادرش را نگرفته است. اگر بخواهند خانه به خانه بروند‌، از نزدیک ترین خانه تا دورترین آن‌ها‌، اولین خانه متعلق به دختری است که عینک دودی دارد. دومی متعلق به پیرمردی است که چشم بند سیاه دارد. بعد خانه‌ی دکتر و زنش و آخر سر خانه‌ی مردی که اول کور شد. بی شک همین خط سیر را دنبال می‌کنند چون دختری که عینک دودی داشت از همین حالا اصرار دارد که هر چه زودتر او را به خانه‌اش ببرند و می‌گوید نمی داند پدر و مادرم در چه وضعی هستند. این نگرانی صادقانه، نفی پیش داوری‌های بی‌اساس اشخاصی است که متأسفانه به خاطر کثرت رفتارهای ناپسند‌، به ویژه در اخلاقیات اجتماعی‌، احساسات عمیق‌، از جمله عشق فرزند به والدین را باور ندارند.

شب رو به سردی گذاشت. چیز زیادی برای سوختن در آتش باقی نمانده است. حرارتی که هنوز از بقایای نیم سوخته بلند می‌شود برای گرم کردن بازداشت شدگان کور کافی نیست. از سرما کرخت شدند. به ویژه آن هایی که از در ورودی تیمارستان فاصله گرفته اند. مانند زن دکتر و گروهش. آن‌ها تنگ هم نشسته اند، سه زن با پسرک لوچ در وسط و سه مرد که دورشان را گرفته اند. اگر کسی آن‌ها را ببیند فکر می‌کند که به همین شکل به دنیا آمده اند. در واقع مثل یک بدن واحد به نظر می‌رسند. با یک نفس و با همان احساس گرسنگی. سرانجام یکی پس از دیگری به خواب می‌روند.

خواب سبکی که چند بار بر می‌خیزند و خواب آلوده‌، در اثر برخورد به این مانع انسانی به زمین می‌خورند.»

معرفی نویسنده
عکس ژوزه  ساراماگو
ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو با نام کامل ژوزه دو سوسا ساراماگو، نویسنده‌ی پرتغالی مشهور برنده‌ی جایزه‌ی نوبل است. او در ۱۶ نوامبر ۱۹۲۳ در خانواده‌ای از دهقانان، در آزینهاگا، روستایی کوچک در حدود صد کیلومتری شمال شرقی لیسبون به دنیا آمد. زمان تولد ساراماگو، مسئول ثبت احوال تصمیم گرفت نام مستعار پدر او، یعنی «ساراماگو» را به نام ژوزه اضافه کند و خود ژوزه تا زمانی که برای نخستین بار به مدرسه رفت، نام کامل خود را نمی‌دانست.

بیسیمچی
۱۳۹۶/۱۱/۱۹

کوری داستان زندگی همه ی ماست داستان زندگی غرق شده هایی که دارن دست و پا میزنن تا زندگی کنن،اما فقط زنده ان...

من
۱۳۹۷/۰۹/۱۶

کوری ،فعلا تنها اثری است که من از این نویسنده خوندم وبه نظرم اینکه تو این شرایط خاصی که شخصیت های رمان کوری تو اون گرفتار شدن و اونم ی کوری ناگهانی بود اینکه شخصیت های داستان فاقد اسم مشخص

- بیشتر
میـمْ.سَتّـ'ارے
۱۳۹۶/۱۰/۰۲

"فقط مرد، از چه مرد اصلاً مهم نیست، احمقانه است که بپرسند کسی از چه مرد، بعد از مدتی علت مرگ فراموش می شود، فقط دو کلمه باقی می ماند، او مرد" 📚کوری/ژوزه ساراماگو یک اثر به شدت خاص... خاص بودنش از همون

- بیشتر
Sophia
۱۳۹۶/۱۰/۲۶

بسیار زیبا. روایتی از حقیقت رفتارهای ناآگاهانه و از روی تکبر انسان ها و پیامدهای آن بر یک جامعه، حقیقت رفتار بر مَسندِ قدرتْ نشستگان دربرابر مردم، و تأکید بر لزوم حفظ آگاهی، امید ، بخشش و ازخودگذشتگی برای ماندن

- بیشتر
Dentist
۱۳۹۵/۰۶/۰۶

جز بهترین کتابایی که تا حالا خوندم. واقعا فوق العاده و تکرار نشدنی..

کتاب‌بان
۱۳۹۹/۰۶/۱۳

در مورد کتاب: از نکات جالب توجه کتاب اینکه شخصیت‌ها اسم ندارن نه حتی اسم مستعار. فقط با عنوان‌هایی که دارن خطاب داده میشن و اسم کشور و شهری که این اتفاق در اون می‌افته هم ازشون خبری نیست. شاید

- بیشتر
elnaaz
۱۳۹۷/۰۳/۳۰

بسیار زیبا . رمان کوری انگار که زندگی همه ما رو به تصویر کشیده بود کورها ی بینا کوری به رنگ سفید که اندک اندک تمام جامعه را فرا می گیرد . امیدوارم اسیر این همه خوش رنگی های زندگی

- بیشتر
mah
۱۳۹۵/۰۹/۱۲

تا زمانی که این رمان رو بخونم، بارها اسمش رو شنیده و دیده بودم، "رمان نوبل برده ساراماگو" که شرح اغلب جدول ها هم هست! یک کلمه چهار حرفی! 'کوری' رمانی با موضوع جالب و قابل تامل. تنها قسمتی که "طبق

- بیشتر
ahmad
۱۳۹۸/۱۰/۰۳

من ترجمه عاطفه اسلامیان رو خوندم... کتاب خیلی جالبه ولی ترجمه خیلی خوب نبود پیشنهاد میکنم بخونید البته ترجمه خانم اسلامیان بیشتر شبیه این بود که یک فیلم رو نوشته باشید تا یک کتاب رو ترجمه کرده باشید... اصطلاحات خوبی توش

- بیشتر
ستاره رضايي
۱۳۹۶/۱۰/۱۵

چرا ما کور شدیم، نمی دانم، شاید روزی بفهمیم، می خواهی عقیده مرا بدانی، بله، بگو، فکر نمی کنم ما کور شدیم، فکر می کنم ما کور هستیم کور اما بینا، کورهایی که می توانند ببینند اما اما نمی بینند … کتاب

- بیشتر
در کشور کورها، یک چشم پادشاه است.
بیسیمچی
اگر نمی‌توانیم مانند انسان‌ها زندگی کنیم‌، لااقل سعی کنیم مانند حیوانات زندگی نکنیم
بیسیمچی
زن دکتر پیش خود گفت: گندش بزند‌، من هرگز نخواهم توانست از این جا بیرون بروم و اصطلاحی را به کار برد که از واژگان مورد استفاده معمولش نبود و یک بار دیگر ثابت کرد که فشار و ماهیت شرایط، تاثیر قابل ملاحظه‌ای در کاربرد زبان دارد.
بیسیمچی
- فکر نمی کنم ما کور شدیم، ‌فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند اما نمی‌بینند.
بیسیمچی
بین شخص کوری که خوابیده و شخص کور دیگری که بی جهت چشم می‌گشاید تفاوت زیاد نیست.
بیسیمچی
همان طور که لباس زیبا نشان آدمیت نیست، با داشتن عصای سلطنت هم نمی شود پادشاه شد.
بیسیمچی
پیداست که پروردگار نسبت به تشنگی ابر می‌فرستد
بیسیمچی
دختری که عینک دودی داشت گفت از کجا معلوم پدر و مادرم بین این اجساد نباشند‌، آن‌وقت من از کنارشان می‌گذرم و آنها را نمی بینم‌، زن دکتر گفت گذشتن از کنار اموات و ندیدنشان از رسوم دیرینه است.
بیسیمچی
اصلاً مهم نیست، احمقانه است که بپرسند کسی از چه مرد؟ بعد از مدتی علت مرگ فراموش می‌شود.
بیسیمچی
چه بسا هیچ کس تاکنون متوجه نشده باشد که نعره‌ی نابینایان چه قدر وحشتناک است.
بیسیمچی

حجم

۲۹۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۹۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان