دانلود و خرید کتاب خشم و هیاهو ویلیام فاکنر ترجمه نرگس خامه‌ای

معرفی کتاب خشم و هیاهو

«خشم و هیاهو» رمانی نوشته‌ی ویلیام فاکنر(۱۹۶۲-۱۸۹۷) نویسنده‌ی آمریکایی و برنده جایزه نوبل است. فاکنر در این کتاب اوج قلم و توانایی نگارشی خود را به نمایش می‌گذارد. «خشم و هیاهو» داستان سه نسل از یک خانواده آمریکایی و خدمتکارانشان است که روابطشان در طول داستان دچار فراز و فرودهایی می‌شود. این خانواده به نوعی نماینده جامعه آمریکا در وضعیت مدرن است که پیچیدگی‌ها، یأس امید و ناامیدی توأمان را تجربه می‌کند. عنوان خشم و هیاهو از این قطعه از مکبث گرفته شده است: «زندگی قصه‌ای است که توسط ابلهی روایت می‌شود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پوچ.» کتاب در چهار بخش و با چهار راوی نقل می‌شود. «خشم و هیاهو» به سبک سیال ذهن نوشته شده است و سیری کاملا غیر خطی دارد. در بخش نخست داستان از زبان بنجامین، فرزند این خانواده که دچار عقب‌ماندگی ذهنی است روایت می‌شود. بسیاری از منتقدین خود این بخش را، به تنهایی، نشان‌دهنده اعجاز قلم فاکنر می‌دانند. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: صدای ساعت را می‌شنیدم. صدای کدی را می‌شنیدم که پشت سرم ایستاده بود. صدای پشت بام را می‌شنیدم. کدی گفت، هنوز داره بارون میاد. از بارون متنفرم. از همه چیز متنفرم. بعد سرش را توی بغلم جا داد و همان‌طور که به من چسبیده بود، گریه می‌کرد و من هم زیر گریه زدم. بعد دوباره به آتش نگاه کردم و شکل‌های صاف و واضح دوباره ظاهرشدند. صدای ساعت و آن سقف و کدی را می‌شنیدم. کمی کیک خوردم. دست لاستر آمد و تکه‌ای دیگر برداشت. صدای خوردنش را می‌شنیدم. به آتش نگاه کردم. یک تکه بلند سیم از روی شانه‌ام رد شد. به طرف در رفت و دوباره آتش ناپدید شد. زیر گریه زدم. لاستر گفت: «الان واسه‌چی داد می‌زنی. اون‌جارو ببین.» آتش آن‌جا بود. ساکت شدم. لاستر گفت: «نمی‌تونی بشینی و همون‌طور که ننه جونت بهت گفت به آتیش نگاه کنی و آروم باشی. باید از خودت خجالت بکشی. بیا اینم یه تیکه دیگه کیک.» دیلسی گفت: «حالا چیکارش کردی. اصلاً نمی‌تونی بذاری تنها باشه.»
معرفی نویسنده
عکس ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر با نام کامل ویلیام کاتبرت فاکنر، رمان‌نویس و داستان‌کوتاه‌نویس بزرگ آمریکایی بود که در سال ۱۹۵۰، جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد و بر نویسندگان بسیاری تاثیر گذاشت. او در ۲۵ سپتامبر ۱۸۷۹ در می‌سی‌سی‌پی ایالات متحده به دنیا آمد. ویلیام فاکنر به خوبی از پیشینه‌ی خشن و رنگارنگ خانوادگی خود، به ویژه پدربزرگش، سرهنگ ویلیام کلارک فالکنر آگاه بود. پدربزرگ ویلیام شجاعانه در جنگ داخلی جنگیده بود، یک راه‌آهن محلی ساخته بود و همچنین یک رمان عاشقانه‌ی محبوب به نام رز سفید منتشر کرده بود.

محمدرضا
۱۴۰۱/۰۲/۱۶

این کتابو چن سال پیش خوندم اولش تا حدودا یک سوم کتاب که از زبون یک دیونه نقل میشه هیچی از مکان و زمان نمیفهمی ولی ب مرور میاد دست و روان میشیو بقول یکی انگاری این کتاب و یبار

- بیشتر
sayna
۱۳۹۶/۱۱/۲۶

چه ترجمه ای از این کتاب بهتره؟؟ و چه نشری؟؟

کاربر ۴۷۳۰۱۹۵
۱۴۰۱/۱۲/۱۲

ببخشید ولی کتاب بیخودی بود آدم این همه وقت باارزششو میزاره میخونه تهش ب هیچ میرسه بازم ببخشید ولی بازم خیلی بیخود بود هیچی دستت نمیاد لازم نیست بخونی به جاش تصویر دوریان گری نوشته اسکار وایلدف رو بخونید..عالیه

یار مهربان♡
۱۴۰۱/۱۲/۲۸

به نظر من، زیاد جذاب نبود که خواننده را ترغیب به ادامه دادن کند.

کاربر ۵۰۰۱۲۴۴
۱۴۰۱/۱۲/۱۲

این کتاب خیلی خوب هستش

موهای چسبی فرفری و لباسی به تن داشت که اگر در دوره‌ی جوانی من توی دیوانه‌خانه یا فاحشه‌خانه زنی می‌پوشید که فقط پاها و پشتش را بپوشاند، زندانیش می‌کردند. لعنت به من اگر دروغ بگویم؛ این‌ها طوری لباس می‌پوشیدند که باعث شوند هر مردی هنگام عبور از خیابان دستش را به آن‌ها بزند
کاربر ۷۳۶۱۳۱
بی‌فایده‌ست. فکر نکن می‌تونی این موضوع رو بهونه کنی و برگردی هی چغلی کنی.» گفتم: «اگه آدم نتونه از اسبش محافظت کنه، باید پیاده بره.»
کاربر ۷۳۶۱۳۱

حجم

۲۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

حجم

۲۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان