کتاب گوژپشت نتردام
معرفی کتاب گوژپشت نتردام
گوژپشت نتردام اثری زیبا و تاثیرگذار از نویسندهی مشهور فرانسوی ویکتور هوگو است. داستان گوژپشت نتردام دربارهی عشق و زندگی گوژپشتی به نام کازیمودو و دختر کولی جوانی به نام اسمرالدا است.
گوژپشت نتردام بارها مورد اقتباسهای سینمایی و تئاتری قرار گرفته است. والت دیسنی هم انیمیشنی از روی این کتاب ساخته است. کتاب گوژپشت نتردام با ترجمهی اسفندیار کاویان در اختیار شما است.
دربارهی کتاب گوژپشت نتردام
در پاریس قرن پانزدهم میلادی، کلود فرولو، رئیس نگهبانان شهر، از روی ترحم، سرپرستی نوزاد ناقص الخلقه و گوژپشتی را به عهده میگیرد و او را در برج کلیسای نتردام نگهداری میکند. در ابتدا این کودک زشت و بدترکیب را کازیمودو مینامند اما بعدها او به گوژپشت نتردام معروف میشود.کازیمودو که دارای بدنی پر زور و توان است، مسئولیت نواختن ناقوسهای کلیسا را بر عهده دارد. بیست سال بعد، پاریس در تکاپوی برگزاری یک جشن است. کازیمو دو که اکنون فردی منزوی و تنهاست در آرزوی شرکت در جشن است اما فرولو بهشدت ممانعت میکند. در این میان غریبهای تازه وارد، یک دختر کولی به نام اسمرالدا را از چنگ مزاحمی میرهاند. اسمرالدا، دختر کولی بسیار زیبا و خاموش و حساسی است که برای نان درآوردن، به اتفاق بزغاله وفادارش به اسم جالی می رقصد و فال میبیند و عاشقان و سینهچاکان زیادی از جمله کلود فرولو و کازیمودو برای خود درست کرده است. محبتی که اسمرالدا به کازیمودو میکند، دل او را میرباید و همین آغاز داستان عشق زیبای گوژپشت نتردام است.
ویکتور هوگو در کتاب گوژپشت نتردام، کلیسای نتردام را قهرمان اصلی میداند. زمانی که کتابش انتشار یافت، کلیسا در مرز تخریب شدن بود. بعد از انتشار کتاب، کار مرمت و بازسازی آن به دست دو معمار نامآشنا آغاز شد. بیست و چهار سال بعد، زیبایی نوتردام دوباره به آن برگردانده شده بود.
کتاب گوژپشت نتردام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
گوژپشت نتردام یکی از زیباترین رمانهای نوشته شده در دنیا است. اگر دوست دارید رمانهای بزرگ دنیا را بخوانید، گوژپشت نتردام یکی از آنها است.
دربارهی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو نویسندهی معروف فرانسوی در ۲۶ فوریهٔ ۱۸۰۲ میلادی در بزانسون، فرانسه متولد شد. او نویسنده و شاعر سبک رمانتیسم در فرانسه بود. از میان آثار مشهور ویکتور هوگو میتوان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد اشاره کرد. کتابهای او مانند آینهای، بازتاب تمام افکار و اندیشههای او هستند و در تمام دنیا خوانده میشوند و طرفدار دارند. از بینوایان و گوژپشت نتردام بارها اقتباسهای تئاتری و سینمایی صورت گرفته است. ویکتور هوگو به دلیل حمایتی که از طبقهی محروم جامعه میکرد، همیشه مورد خشم سران دولت بود. به همین دلیل نیز سالهایی از زندگیاش را در تبعید در بروکسل و جزیرهای در دریای مانش گذرانید. بعد از سرنگونی امپراطور رم در سال ۱۸۷۰ به عنوان قهرمان ملی به فرانسه بازگشت.
ویکتور هوگو را در فرانسه بیشتر به دلیل اشعارش میشناسند. او بعد از تحمل یک دوران طولانی بیماری در ۲۲ مه ۱۸۸۵ در پاریس چشم از دنیا فروبست.
جملاتی از کتاب گوژپشت نتردام
بامداد روز ششم ژانويه ۱۴۸۲ که آهنگ ناقوسها مردم را از خواب بيدار میکرد، عيد پادشاهان و جشن ديوانگان باهم مصادف شده بود. مردم با شادی و نشاط فراوانیمنتظر نمايش مذهبی بودند. اين نمايش بهقدری افتضاحآميز و مسخره بود که کشيشان روم به آن اعتراض کرده میخواستند آن جشن را تحريم نمايند. پس از تلاش بسيار، سرانجام دارالفنون پاريس به تمام کليساهای فرانسه ابلاغ کرد که ديگر کسی حق برگزاری جشن ديوانگان را ندارد، در حالیکه در نظر روحانيون پاريس اين جشن يکی از اعياد بزرگ و مقدس بود و کسانی را که منکر آن بودند، با حقارت و پستی مینگريستند. اهميت جشن ديوانگان برای مردم پاريس همين بس که يکی از بزرگان اواخر قرن پانزدهم گفته است: جشن ديوانگان از عيد روحالقدس کمتر نيست!
بديهی است ممنوع نمودن چنين جشنی کار آسانی نبود و نمیشد ابنا کليسا را از انجام آن باز داشت. در آن روز غوغا و هياهوی عجيبی بود.در کوچه و بازار مردم را به تماشا دعوت کرده بودند. همه جا را آذين بسته و آتش بازی باشکوهی شروع شده بود. مردم بيچاره و تهيدستی که کفش و کلاهشان مندرس و پارهپاره بود بيشتر متوجه چراغانی بودند. کاخ دادگستری که محل نمايش بود از انبوه جمعيّت موج میزد. همه به آنسو میآمدند، زيرا میدانستند که سفير فلاندر هم به آن مکان خواهد آمد.
گروه تماشاچيان همچون دريای خروشانی به ميدان جلو عمارت میآمدند. سالن بزرگ و زيبای ساختمان با حجاریهای عالی استادان چيرهدست تزيين يافته و ميز بزرگی از سنگ مرمر در وسط آن قرار داشت. در انتهای سالن چند نفر سرباز پاس میدادند و بازيگران خود را برای نمايش آماده میساختند.
گروه بسياری از مردم پيش از دميدن آفتاب به آنجا آمده و از سرما میلرزيدند و آنها که زرنگتر بودند، تمام شب را در جلو پلکان گذرانيده بودند تا جای راحت و بهتری بهدست آورند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب رو نوجوان بودم خوندم (شاید حدود 13، 14 ساله) همون موقع هم متوجه شدم چققققدر سانسور داره، اینقدر سانسور داشت که گاهی مکالمه ها هم حذف شده بود و ادامه پیدا نکرده بود. بعد از اون موقع هم
سلام واقعا به نظر من این مترجم خائنی بیش نیست چطور میشه رمانی که ٥٨٤ صفحه هست رو به ٢٨٠ صفحه تقلیل داد ؟ من دو رمان رو با هم مقایسه کردم، یعنی ویکتور هوگو توی تمام زحماتش نفهمید و شما تشخیص
"ویکتور هوگو"، -آدمها مثل کتابند،برگرفته از مطالب مختلف،از روی بعضیها باید مشق نوشت،از روی بعضیها جریمه،بعضیها را باید چند بار خواند تا مطالبشان را درک کرد،ولی بعضیها را نخوانده باید کنار گذاشت. -هرگز نه از دزدان بترسیم نه از آدمکشان! اینها خطرات بیرونی
در زمان کودکی ، کتاب رو مطالعه کردم، کتاب جالبی بود، شخصیتی ک اسم اون با کلیسا نتردام، عجین شده بود، ولی الان نه گوژپشتی وجود داره، و نه کلیسا نتردام ، در کل کتاب جالبی بود
حدود ۱۰۰ صفحه از کتاب رو خوندم و بعد از نظر ها متوجه شدم این کتاب خلاصه هستش درصورتی که توی توضیحات کتاب باید این موضوع ذکر میشد
به نظرم این نسخه مقادیر متنابهی سانسور داره. اونقدر که متأسفانه داستان کتاب عوض شده.
من این کتابو به طور چاپی خوندم.زیبا بود البته من زیاد لذت نبردم هر چند این عقیده ی شخصی منه و بتید به همچین اثری احترام گذاشت
این کتاب عالیه. انیمیشن زیبایی هم داره که کسایی که خوندن کتاب براشون سخته میتونن اونو ببینن و لذت ببرند
به نظر من در تکاپوی این رمان می شود دروس اخلاقی فراوانی کسب کرد چون بخشندگی وعشق🦋
اصلا خوشم نیومد