دانلود کتاب صوتی سگ ولگرد با صدای بهروز رضوی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب صوتی سگ ولگرد

دانلود و خرید کتاب صوتی سگ ولگرد

نویسنده:صادق هدایت
گوینده:بهروز رضوی
انتشارات:واوخوان
امتیاز:
۴.۲از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی سگ ولگرد

کتاب صوتی سگ ولگرد نوشتهٔ صادق هدایت است. بهروز رضوی گویندگی این مجموعه داستان کوتاه صوتی را انجام داده و واوخوان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی سگ ولگرد

کتاب صوتی سگ ولگرد ۶ داستان کوتاه را در بر گرفته است که با زبانی نمادین به مسائل مهم زندگی انسان می‌پردازد. این کتاب که یکی از مشهورترین آثار صادق هدایت است، به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی استانبولی، ارمنی، بلغاری و قزاقی ترجمه شده است. «سگ ولگرد»، عنوان یکی از داستان‌های کوتاه این مجموعهٔ صوتی است. صادق هدایت این داستان را در سال ۱۳۲۱ نوشت، اما چون در آن دوران ممنوع‌القلم بود، داستانش را پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و همراه با چند داستان دیگر در کتابی به همین نام، در تهران منتشر کرد.

سگ ولگرد، ماجرای یک سگ اصیل اسکاتلندی به نام «پات» است. پات پس از گم‌کردن صاحبش، سرگردان شده است. انسان‌ها آزارش می‌دهند، اما در همان زمان که آزار می‌بیند، در عمق چشمانش می‌توان روح او را دید. او سگی معمولی نیست. پات در آرزوی بازگشت به دوران کودکی است. در این کتاب صوتی، داستان‌های «سگ ولگرد»، «دون ژوان کرج»، «بن‌بست»، «کاتیا»، «تاریک‌خانه» و «میهن‌پرست» را می‌شنوید.

شنیدن کتاب صوتی سگ ولگرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره صادق هدایت

صادق هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. این نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی را از بنیان‌گذران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند. صادق هدایت تحصیل در دورهٔ متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد، اما به‌علت درد چشم مجبور شد که یک سال مدرسهٔ متوسطه را ترک کند و پس از آن به مدرسهٔ سن‌لویی که مدرسهٔ فرانسوی‌ها بود رفت. تحصیل در این مدرسه زمینهٔ آشنایی هدایت با ادبیات جهانی را فراهم کرد. او از نوجوانی نوشتن در روزنامه‌ها را آغاز کرد. نخستین کتاب صادق هدایت «انسان و حیوان» نام دارد که درمورد مهربانی با حیوانات است. هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان کوتاه «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر که در آلمان منتشر می‌شد به چاپ رساند و مقاله‌ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له‌ویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود و می‌خواست خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمانْ مرکز تمدن غرب بود، برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.

هدایت در سال ۱۳۰۹، بی‌آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد، اما از وضع کارش راضی نبود. با این وجود سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب می‌شود. او در این مدت، آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد؛ از جملهٔ این آثار می‌توان به مجموعهٔ «انیران»، مجموعه داستان‌های کوتاه «سایه‌روشن»، نمایشنامهٔ «مازیار» با مقدمهٔ مجتبی مینوی، «کتاب مستطاب وغ‌وغ ساهاب» با همکاری مسعود فرزاد، مجموعه داستان‌های کوتاه «سه قطره خون» و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر «گرداب»، «دون ژوان کرج»، «مردی که نفسش را کشت»، «صورتک‌ها»، «چنگال»، «لاله»، «آفرینگان»، «طلب آمرزش»، «محلل»، «مرده‌خورها»، «عروسک پشت پرده»، چاپ نخست «علویه‌خانم» و همچنین سفرنامهٔ «اصفهان نصف جهان» اشاره کرد.

صادق هدایت در دوران اقامت خود در بمبئی در هند، اثر معروف خود «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود، پس از اندکی دگرگونی، با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته و به‌صورت پلی‌کپی در ۵۰ نسخه منتشر کرد. این نویسندهٔ سرشناس ایرانی سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجاره‌ای‌اش در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس، با گاز خودکشی کرد.

بخشی از کتاب صوتی سگ ولگرد

«دن‌ژوان گرامافون را بکار انداخت و پی در پی با خانم می‌رقصید. حسن پکر و عصبانی خون خونش را می‌خورد و به شوخی به او گوشه و کنایه می‌زد که خالی از بغض نبود، می‌گفت: «جون ما راسش رو بگو، عاشق معشوقه ما شدی؟ بگو دیگه، ما طلاقش می‌دیم.»

دن‌ژوان یک صفحه ویلون احساساتی گذاشت، آمد روی تختخواب نشست و گفت: «به! من خودم نومزد دارم، تو گمون می‌کنی!...» از کیف بغلش عکس دختر غمناکی را درآورد. می‌بوسید و به سر و رویش می‌مالید و در چشمهایش اشک حلقه زد؛ مثل اینکه گریه توی آستینش بود.

احساس رحم خانم به‌جوش آمد، بلند شد رفت پیش دن‌ژوان نشست. حسن برای اینکه از رقص دن‌ژوان با خانمش جلوگیری بکند از پیشخدمت ورق بازی خواست و دن‌ژوان را دعوت به بازی بلوت کرد. آنها مشغول بلوت دونفری شدند. ولی خانم که سر کیف بود و قر توی کمرش خشک شده بود، گویا برای لج‌بازی با حسن، رفت یک صفحه گذاشت و مرا دعوت به رقص کرد. در میان رقص حس کردم که خانم دست مرا فشار می‌داد و به من اظهار علاقه می‌کرد و دو سه بار صورتش را به صورت من چسبانید.

حسن فرصت را غنیمت دانسته بود، در بازی دق دلی و دلپری خودش را سر دن‌ژوان خالی می‌کرد. جر می‌زد، داد می‌کشید، عصبانی شده بود. همین که رقص تمام شد، خانم رفت و یک سیلی آبدار به حسن زد و گفت: «برو گمشو! این چه ریختیه؟ عقم نشست. برو گمشو، عینهو یه حمال!»

حسن با چشمهای رک زده به او نگاه می‌کرد و بغض بیخ گلویش را گرفته بود. بی‌اراده دستش را برد که کراوات خودش را درست بکند، ولی یخه‌اش باز بود. دن‌ژوان از بازی استعفا داد و دوباره با خانم شروع به رقص کرد. من زیرچشمی حسن را می‌پاییدم: دیدم بلند شد، از اتاق بیرون رفت. دن‌ژوان یک صفحه تانگو گذاشت.

حسن وارد اتاق شد، نگاهی به اطراف انداخت، آمد دست مرا گرفت از اتاق بیرون کشید. حس کردم که دستش می‌لرزید: زیر چراغ گاز ایوان، رگهای روی شقیقه‌هایش بلند شده بود، چشمهایش باز و لب پایینش ول شده بود. درست به ریخت لاابالی زمانی که او را در مدرسه دیده بودم، درآمده بود. همینطور که دست مرا گرفته بود، بریده بریده گفت: «دیشب که تو به من گفتی، من به خیالم فقط با تو هستم، تقصیر تو شد که اونو به من معرفی کردی! خوب تو دیده و شناخته بودی، اما اون بی‌اجازه من با زنم می‌رقصه. این خلاف تمدن نیس؟ تو بهش حالی کن که این اداهای لوس بچگونه رو از خودش درنیاره. انگشتر بدلی خودش به رخ زن من می‌کشه، می‌گه ده هزار تومن برای معشوقه خودم خرج کرده‌ام! عاشق میشه، پای صفحه گرامافون گریه می‌کنه. به خیالش من خرم. وختی که می‌رقصه چرا از من اجازه نمی‌خواد؟ همه اینها رو من می‌فهمم، من از اون زرنگترم. منم خیلی از این عاشقی‌های کشکی دیدم. ببین تو اونو به من معرفی کردی. می‌دونی این زن زیاد آزاده، من می‌دونستم که نمی‌تونم زیاد باهاش زندگی بکنم، ولی همین الآن من می‌رم دیگه اینجا بند نمیشم.»

«ای بابا! یکشب هزار شب نمیشه. حالا برو یک مشت آب به سر و روت بزن، از خر شیطون پایین بیا. عرق خوردی پرت میگی. ونگهی شب اول ساله بدشگونی میشه.»»

معرفی نویسنده
عکس صادق هدایت
صادق هدایت
ایرانی | تولد ۱۲۸۱ - درگذشت ۱۳۳۰

صادق هدایت (۱۳۳۰- ۱۲۸۱)، نویسنده برجسته ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران است و بسیاری از محققان رمانِ «بوف کور» او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران می‌دانند. به گفته خود صادق هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیات جهان در مدرسه سن‌لویی، مدرسه فرانسوی‌ها، بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیات جهان آشنا می‌کرد. دو سال پس از فارغ‌التحصیلی از مدرسه سن لویی در ۱۳۰۵ با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شد و در رشته ریاضیات محض به تحصیل پرداخت.

فاضل دانشور
۱۴۰۲/۰۲/۰۵

جذاب، خلاقانه و دردآلود بود

زمان

۲۵ دقیقه

حجم

۲۳٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۲۵ دقیقه

حجم

۲۳٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان