کتاب پوچ گرایی در آثار ساموئل بکت و صادق هدایت
معرفی کتاب پوچ گرایی در آثار ساموئل بکت و صادق هدایت
کتاب پوچ گرایی در آثار ساموئل بکت و صادق هدایت نوشتهٔ صفیه مرادخانی و زهرا کوشکی و محمد خسروی شکیب در انتشارات نامه مهر چاپ شده است. این کتاب بررسی تطبیقی آثار صادق هدایت و ساموئل بکت در زمینهی پوچ گرایی هست. کتابی غنی که با دقت نظر بالا و نکته سنجیهای فراوان به رشتهٔ تحریر درآمده است. بکت از نگاه همه، از جمله داوران جایزه نوبل، تنها هنرمند و نویسنده پوچگرا و افسرده است؛ زیرا با وجود اصرار زیاد اطرافیان حاضر نشد برای دریافت جایزه نوبل به مراسم برود.
درباره کتاب پوچ گرایی در آثار ساموئل بکت و صادق هدایت
«پوچگرایی» یکی از مشکلات انسان در ادوار مختلف است که در نظر گرفتن زمان و مکان خاصی برای این تفکّر نادرست و نامعقول است. این تفکّر، ریشه در عوامل مختلفی مانند: فقدان ارزشهای اصیل و والا، گرایش به مادیات، نداشتن هدف خاص، توجه ویژه به مفهوم مرگ، انواع شکستها و... دارد.
این دو نویسنده بزرگ در شکل داستاننویسی و حتی محتوا، آرا و نظراتی شبیه به هم دارند. بدون شک می توان هدایت را یکی از بنیانگذاران واقعی داستانی فارسی دانست؛ زیرا در آن زمان، داستان فارسی در مراحل اولیه شکلگیری خود بود و نیاز به ترمیم و بهسازی داشت ؛ اما در مورد بکت و ادبیات داستانی روزگارش عکس این قضیه ثابت شده است؛ زیرا چنان به درجه کمال و پختگی رسیده بود که بکت بارها به بینیازی خود در زمینه داستاننویسی و تقلید از پیشینیان اشاره کرده است؛ مثلاً بکت در نامهای به یکی از دوستانش نوشت: «سوگند میخورم که خود را از قید جِیجِی (جیمز جویس) خلاص کنم پیش از آنکه بمیرم.» با وجود این تفاوتها باز میتوان گفت هدایت، نیز در زمینه داستاننویسی تلاشهای روزافزونی از خود نشان داد که مورد توجه نظریهپردازان مختلف قرار گرفت.
پدیده پوچی از عوامل اصلی است که زندگی و حیات عادی بشر را تهدید میکند و داشتن امید و هدف، نقطه مقابل این پوچی و ناامیدی، است. به یقین میتوان گفت وقتی که شخص در پایان به این نتیجه میرسد که اقدام به خودکشی کند، پس به نوعی پوچی و شکست رسیده است که امیدی برای زنده ماندن ندارد. البته بسیاری از نویسندگان بر این باورند که در بیشتر موقعیت ها پوچی، هدایتگر انسان برای رسیدن به نوعی جاودانگی و سعادت است. «هنگامی که آدمی به پوچی پی میبرد درصدد نگارش آیین خوشبختی برمیآید. بهروزی و پوچی را نمیتوان از هم جدا کرد. اگر بگوییم سعادت مولود کشف پوچی است اشتباه کردهایم؛ زیرا گاهی احساس پوچی زاییده خوشبختی است.»( کامو، ۱۳۴۹:۷۰)
کتاب پوچ گرایی در آثار ساموئل بکت و صادق هدایت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به محققان در آثار داستانی پوچگرایانه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پوچ گرایی در آثار ساموئل بکت و صادق هدایت
پایان بازی
پایان بازی نیز همانند بیشتر آثار ساموئل بکت در دورانی به رشته تحریر درآمد که جنگهای جهانی اول و دوم، پیامدهای ناگواری برای جامعه بشری داشت. بکت، عنوان کتاب خود را آخربازی یا پایان بازی نام نهاده است؛ زیرا این نام را از بازی شطرنج گرفته؛ البته نمایشنامه، راجع به پایان بازی شطرنج نیست. در پایان بازی اتفاق خاصی که مخاطب را غافلگیرکند، نمیافتد و این «هیچ» است که معنا ساز واژههاست. «گریه کن، گریه کن برای هیچ. فقط برای اینکه نخندی. انسان خود را با جهانی روبهرو میبیند که هم وحشتزا و هم غیرمنطقی است. به عبارت دیگر با جهانی پوچ. تمام یقینهای ناشی از امیدواری و تمام توجیهات و غایت پرمعنا ناگهان به صورت توهمات بیمعنا پرگوییهای تهی و زمزمههایی در تاریکی بیچهره شدهاند. در عصری که تمام زندگی را با فشار دادن دکمهای میتوان ویران ساخت. فرد، ناچیز و بیاهمیت و رنج بردن او بینتیجه است.
پایان بازی به این شکل است که فقط یک پرده دارد و در اتاقی تنگ و تاریک رخ میدهد. این تاریکی، خود، بیانگر اوضاع نابسامان بعد از جنگهای جهانی است که بکت، خود، آن ویرانیهارا لمس کرده است.
در اتاقی خالی با دو پنجره کوچک پیرمرد نابینایی به نام «هم» روی صندلی چرخدار نشسته است. «هم» فلج است و نمیتواند تکان بخورد. «بعد از جنگ جهانی اول و دوم، قهرمانان و شخصیتهای داستانها، افرادی علیل، بیمار، ناتوان و شکست خورده بودند، این موارد از ویژگیهای رمان در عصر مدرن است.»
عصری که ویرانیهای بعد از جنگ، عرصه را نیز بر بشر، تنگ کرده بود. خدمتکار «هم» همانند خودش قادر به نشستن نیست و اسم او «کلاو» است. پدر و مادر «هم» نیز در دو سطل زباله در کنار دیوار هستند و اسم آنها «نگ» و «نل» است.
به پیروی از نابسامانیهای آن زمان، دنیای بیرونی نیز بیتحرک و بیروح است. انفجاری بزرگ مانند جنگ، همه موجودات زنده را از پای درآورده و فقط این چهار شخصیت، تنها بازماندگان آن انفجار هستند. «هم» و «کلاو» از بعضی جهات به «پوتز» و «لاکی» در نمایشنامه در انتظار گودو شباهت دارند. «هم» ارباب است و «کلاو» خدمتکار «هم». به مانند ارباب در انتظار گودو ظالم، خودخواه، مستبد و دنیادوست است.
«کلاو» از «هم» نفرت دارد و در آرزوی این است که او را ترک کند؛ اما مجبور است فرمانبردار او باشد و از دستوراتش اطاعت کند؛ چون اگر او را ترک کنند، مرگ «هم» قطعی است و نیز اگر «کلاو» او را رها کند خودش نیز خواهد مرد؛ زیرا در دنیای آنها دیگر کسی زنده نمانده است. در این اتاق، تنها نقطه امیدشان این است که از داخل اتاق بیرون را نگاه کنند؛ اما حتی موج های بیرونی نیز متوقف شدهاند و نه تنها جریانی در زندگی دیده نمیشود؛ بلکه موجهای دریا نیز متوقف شدهاند.
در پایان این نمایش برای آخرین بار «کلاو» از پنجره بیرون را نگاه میکند و صحنه عجیبی میبیند و آن یک پسر بچهاست؛ اما مشخص نیست که آیا او واقعاً این نشانه عجیب ادامه زندگی را دیده است یا نه؟ آیا او درفکر و خیال واهی است؟ در این صحنه عجیبی که «کلاو» پسر بچه را تماشا میکند، شاید اشاره به این موضوع باشد که جهان بیرون آن طور که در درون تنگ و تاریک قلمرو هم به نظر میرسد بیتحرک نباشد.
حجم
۱۶۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۱۶۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
نظرات کاربران
دری وری پوچ خواندن نداره، پیشنهاد میکنم صادق هدایت بخونید و لذت ببرید از حقیقت، از مضحک بودن انسان و خود گنده بینی بیخودش