کتاب رویاهای بانکرهیل جان فانته + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب رویاهای بانکرهیل

کتاب رویاهای بانکرهیل

معرفی کتاب رویاهای بانکرهیل

معرفی کتاب رویاهای بانکرهیل

کتاب الکترونیکی «رویاهای بانکرهیل» (رمان) نوشتهٔ «جان فانته»، با ترجمهٔ «محمدرضا شکاری»، جلد چهارم از مجموعهٔ فانته (ادبیات امروز) است که با عنوان اصلی Dreams from Bunker Hill  توسط نشر افق منتشر شده است. این رمان نیمه‌اتوبیوگرافیک زندگی نویسنده‌ای جوان به نام «آرتورو باندینی» را در لس‌آنجلس دههٔ ۱۹۳۰ روایت می‌کند؛ جایی که او میان آرزوهای ادبی، فقر، عشق و ناکامی‌های شغلی و عاطفی سرگردان است. «رویاهای بانکرهیل» تصویری از هالیوود، دنیای نویسندگی و تقلاهای یک جوان مهاجر برای یافتن جایگاه خود ارائه می‌دهد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب رویاهای بانکرهیل اثر جان فانته

کتاب «رویاهای بانکرهیل» به قلم «جان فانته» در سال ۱۹۸۲ میلادی منتشر شد و در ایران در سال ۱۴۰۳ به چاپ چهارم رسید. این کتاب در دوره‌ای روایت می‌شود که لس‌آنجلس و هالیوود به نماد رؤیاها و جاه‌طلبی‌های ادبی و هنری بدل شده‌اند. «رویاهای بانکرهیل» بخشی از مجموعهٔ آثار «جان فانته» دربارهٔ شخصیت «آرتورو باندینی» است؛ نویسنده‌ای جوان با ریشه‌های مهاجرتی که در دههٔ ۱۹۳۰، در بحبوحهٔ رکود اقتصادی و تحولات اجتماعی آمریکا برای موفقیت در دنیای نویسندگی و سینما تلاش می‌کند. «فانته» با نگاهی طنزآمیز و گاه تلخ، زندگی روزمره، روابط انسانی، فقر، امید و شکست را در بستر شهری پرهیاهو و در حال تغییر به تصویر می‌کشد.

«رویاهای بانکرهیل» علاوه‌بر روایت زندگی شخصی باندینی، تصویری از فضای فرهنگی و اجتماعی لس‌آنجلس آن دوران و مناسبات صنعت سینما و ادبیات نیز ارائه می‌دهد. رمان «رویاهای بانکرهیل» با زبانی صریح و روایتی نزدیک به ذهن شخصیت اصلی، تجربهٔ زیستن در حاشیه و مرکز رؤیاها را به خواننده منتقل می‌کند.

خلاصه کتاب رویاهای بانکرهیل

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

داستان با ورود «آرتورو باندینی» به لس‌آنجلس آغاز می‌شود؛ جوانی مهاجر و نویسنده که در آرزوی شهرت و موفقیت است، اما با واقعیت‌های تلخ زندگی در بانکرهیل روبه‌رو می‌شود. او ابتدا به‌عنوان پیشخدمت کار می‌کند و با دستمزد ناچیز روزگار می‌گذراند، اما رؤیای نویسندگی را رها نمی‌کند. «باندینی» با شخصیت‌هایی چون ویراستارها، نویسندگان، مدیران برنامه و زنانی مختلف آشنا می‌شود که هرکدام بخشی از دنیای پرزرق‌وبرق و درعین‌حال بی‌رحم هالیوود را نمایندگی می‌کنند. او درگیر روابط عاطفی و شغلی پیچیده‌ای می‌شود؛ از تجربهٔ عشق‌های نافرجام تا همکاری‌های ناکام در صنعت سینما. «باندینی» بارها با شکست، فقر، تنهایی و بحران هویت مواجه می‌شود و در این میان، تلاش می‌کند صدای خودش را در میان هیاهوی شهر و صنعت سرگرمی پیدا کند. این روایت ترکیبی از طنز، تلخی و امید است و خواننده را با فرازونشیب‌های زندگی یک نویسندهٔ جوان در شهری که رؤیاها و واقعیت‌ها در هم تنیده‌اند، همراه می‌کند.

چرا باید کتاب رویاهای بانکرهیل را خواند؟

این کتاب تصویری بی‌پرده و صادقانه از زندگی نویسنده‌ای جوان در لس‌آنجلس دههٔ ۱۹۳۰ ارائه می‌دهد؛ جایی که رؤیاها، فقر، عشق و ناکامی در هم تنیده‌اند. «رویاهای بانکرهیل» با روایت جزئیات زندگی روزمره، روابط انسانی و مناسبات صنعت سینما و ادبیات تجربه‌ای ملموس از تقلا برای موفقیت و یافتن هویت شخصی را به نمایش می‌گذارد. خواندن این اثر فرصتی است برای آشنایی با فضای فرهنگی و اجتماعی آمریکا در آن دوران و درک چالش‌های نویسندگان و هنرمندان مهاجر.

خواندن کتاب رویاهای بانکرهیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این رمان برای علاقه‌مندان به ادبیات معاصر آمریکا، دوست‌داران داستان‌های نویسندگان مهاجر، کسانی که به پشت‌پردهٔ هالیوود و صنعت سینما علاقه دارند و افرادی که دغدغهٔ هویت، موفقیت و شکست دارند مناسب است؛ همچنین برای کسانی که به روایت‌های واقع‌گرایانه و طنز تلخ علاقه دارند جذاب خواهد بود.

درباره جان فانته

«جان فانته» نویسنده‌ای آمریکایی بود که در سال ۱۹۰۹ در دنور کلرادو به دنیا آمد. او بیشتر به‌خاطر رمان معروفش «از غبار بپرس» شناخته می‌شود؛ اثری که جلد سوم از چهارگانه‌ای به نام «حماسهٔ آرتورو باندینی» است. این مجموعه که برگرفته از زندگی خود فانته است، با رمان «تا بهار صبر کن، باندینی» آغاز می‌شود، با «جادهٔ لس‌آنجلس» ادامه می‌یابد و پس از «از غبار بپرس» با «رؤیاهای بانکرهیل» به پایان می‌رسد.

فانته آثار مهم دیگری نیز در کارنامه دارد، از جمله رمان‌های «رگ و ریشه»، «۱۹۳۳ سال بدی بود» و «سرشارِ زندگی»، داستان بلند «غرب رم» و مجموعه‌داستان‌های «شراب سال‌های جوانی» و «گرسنگی عظیم».

از آثار «فانته» اقتباس‌های سینمایی زیادی شده است. ایوان آتال، کارگردان و بازیگر فرانسوی، با اقتباس از داستانی از فانته با عنوان «سگ احمق من» (My Dog Stupid) که در مجموعه‌داستان «غرب رم» آمده است، فیلمی با همین نام ساخت که در اکتبر ۲۰۱۹ اکران شد. در مارس ۲۰۰۶، استودیوی پارامونت پیکچرز نسخهٔ سینمایی رمان «از غبار بپرس» (Ask the Dust) را به کارگردانی «رابرت تاون» تهیه و منتشر کرد. در دسامبر همان سال، مستندی دربارهٔ جان فانته با عنوان «گلی غمگین در شن» (A Sad Flower in the Sand) به کارگردانی «یان لوتر»، از شبکهٔ PBS در قالب مجموعهٔ Independent Lens پخش شد. دومینیک درودره، کارگردان بلژیکی، در سال ۱۹۸۹ با اقتباس از رمان «تا بهار صبر کن، باندینی» فیلمی با همین نام (Wait Until Spring, Bandini) ساخت. در ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۰۱، نمایشنامه‌ای با اقتباس از رمان «۱۹۳۳ سال بدی بود» (1933 Was a Bad Year) در مرکز هنرهای نمایشی دنور روی صحنه رفت.

زندگی فانته پایانی تلخ داشت. او در ۴۶سالگی به دیابت مبتلا شد؛ بیماری‌ای که کم‌کم بینایی، انگشتان پا و در نهایت پاهایش را از او گرفت. بااین‌حال تا بهار سال ۱۹۸۳ با شکیبایی زیست و سرانجام در ۷۴سالگی چشم از جهان فرو بست.

بخشی از کتاب رویاهای بانکرهیل

«نزدیکِ یک‌ونیم‌کیلومتری شمال اسکلهٔ سانتا مونیکا و در بزرگراه پاسیفیک کوست چند تا خانهٔ ساحلی بود، بسیار قدیمی و آفتاب‌خورده. کنار جدول پیاده‌رو زدیم بغل و پیاده شدیم. راهی چوبی ما را از میان حصاری بلند به یکی از آن دوازده کلبه‌ای رساند که روی ماسه‌ها بنا شده بودند. او کلیدی را توی سوراخ درِ اولین کلبه چرخاند و رفتیم تو. خانه مال خانواده‌اش بود. پُرزرق‌وبرق نبود ـــ یک اجاق داشت و یک یخچال و میز و صندلی. کنار آشپزخانه دو اتاق‌خواب بود. او رفت توی یکی از اتاق‌خواب‌ها و لباس شنای مشکی به‌تن برگشت و یک لباس شنا هم پرت کرد طرف من. تا لباس را بپوشم، او بیرون رفت و دوید سمت موج‌ها. لباس‌هایم را درآوردم و از دیدن پوست سفیدبرفی خودم اخم کردم. یاد خوکی صورتی افتادم و ترسیدم وقتی بروم پیشش، جا بخورد. اما اصلاً جا نخورد. روی ماسهٔ گرم دراز کشیده بود و از پشت عینک دودی‌اش که گوشه‌هایی کشیده داشت، امریکن فینیکس می‌خواند.»

نظرات کاربران

کاربر 1770497
۱۴۰۴/۰۴/۲۰

یکی از فصل ها جا افتاده و فصل تکراری به جاش نوشته شده...خورد توذوقم قشنگ

بریده‌هایی از کتاب

حالا که مرده بود، دیگر نمی‌توانستم به او فکر کنم. هق‌هق کردم و نالیدم و گریه سر دادم تا اینکه از وجودم رفت،‌ همه‌چیزش، و مثل همیشه خودم را در جهان تنها یافتم.
Saboora
من هیچ بودم، یک صفر. گور بابایش. تصمیم گرفتم بروم یک شلوار بخرم. هنوز بیشتر از صد دلار پول داشتم. ریخت‌وپاش می‌کردم و با ولخرجی مشکلاتم را از یاد می‌بردم.
nil
به اتاقم برگشتم و نشستم پشت ماشین‌تحریرم. یک ربع تایپ کردم ـــ دو صفحه دربارهٔ دلشکستگی
nil
من در خانهٔ زیرزمینی در یک کارخانهٔ ماکارونی در شمال دنور به دنیا آمدم. وقتی پدرم فهمید سومین فرزندش هم پسر است، همان واکنشی را نشان داد که وقتی دو برادرم به دنیا آمده بودند، از خودش نشان داده بود ـــ سه روز مست کرد. مادرم او را توی اتاق پشتی باری در خیابان روبه‌روی آپارتمانمان پیدا و تا خانه خِرکِش کرد. به‌جز آن‌دفعه، پدرم دیگر توجه چندانی به من نکرد.
nil
کتاب دیگری از اندرسون خواندم. همین‌طور خواندم و خواندم و غمگین و تنها شدم و عاشقِ کتاب، کتاب‌های بسیار،
nil
. تنهایی‌ام پربار بود. خودم را قابل‌تحمل، دوست‌داشتنی و حتی خوب می‌دانستم.
nil

حجم

۱۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۸۸,۰۰۰
۲۶,۴۰۰
۷۰%
تومان