کتاب اشباح داروین
معرفی کتاب اشباح داروین
کتاب الکترونیکی اشباح داروین نوشتۀ آریل دورفمن با ترجمۀ فرزانه دوستی در انتشارات خوب چاپ شده است. این رمان داستان مردی را روایت میکند که در جستجوی حقیقت درباره ناپدید شدن پدربزرگش، با تاریخ دوران استعمار و نظریات داروین مواجه میشود.
درباره کتاب اشباح داروین
این رمان داستان فیتزروی دلاکروز، یک عکاس شیلیایی است که متوجه میشود تصویرش به تدریج در عکسها محو میشود. او در جستجوی علت این اتفاق، به تحقیق درباره گذشته خانوادهاش میپردازد و به سفر چارلز داروین به آمریکای جنوبی در کشتی بیگل میرسد.
کتاب اشباح داروین در دو خط زمانی موازی روایت میشود: یکی در زمان حال و دیگری در قرن نوزدهم، زمانی که داروین به پاتاگونیا سفر کرد. در خط داستانی تاریخی، کتاب به بررسی رابطه بین بومیان پاتاگونیا و اروپاییان میپردازد و نشان میدهد چگونه نظریات علمی گاه برای توجیه استعمار و نسلکشی به کار گرفته شدند.
در خط داستانی معاصر، فیتزروی با کمک دختری به نام کریستینا به دنبال اسناد و مدارکی میگردد که بتواند سرنوشت پدربزرگش را روشن کند. در این مسیر، او با حقایقی درباره نقش خانوادهاش در سرکوب بومیان روبرو میشود.
رمان به مسائلی مانند هویت، حافظه تاریخی، مسئولیت نسلهای امروز در قبال جنایات گذشته و نقش علم در توجیه خشونت میپردازد. همچنین به رابطه بین عکاسی و حافظه و نقش تصاویر در ثبت و حفظ تاریخ توجه میکند.
آریل دورفمن نویسنده، روزنامهنگار و نمایشنامهنویس شیلیایی-آمریکایی است. او پس از کودتای ۱۹۷۳ شیلی به تبعید رفت و اکنون در آمریکا زندگی میکند. دورفمن به خاطر نمایشنامه مرگ و دوشیزه شهرت جهانی دارد که در سال ۱۹۹۴ به فیلم تبدیل شد.
کتاب اشباح داروین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات آمریکای لاتین و خوانندگانی که به موضوعات مربوط به استعمار، هویت و حافظهٔ تاریخی علاقه دارند مناسب است.
بخشی از کتاب اشباح داروین
«چه معصوم بودهام. در اولین عکسی که پدرم از من در حال شیر گرفتن از سینۀ مادرم انداخته، چه معصوم افتادهام. از خوشامدِ مسخرۀ دوربین است که در آن زمان و مکان در سال ۱۹۶۷ به پیشوازِ زندگی من آمده. البته عکس فوری نیست، هنوز دوربینِ پولاروید نیامده. من مثلِ هر طفلِ نورسیدهای در آن عکس چندان معلوم نیستم، فقط آنقدری معلوم که بگویم آن نوزاد خودِ منم، و فرق چندانی ندارم با آنچه پدرم در منظرهیاب تشخیص داده و آنچه دوربین گرفته و در آن لحظه از زمان ثبت کرده؛ من سرمست از لذت و شیری که از مادرم مینوشم، و مامان خرم و شادمان محو تماشای اولین فرزندش. نگاهم کن، فقط نگاه کن، چه شیرخوارگیِ پرشکوهی دارم و چقدر نشئۀ نیروی حیاتِ خویشم. تصویری که دوربین پدرم و همۀ دوربینهای دیگر در نخستین مراحل زندگی مدام از من میگیرند، عادی است، بهطرزی فوقالعاده و مسرتبخش و خمیازهآور عادی است. اما حضورِ من در آن آلبوم با آخرین عکسی که روز قبل از تولد چهاردهسالگیام گرفته شد، به پایان رسید. همان عکسی که بزرگش کردم و سنجاق کردم بالای میزتحریرم تا همیشه به من یادآوری کند قبلاً چه کسی بودهام و دیگر نمیتوانستم باشم. کنار عکسی که کام وود۸، یگانه عشق زندگیام، به من داده بود؛ یادآور دیگری از چیزی که فکر میکردم تا ابد از دست دادهام.»
حجم
۳۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۳۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه