کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟
معرفی کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟
کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ اثری از افسانه نجم آبادی با ترجمه شیرین کریمی است. در این کتاب مجموعه مقالاتی را میخوانیم که نویسنده در طول سالها در نشریات مختلف فارسی و انگلیسی منتشر کرده است و همگی آنان به نوعی به زنان میپردازد.
درباره کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟
کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ مجموعه مقالاتی از افسانه نجم آبادی، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان است که در طی سالها در نشریات مختلف فارسی و انگلیسی منتشر شده است.
مقالات این کتاب را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول بررسی تاریخ از دیدگاهی متفاوت است: دیدگاهی که زن در آن حاشیه نشین و غایب نیست، بلکه حضور فعال و نقش پررنگی دارد. برای این کار او به سراغ منابع تاریخی معاصر مانند جنبش مشروطه رفته با بررسی اسناد و مدارک به جا مانده، نقش زنان را بازخوانی میکند.
دسته دوم مقالات بررسی روایتهایی محبوب و مشهور مانند هزار و یک شب، یوسف و زلیخا و بامداد خمار است. نجم آبادی درباره این داستانها اینطور میگوید: مضامینی که در این کتابها به نگارش درآمده است، بیش از آنکه به میل زن توجه داشته باشند، از مکر زنان نوشتهاند و این نوعی خیال بافی کهن مردانه است.
کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ را به تمام دوستداران مطالعات زنان و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره افسانه نجم آبادی
افسانه نجم آبادی در دیماه سال ۱۳۲۵ در تهران به دنیا آمد. او نوه شیخ هادی نجم آبادی روحانی تجددخواهی است که در جنبش مشروطه نقش داشته است. افسانه نجم آبادی در حال حاضر نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد در رشته مطالعات زنان، جنسیت و تاریخ (به ویژه مطالعات تاریخی در قرن نوزدهم میلادی در ایران) است.
از میان آثار او میتوان به کتابهای حکایت دختران قوچان، زنان سیبیلو و مردان بیریش، چرا شد محو از یاد تو نامم؟ و زنهای چهارفصل اشاره کرد. زندگینامه و معرفی کتابهای افسانه نجمآبادی را میتوانید در صفحه نویسنده بخوانید.
بخشی از کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟
با آغاز قرن بیستم هنگامی که نسل بعد به مسئله عشق، میل جنسی و ازدواج توجه نشان داد، دو ژانر بیش از دیگر سبکهای ادبی محبوبیت یافت: اول، داستانهای عاشقانه «پاک» (بدون اشاره به روابط جنسی) که با تعهد به الزامات اصلاحی، سیاسی و ملی و با چنین انگیزههای نوشته میشدند؛ و دوم، داستانهایی اخلاقی با مؤلفههای جنسی که در مورد فساد شهری و مردان سودجو هشدار میدادند، مردانی که در بستر اجتماعی جدید که مبتنی بود بر روابط زنان و مردان غریبه از زنان جوان و خام (زنانی که اغلب از مهاجران روستایی بودند) سوءاستفاده میکردند. این نوع داستانها در بسیاری از جراید نوظهور بهشکل دنبالهدار منتشر میشد و همانگونه که کامرون امین بهدرستی استدلال میکند، هر دو ژانر در سنت ادبیِ تعلیمی ایرانیاسلامی وجود داشته است. اینگونه داستانها در صدر داستانهای عبرتآمیز، خواه سیاسی یا اخلاقی، بودهاند.
منطق رواییِ هر دو ژانر بر پایه داستانهای عشقی تراژیک بود. در داستانهای سیاسیفرهنگی، مثل عروسی مهرانگیز و داستان رقتانگیز، عشق رمانتیک در قالب تراژدی دستمایه نقدی مدرن قرار میگرفت که در آن نویسندگانِ تجددخواه، با آوردن شواهد سیاسی و فرهنگی، احتمالِ پایانی خوش را برای عشق رمانتیک بعید میدانستند و موانعی را بر سر راه پیوند زن و مرد متجدد ایدئال برمیشمردند. این موانع عبارت بودند از تصورات کلی موجود درباره ازدواج، نظارت والدین بر انتخاب همسر، روابط و انتظارات میان زن و مرد، فقدان آموزش مدرن برای زنان و اختیارات نامعقولی که دین و حکومت به مردان میدادند، که همه از شیوههای حکومتهای خودکامه برای اعمال سلطهشان بود. بدینترتیب ناکامی در میل جنسی در این متون در خدمت برانگیختن نوع متفاوتی از میل در خواننده به کار گرفته میشد: میل به تغییرات و دگرگونیهای فرهنگی و سیاسی. نویسندگان در تحریکهای تجددخواهانهشان با پایانهای تراژیکِ این داستانها فرجامهایی خوش را در آینده پیشبینی میکردند. در صورت برکناری حکومت مستبد، اصلاح نظام آموزشی و حقوقی یا تحولات فرهنگی در حوزه جنسیت و تمایلات جنسی میشد این داستان را با پایانی خوش از نو نوشت. از این رو این پایانهای تراژیک امکان خوشبختی را نیز در دل خود داشتند.
در ژانر دوم، یعنی رمانهای اخلاقی، مردهایی سنگدل با هدف برقراری رابطه جنسیِ نامشروع از اشتیاق زنان جوان سادهلوح برای داشتن رابطه عاشقانه سوءاستفاده میکردند. یکی از اولین داستانهایی که در این ژانر نوشته شد داستان عروسی مهرانگیز به قلم یحیی میرزا اسکندری بود. داستان عشق دروغین، و چنانکه خود نویسنده میگوید، تراژدی در چهار مجلس، در سال ۱۲۸۸ شمسی نوشته شد و در سال ۱۳۰۲ شمسی، پس از مرگ نویسنده، در مجله جمعیت نسوان وطنخواه در قالب داستان دنبالهدار منتشر شد. این داستان، که گویا در نوبت اول با عنوان درخورِ توجه ازدواج اجباری منتشر شده بود، برای دومین بار منتشر میشد. اسکندری در مقدمه مینویسد که تنها هدفش از نوشتن این نمایشنامه «نشان دادن ظلم و ستمهایی است که مردهای شهوتران بر زنان این کشور روا میدارند، زنانی که معلمهای کودکان وطن و پایهگذار تمدن هستند.» در همین مجله، داستانی کوتاه از نویسندهای به نام ساسان کیا آرش به اسم «سوگواری دختر بدبخت» منتشر شد. در این داستان دختر جوان زیبایی عاشق مرد جوان شهوترانی میشود و با او ازدواج میکند. مرد پس از شش ماه دختر را ترک میکند، اکنون دختر طلاق گرفته است و از خود میپرسد حالا که او تنها هدیه طبیعت، یعنی بکارتش، را از دست داده است آیا زندگی ارزش زیستن دارد. تصمیم در مورد ارزش زندگی دختر بر عهده نویسنده است: داستان با خودکشی دختر به پایان میرسد...
حجم
۳۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۳۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتاب هایی که در زمینه ی تحلیل گفتمان و فمنیسم خوندم عالی بود خیلی از پیش فرض های تثبیت شده راجع به زنان را به چالش می کشه
کتاب از لحاظ موضوع، مستند بودن و دقت تاریخی و نگاهی که به مسئله زن در تاریخ معاصر ایران داره واقعا جالبه. انگار نویسنده یک چراغ قوه دستش گرفته و داره اون قسمت هایی از تاریخ که در سایه رفتن
کتاب با محوریت نقش زنان در انقلاب مشروطه آغاز میشود و همچنین دارای مقالاتی درباره مسائل زنان ایران در قرن بیستم میلادی است. ارجاع نویسنده به منابع دست اول قابل توجه است و مطالب تاریخی به خوبی بیان شده است.
روایتی از زنان در تاریخ سر تا سر پر از رنج ایران.... زنانی که به دلایلی مختلف از ظلمی که بر ایشان رفته سخنی در میان نیست و در روایت مردانه از تاریخ محو شده اند...
مثل کارهای دیگر خانم نجم آبادی پر از تحلیل های درخشان، ارجاعات به متون دست اول و الهام بخش بود اما برای منی که مدل نوشتاری روایت گون ایشان را دوست دارم، این اثر جذابیتش از کارهای دیگر ایشان کمتر