کتاب دو تا نقطه
معرفی کتاب دو تا نقطه
کتاب دو تا نقطه نوشته پیمان هوشمندزاده است. این کتاب اولین اثر داستانیاست که نویسنده نوشته است اما کتاب را پس از مشهور شدنش منتشر کرده است. داستانها کمی با سبک داستانیای که هوشمندزاده بعدا به آن میرسد متفاوت است.
درباره کتاب دو تا نقطه
کتاب دو تا نقطه پانزده داستان کوتاه دارد که بعضی از آنها شما را در خود غرق میکند و به دنیای خودش میبرد و بعضی دیگر فرصت میدهد شناخت کاملتری نسبت به تجربیات دیگران پیدا کنید. داستانها کوتاه هستند و هرکدام روایت جالبی دارند. پیمان هوشمندزاده عکاس است و به همین دلیل داستانهایش سرشار از کادرهای زیبا است. شما داستانهای هوشمندزاده را پیش از خواندن میبینید.
خواندن کتاب دو تا نقطه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان کوتاه فارسی پیشنهاد میکنیم.
درباره پیمان هوشمندزاده
پیمان هوشمندزاده در سال ۱۳۴۸ متولد شد. او عکاس و نویسنده معاصر است. تاکنون چند کتاب از جمله «شاخ»، «ها کردن»، «حذف به قرینه مستی»، «وقت گل نی» و «دو تا نقطه» را منتشر کرده است. مجموعه «قهوهخانههای گمرک» و «دستها و کمربندها» از مشهورترین آثار این نویسندهاند. او همچنین موفق به کسب مدال طلا در نمایشگاه بینالمللی عکس کودک در سال ۱۳۷۷ شده است. پیمان هوشمندزاده یکی از بهترین عکاسان آنالوگ ایران است.
بخشی از کتاب دو تا نقطه
ظهرها را میتواند با تهماندهٔ غذا سر کند. برای شبش هم موقع آمدن چیزی میخری. حالا هر چهقدر هم شد مسئلهای نیست. اصلاً یک حیوان اهلی برای خانه لازم است. آن هم برای کسی که هیچ سرگرمییی ندارد. وقتی هم که بخواهی به اداره بروی در را رویش میبندی تا از بابت دَلگیهایش هم خیالت راحت شود. فقط باید حواست باشد که شکستنیها را از سر راهش برداری.
برای پیدا کردنش هم وقت زیادی لازم نیست، شبها همهشان میریزند بیرون. یک شب یا حداکثر دو شب اگر توی کوچهپسکوچهها بگردم میتوانم یکی از آن سیاههایش را پیدا کنم، یکی از آن سیاههای براقش را. بعد برمیدارمش و میآورم خانه و شروع میکنم به تربیت کردنش. میگویند گربه را نمیشود تربیت کرد. چرا نمیشود؟ اگر حوصله کنی، اگر وقت بگذاری خیلی هم خوب میشود. مگر چه میخواهد؟ فقط وقت و جای مناسب. حالا شاید جای مناسبی نداشته باشم ولی وقت کافی که دارم. فقط تا عصر تنها میماند. از اداره که بیایم میتوانم ببرمش بیرون. میتوانیم باهم همهٔ شهر را بگردیم. میتوانم کلی چیز یادش بدهم. این چه حرفی است که گربه تربیت نمیشود؟ حتماً میشود، حتماً راهی دارد. اگر یاد بگیرد که خُب بهتر. ولی اگر نگرفت؟ چه اهمیتی دارد. مهم این است که آدم را از تنهایی درآورد. کمترین فایدهاش این است، چه برسد به چیزهایی که پیش میآید و آدم نمیداند. فقط با یک گلوله نخ میشود یک ساعتی سربهسرش گذاشت و مشغول بود. تمیز کردنش، شانه کردنش، غذا دادنش، با هر کدام از اینها میشود کلی سرگرم شد. اگر امشب نروم فردا شب حتماً میروم و یکی برای خودم پیدا میکنم. برای کسی مثل من لازم است.
نه، یک گربه را میشود تحمل کرد. یک گربه همیشه به درد میخورد، به درد آن شبهایی که کنار پنجره مینشینی، آن نصفشبهایی که نشستهای و فکر میکنی و فکر میکنی و تا پلهٔ آخر میروی و تصمیمت را میگیری و بعد دستودلت میلرزد و میفهمی که چهقدر ترسو هستی. به درد آن وقتهایی که دستوپایت توی پوست گردو مانده، وقتهایی که روی صندلی تکانتکان میخوری و ساعتها بالاوپایین میروی و چشم از طناب برنمیداری. شبهایی که نسیم طناب را آرامآرام تکان میدهد، شبهایی که جرئت نمیکنی روی صندلی بایستی و حلقه را دور گردنت محکم کنی، یا اگر توانستی و ایستادی و حلقه محکم بود، میترسی که یک لحظه، فقط یک لحظه پایت از صندلی جدا شود. نه، یک گربه برای این وقتها خیلی مناسب است. میشود حلقهٔ طناب را کوچکتر کرد، خیلی کوچکتر. بعد گربه را روی صندلی نشاند. حلقه را دور گردنش محکم کرد، سر طناب را گرفت و گوشهای نشست. طناب را چندبار آرام کشید و مطمئن شد که راه فراری برایش نمانده. و بعد کمکم، و یا چه میدانم، یکدفعه آن را کشید. نه، یک گربه را میشود تحمل کرد.
حجم
۴۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۴۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
نظرات کاربران
عالی