دانلود و خرید کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها ژان ژاک روسو ترجمه محمدرضا پارسایار
تصویر جلد کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها

کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها

نویسنده:ژان ژاک روسو
انتشارات:فرهنگ معاصر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها

کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها نوشته ژان ژاک روسو است که با ترجمه محمدرضا پارسایار منتشر شده است. این کتاب نتبجه‌ی سال‌های نگارش خیال‌پردازی‌ها سال‌های جنون در زندگانی روسو است که بعد از مرگش منتشر شده است.

درباره کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها

در ماه ژوئن ۱۷۶۲، هنوز یک ماه از انتشار کتاب امیل نگذشته، پارلمان فرانسه اثر مذکور را محکوم و حکم بازداشت نویسنده را صادر می‌کند. روسو از حکم آگاهی می‌یابد و به سوئیس می‌گریزد، اما کتابش بر پلکان کاخ دادگستری پاریس سوزانده می‌شود. در همان ماه، ژنو نیز فرمان توقیف قرارداد اجتماعی و امیل را صادر می‌کند و اندکی بعد، اسقف اعظم پاریس بر ضد امیل فتوا می‌دهد. روسو در نامه‌های کوهستان اعتراضش را اعلام می‌کند. انتشار این اثر نخست در هلند ممنوع می‌شود، سپس ژنو مخالفت خود را با آن اعلام می‌کند و سرانجام در پاریس به آتش کشیده می‌شود. روسو در موتیه تراوِرِ سوئیس اقامت می‌گزیند، اما اهالی شهر اقامتگاهش را محاصره می‌کنند. آنگاه در جزیرهٔ سن‌پیر برای خود پناهگاهی می‌یابد. لیکن نه روز بعد، از روسو می‌خواهند که جزیره را ترک کند.

در پی آن همه بی‌مهری، در پاییز ۱۷۷۶، روسو نگارش خیال‌پردازی‌های رهرو تنها را آغاز می‌کند. در آن زمان، مردی است سالخورده و روبه‌مرگ که آوازه‌اش اروپا را درنوردیده است. در دوم ژوئیه ۱۷۷۸، روسو در خانهٔ میزبان و ولی‌نعمتش، به علت سکتهٔ مغزی، چشم از جهان فرو می‌بندد و مرگ مجالش نمی‌دهد که این آخرین اثرش را به پایان برد. پس از مرگ، همسرش دست‌نوشته‌هایش را در اختیار یکی از دوستانش می‌گذارد و بدین‌سان فصل پایانی کتاب (گشت دهم) شکل می‌گیرد.

خواندن کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به آثار روسو پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب خیال پردازی‌های رهرو تنها

 هنوز دو ماه نمی‌گذرد که آرامشی فراگیر به دلم راه یافته است. مدتی بود که دیگر از چیزی بیمناک نبودم؛ اما هنوز امیدوار بودم و این امید که گاه فروکش می‌کرد و گاه به نومیدی می‌گرایید، خود دستاویزی بود تا هزاران سودای گوناگون پیوسته آزرده‌ام سازند. سرانجام رویدادی ناگهانی و غم‌انگیز این اندک پرتو امید را از دلم زدود و سرنوشتی را که تا ابد رقم خورده بود بر من آشکار نمود. از آن پس دیگر بی‌قید و شرط تسلیم شدم و به آرامش رسیدم. 

همین که خواستم قضایا را با همهٔ گستردگی‌اش از نظر بگذرانم، برای همیشه این اندیشه را از سر بیرون راندم که در دوران زندگی‌ام نظر مردم را به خود جلب کنم؛ و از آنجا که تغییر رویه دیگر نمی‌توانست دوجانبه باشد، کاملا بی‌نتیجه بود. دیگر بازگشت انسان‌ها به سوی من بیهوده بود، چرا که دیگر بازم نمی‌یافتند. با آن حس بی‌اعتنایی، که در من پدید آورده بودند، معاشرت با آنان برایم خالی از لطف و حتی عذاب‌آور بود. من در تنهایی خود صد برابر خوشبخت‌تر از آنم که بخواهم با آنان به سر برم. آنان هرگونه عشق و علاقهٔ به زندگی با دیگران را در من ریشه‌کن کرده‌اند، عشق و علاقه‌ای که در این سن و سال دیگر محال است از نو جوانه بزند. دیگر بسی دیر است. از این پس، هر عملی از آنان سر بزند ــ خوب یا بد ــ برایم یکسان است و هرچه کنند، بود و نبودشان برایم هیچ است. 

سینا شمس آور
۱۴۰۰/۰۴/۲۵

لطفا به بی نهایت اضافه کنید. سپاس

به تجربه دریافتم که سرچشمهٔ سعادت راستین در درون خود ماست و کسی که راه نیک‌بختی بداند دیگران نمی‌توانند تیره‌بختش کنند.
کافر
برای کسی که در بدی‌های دیگران فقط بدی را می‌بیند نه نیت را، برای کسی که جایگاهش به منزلتی نیست که خوش دارد دیگران به وی بدهند، بی‌حرمتی‌ها، کینه‌توزی‌ها، تبعیض‌ها، اهانت‌ها و بی‌عدالتی‌ها هیچ‌اند. مردم به هر چشمی که بخواهند مرا ببینند، نمی‌توانند ذات مرا عوض کنند و با وجود توانایی و توطئه‌های پنهانشان، هرچه کنند باز من همانم که هستم.
اسماء
این‌گونه می‌توانم دادِ خود را از آزاردهندگانم بستانم. زیرا هیچ مجازاتی برای آنان دردناک‌تر از این نیست که من برخلاف میلشان خوشبخت باشم.
عرفان
آزادی بشر در آن است که هرچه می‌خواهد بکند، بلکه در آن است که هیچ‌گاه کاری را که نمی‌خواهد نکند.
reza
دیگر در این دنیا همه چیز برایم پایان یافته است. نیکی و بدی برایم یکسان است. دیگر نه جای امید است و نه جای بیم. حال این منم، آسوده در ته گرداب، تیره‌بخت و بینوا، اما بی‌رنج و درد چون خدا.
rain_88
لحظه‌ای لذت‌بخش‌تر از آن لحظه نیست که خویشتن را به فراموشی می‌سپارم.
عرفان
در این دنیا هیچ‌چیز پایداری نیست که بتوان بدان دل بست.
اسماء
روزهایی که کسی را نمی‌بینم، دیگر به سرنوشتم نمی‌اندیشم، دیگر احساسش نمی‌کنم، دیگر رنج نمی‌برم و بی‌مانع و رادع خوشحال و خشنودم. اما به ندرت از گزند عاطفی در امان می‌مانم و زمانی که کمتر بدان می‌اندیشم، اگر نگاه شومی ببینم، کلام نیش‌داری بشنوم یا با بدخواهی روبرو شوم، پریشان می‌شوم. تنها کاری که در این‌گونه موارد از دستم ساخته است این است که زود فراموش کنم و بگریزم. پریشانی‌ام با زوال آنچه موجبش گشته زدوده می‌شود و همین‌که تنها می‌شوم، آرامشم را بازمی‌یابم. اگر هم چیزی نگرانم کند، هراس از تلخ‌کامی تازه است. تنها دردم همین است، اما همین کافی است تا خوشبختی‌ام را برهم زند.
غزل رستمی
دیگر بازگشت انسان‌ها به سوی من بیهوده بود، چرا که دیگر بازم نمی‌یافتند.
rain_88
در همهٔ بدی‌هایی که به ما می‌شود بیشتر به نیت توجه می‌کنیم تا به نتیجه. سفالی که از بامی فرومی‌افتد ما را سخت مجروح می‌کند، اما به اندازهٔ سنگی که به‌عمد از دست بدخواهی پرتاب شود آزرده‌مان نمی‌سازد.
عرفان

حجم

۱۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان