کتاب علیه تفسیر
معرفی کتاب علیه تفسیر
کتاب علیه تفسیر نوشته سوزان سانتاگ است که با ترجمه مجید اخگر منتشر شده است. علیه تفسیر، به عنوان کتابی که در نوع خود شأنی کلاسیک پیدا کرده، در واقع مجموعهای از نقدها و بررسیهای کتابی است که سانتاگ در فاصلهٔ سالهای ۶۵-۱۹۶۲ به نگارش درآورده و در نشریات مختلف چاپ کرده است.
درباره کتاب علیه تفسیر
کتاب علیه تفسیر ویژگیهایی دارد که آن را از یک مجموعه نقد متمایز و ممتاز میکند. یک منتقد معمولاً به صورت حرفهای در یک حوزه خاص به نقد میپردازد، و مثلاً به عنوان منتقد فیلم، ادبیات، یا هنرهای تجسمی شناخته میشود. از سوی دیگر، نقد معمولاً به موقعیت تاریخی و فرهنگی نگارش خود وابستگی تام دارد، و به همین دلیل با گذر زمان ضرورت و معنای خود را تا حد زیادی از دست میدهد و در آینده بیشتر به عنوان سندی تاریخی در مورد موضوع محل مراجعه خواهد بود. به عبارت دیگر، نقد به معنای مرسوم و متعارف اصطلاح تاریخ مصرف، دعاوی، و جاهطلبی محدودی دارد. با نگاه به مقالات کتاب حاضر، متوجه میشویم که این کتاب از جهات مختلف از این تصویر متعارف از نقد فاصله میگیرد، و به اعتبار این تفاوتها شاید نتوان آن را به معنای دقیق یا خالص کلمه «نقد» هنریادبی به شمار آورد.
خواندن کتاب علیه تفسیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به نقد و آثار سانتاگ پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب علیه تفسیر
امروزه یافتن منتقد ادبی خوشنامی که مایل باشد به عنوان کسی شناخته شود که از تقابل قدیمی سبک در برابر محتوا دفاع میکند دشوار است. در این مورد نوعی اجماع متظاهرانه رواج یافته است. همگان مشتاقند بدون هر گونه فوت وقت اعلام کنند که سبک و محتوا از یکدیگر جداییناپذیرند، که سبکِ قویاً فردیِ هر نویسندهٔ بااهمیت جزء اندامواری از کار اوست و هیچگاه نمیتوان آن را صرفاً عنصری «تزیینی» به شمار آورد.
با این حال در حوزهٔ عملی نقد، این تقابل قدیمی کماکان به حیات خود ادامه میدهد و عملاً تغییر چندانی نکرده است. اغلب منتقدانی که شتابزده این انگاره را انکار میکنند که سبک را ضمیمهای بر محتوا بدانند، هر گاه که به یک اثر ادبی خاص میپردازند همین دوگانگی را در کارشان حفظ میکنند. به هر حال چندان ساده نیست رها کردن خود از تمایزی که عملاً کل درهمتنیدگی تار و پود نقد در گرو آن است، تمایزی که در جهت ابقای برخی اهداف روشنفکرانه و علائق و منافع خاص عمل میکند که خود بلاتغییر ماندهاند و کنار گذاشتنشان بدون آنکه جایگزینی کارامد و شکلیافته در اختیار داشته باشیم کار راحتی نیست.
در حقیقت، نفس سخن گفتن از سبک یک رمان یا شعر خاص به عنوان «سبک»، بدون آنکه، خواسته یا ناخواسته، چنین القا کنیم که سبک امری صرفاً تزیینی است، فوقالعاده دشوار است. ما به محض استفاده از این مفهوم، گویی تقریباً به نحوی گزیرناپذیر ناچاریم ولو به شکل ضمنی به تقابل میان سبک و چیزی که سبک نیست متوسل شویم. به نظر میرسد بسیاری از منتقدان به این مسئله واقف نیستند. چنین منتقدانی حس میکنند با انکار نظری تفکیک مبتذل سبک از محتوا، به اندازهٔ لازم از این مسئله مصونیت یافتهاند، در حالی که قضاوتهای [عملی] آنها دقیقاً همان چیزی را که در مقام نظر تشنهٔ نفی کردن آنند تثبیت و تقویت میکند.
حجم
۴۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۳۵ صفحه
حجم
۴۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۳۵ صفحه