دانلود و خرید کتاب بره‌ای در پوست گرگ رفیق شامی ترجمه بیژن شکرریز
تصویر جلد کتاب بره‌ای در پوست گرگ

کتاب بره‌ای در پوست گرگ

نویسنده:رفیق شامی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بره‌ای در پوست گرگ

کتاب بره‌ای در پوست گرگ، نوشته رفیق شامی با ترجمه بیژن شکرریز، جلد دوازدهم مجموعه تجربه‌های کوتاه است. بیست سال پیش که مجموعه‌ تجربه‌های کوتاه زیر نظر حسن ملکی برای اولین‌بار منتشر شد، هدفش کمک به عاشقان کتاب بود که فرصت کمی برای مطالعه داشتند. این مجموعه را نشر چشمه دوباره منتشر کرده است.

درباره کتاب بره‌ای در پوست گرگ

بسیاری از ما در زندگی فرصت خواندن یک رمان طولانی را نداریم، یا امکان حمل کتاب را هر روز تا محل کارمان نداریم و کتاب‌ها نیمه‌کاره می‌مانند. راه چاره پناه بردن به کتاب‌های کم‌حجم و کم‌ورقی است که می‌شود آن‌ها را به‌سادگی خواند. کتاب خواندن در یک نشست. بین دو ایستگاه مترو، بین محل کار تا خانه،در مسیر دانشگاه و ... مجموعه‌ی تجربه‌‌های کوتاه بهترین فرصت است برای خواندن در وقت‌های اندک، برای خواندن در ساعت‌هایی که فکر می‌کنیم هیچ‌کدام از کتاب‌های کتاب‌خانه‌مان را نمی‌توانیم بخوانیم. با مجموعه‌ی تجربه‌های کوتاه شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان و تاریخ نمایش جهان در اختیار ما قرار می‌گیرد.

کتاب بره‌ای در پوست گرگ، داستان هیلو بره‌ای باهوش و کنجکاو است که توانایی تقلید صدای حیوانات دیگر را دارد. همین توانایی باعث می شود که وسوسه شود در پوست گرگی مرده برود و گوسفندان را بترساند. به این ترتیب او سر از گله گرگ‌ها درمی‌آورد و درگیر عملی ناخواسته و غیرمنتظره می‌شود. گرگ‌ها از هیلو، که می‌تواند صدای گوسفندان را تقلید کند، می‌خواهند که در شکار گوسفندان آن‌ها را همراهی کند.

خواندن کتاب‌های مجموعه تجربه‌های کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر فکر می‌کنید فرصت‌تان برای کتاب خواندن کوتاه است اما عطش‌ خواندن و لذت بردن از دنیای کتاب شما را رها نمی‌کند، این مجموعه برای شما نوشته شده است.

بخشی از کتاب بره‌ای در پوست گرگ

گرگِ سومی فریاد کشید: «به‌پیش!» و بقیه دنبال‌اش کردند. هیلو هم پشتِ سرشان راه افتاد. همه با هم دنبالِ برهٔ کوچکی که کنار گله خوابیده بود دویدند. چوپان، که ترسیده بود، نتوانست درست تیراندازی کند. تیری در تاریکی انداخت. اما دیگر دیر شده بود. گرگ‌ها از گله دور شده بودند و داشتند برهٔ کوچک را می‌دریدند و هیلو هم کنارشان ایستاده بود. می‌لرزید و گرگ‌ها را که حریصانه گوشت بره را می‌خوردند نگاه می‌کرد. فکر کرد: «به همین راحتی تمام شد! برهٔ کوچک را دریدند. چه‌قدر نفرت‌انگیز است.» و قبل از آن‌که بتواند باز هم فکر کند، یکی از گرگ‌ها به پهلویش زد و همان‌طور که قرچ‌قروچ‌کنان خرخرهٔ بره را می‌جوید، گفت: «عجب گرگ مسخره‌ئی هستی. اول کمین می‌کنی و زندگی‌ت رو به خطر می‌ندازی، بعد دست به غذا نمی‌زنی.» جوان‌ترین گرگ پوزخندی زد و گفت: «لابد از ما می‌ترسه. بیا، بیا بچه‌جان، ما کاری به تو نداریم.» هیلو گفت: «آخه... آخه من اصلاً گرسنه نیستم.» پیرترین گرگ با خشونت به چشم‌های هیلو خیره شد و گفت: «قانون ما می‌گه که اگر کسی با ما هم‌غذا نشه، خائن ئه.» هیلو که خبری از قانون گرگ‌ها نداشت، مِن‌ومِن‌کنان گفت: «باشه، به احترام دوستان یه لقمه می‌خورم.» و بعد به برهٔ تکه‌پاره‌شده نزدیک شد. اما همین که چشم‌اش به خون افتاد، صورت‌اش را با تنفر

بر گرداند. گرگ جوان گفت: «بجنب، شروع کن.» هیلو چشم‌هایش را بست و گازی به گوشت زد. یک مشت چیزِ چسبنده و گرم دهان‌اش را پُر کرد. به‌سختی و با نفرت می‌جوید و چون یاد نگرفته بود دندان‌های گرگ را به کار بگیرد، تکه‌گوشت را درُسته قورت داد. گرگِ بزرگ فریاد زد: «آهان، حالا شد!» هیلو چند قدمی به عقب رفت. نفسی به‌راحتی کشید و چشم‌هایش را باز کرد. ماهِ گردِ پُرنور از بالای کوه‌ها نورش را بر زمین می‌تاباند. هیلو خیلی خسته بود، چون بره‌ها شب‌ها خیلی زود می‌خوابند. ولی با تعجب می‌دید که گرگ‌ها لحظه‌به‌لحظه سرحال‌تر می‌شوند. جوان‌ترین گرگ، که هیچ چیز برایش زیباتر از زوزه‌کشیدن به خاطرِ دایرهٔ نقره‌ای ماه نبود، فریاد کشید: «ماهِ شبِ چهارده! همه آماده برای زوزه‌کشیدن.» هیلو دل‌اش می‌خواست بخوابد. بااین‌همه به خودش فشار آورد که به‌دقت به پیرترین گرگ که زوزهٔ بلند و کشیده‌اش را به سوی آسمانِ شبانه می‌فرستاد گوش کند. پاهای بره ـ گرگ می‌لرزید. پیرترین گرگ ساکت شد. نفس عمیقی کشید و رویش را به گرگِ وسطی کرد و گفت: «حالا نوبتِ تو ست.» زوزهٔ این گرگ قوی‌تر از اولی بود. هیلو فکر کرد: «الآن نوبت من می‌شود.» و با دل‌هُره زوزه را گوش داد. پیرترین گرگ اعلام کرد: «حالا نوبتِ مهمان‌مون ئه.» جوان‌ترین گرگ اعتراض کرد: «نه. نوبتِ من ئه.» و پیرترین گرگ گفت: «اما اون از تو مُسن‌تر و قوی‌تر ئه.»

behnaz42
۱۳۹۹/۰۷/۰۹

کتابهای نشرتجربه برای من بسیارخاطره انگیزند. اولین بارسال ۸۲ یا ۸۳ درنمایشگاه مجموعه ای ازداستانها رو خریداری کردم وهنوزدارم. بسیارتوصیه میکنم . این کتابها برای پرکردن واستفاده بهینه از اوقات مرده درمسیرتا منزل یا محل کار بسیار مفیدند.

حجم

۱۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹ صفحه

حجم

۱۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان