دانلود و خرید کتاب دست تکیده تامس هاردی ترجمه ابراهیم یونسی
تصویر جلد کتاب دست تکیده

کتاب دست تکیده

معرفی کتاب دست تکیده

کتاب دست تکیده، نوشته تامس هاردی با ترجمه ابراهیم یونسی، جلد دوم مجموعه تجربه‌های کوتاه است. بیست سال پیش که مجموعه‌ تجربه‌های کوتاه زیر نظر حسن ملکی برای اولین‌بار منتشر شد، هدفش کمک به عاشقان کتاب بود که فرصت کمی برای مطالعه داشتند. این مجموعه را نشر چشمه دوباره منتشر کرده است.

درباره کتاب دست تکیده

بسیاری از ما در زندگی فرصت خواندن یک رمان طولانی را نداریم، یا امکان حمل کتاب را هر روز تا محل کارمان نداریم و کتاب‌ها نیمه‌کاره می‌مانند. راه چاره پناه بردن به کتاب‌های کم‌حجم و کم‌ورقی است که می‌شود آن‌ها را به‌سادگی خواند. کتاب خواندن در یک نشست. بین دو ایستگاه مترو، بین محل کار تا خانه،در مسیر دانشگاه و ... مجموعه‌ی تجربه‌‌های کوتاه بهترین فرصت است برای خواندن در وقت‌های اندک، برای خواندن در ساعت‌هایی که فکر می‌کنیم هیچ‌کدام از کتاب‌های کتاب‌خانه‌مان را نمی‌توانیم بخوانیم. با مجموعه‌ی تجربه‌های کوتاه شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان و تاریخ نمایش جهان در اختیار ما قرار می‌گیرد.

کتاب دست تکیده، ماجرای ورود عروسی نو به دهکده‌ای کوچک را به تصویر می‌کشد، عروسی که از داماد خود جوان‌تر به نظر می‌آید و در ملاحت و زیبایی کم نظیر است. چند روز پس از ورود خانم لاج به دهکده ماجرای عجیبی اتفاق می افتد که او را به وحشت می اندازد. این کتاب روایتی عجیب و گیرا دارد و تا انتها خواننده را با خودش همراه می‌کند.

خواندن کتاب‌های مجموعه تجربه‌های کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر فکر می‌کنید فرصت‌تان برای کتاب خواندن کوتاه است اما عطش‌ خواندن و لذت بردن از دنیای کتاب شما را رها نمی‌کند، این مجموعه برای شما نوشته شده است.

بخشی از کتاب دست تکیده

تابستان نزدیک می‌شد، و رودا بروک با این‌که نسبت به خانم لاج هنوز چیزی محبت‌مانند در خود احساس می‌کرد، از برخورد مجدد با او واهمه داشت. چیزی در وجود خودِ رودا، انگار او را مقصر می‌شمرد. بااین‌همه، هرگاه جز برای انجام کار روزانه از خانه خارج می‌شد، تقدیر پای او را به حوالی هومستوک سوق می‌داد. و لذا چنین شد که برخورد دیگرشان بیرون از خانه روی داد. رودا از موضوعی که ذهن‌اش را به خود مشغول داشته بود نتوانست گریز بزند، و پس از چند کلمهٔ اولی که ردوبدل شد، مِن‌مِن‌کنان گفت: «انشااللّه... دست‌تون خوب شده، خانوم؟» با بهت و حیرت دیده بود که گرترود لاج دست چپ‌اش را خشک و ناراحت نگه می‌دارد.

«نه، هنوز خوبِ خوب نشده. از شما چه پنهان هیچ خوب نشده، حتی بدتر هم شده. گاهی وقت‌ها به‌شدت درد می‌گیره.»

«خانوم، شاید بهتر ئه برید دکتر.»

خانم لاج گفت که تازه دکتر رفته. شوهرش به‌اصرار او را به دکتر فرستاده. اما دکتر هم ظاهراً از عضو مصدوم هیچ سر در نیاورده؛ گفته کمپرس آب‌گرم بکند، و او کرده، اما افاقه‌ئی نبخشیده.

زن شیردوش گفت: «می‌شه ببینم‌ش؟»

خانم لاج آستین‌اش را بالا زد و جای کبودی را نشان داد، چند سانت بالاتر از مچ بود. رودا وقتی آن را دید به‌زحمت توانست آرامش خود را حفظ کند. اثر زخمی نبود، اما آن قسمت دست قیافه‌ئی چروکیده پیدا کرده بود، و جای چهار انگشت اکنون مشخص‌تر از دفعهٔ پیش بود. از این گذشته، دید که نقش انگشت‌ها درست در محلی است که او در آن حالت خلسه چنگ زده بود: انگشت اولی به طرف مچ گرترود، و چهارمی به طرف آرنج او.

ظاهراً پس از آخرین ملاقات‌شان بر گرترود هم روشن شده بود چیزی که جایش مانده شبیه چی ست. گفت: «شبیه اثر انگشت ئه.» و سپس با خنده‌ئی خفیف افزود: «شوهرم می‌گه انگار یک جادوگر، یا خود شیطان، این‌جا رو چنگ زده و گوشت رو خشکانده.»

رودا لرزید. شتاب‌زده گفت: «تخیلات ئه. من بودم فکرش رو هم نمی‌کردم.»

زن جوان‌تر با دودلی گفت: «اگه مطمئن بودم که باعثِ... باعث از بین رفتن علاقهٔ شوهرم به من نمی‌شه ــ نه، حتی از عشق‌ش نسبت به من کم نمی‌کنه ــ زیاد مقید نبودم. ولی مردها خیلی به بَر و روی زن اهمیت می‌دند.»

mahdi fazl
۱۴۰۲/۰۳/۱۶

رسم الخط عجیبی داشت، ه کسره رو عجیب نوشته بود، به جای اسب نوشته بود اسپ! کلمات سرهم رو جدا کرده بود، توی خواندن سکته میداد ولی میشد به کوتاهی داستان ازش صرفنظر کرد

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۵ صفحه

حجم

۴۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۵ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان