دانلود و خرید کتاب آرزو هاروکی موراکامی ترجمه سمیه نعیمی‌مؤید
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آرزو

کتاب آرزو

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آرزو

کتاب آرزو نوشته هاروکی موراکامی نویسنده مشهور ژاپنی است که با ترجمه سمیه نعیمی موید منتشر شده است. این مجموعه داستان یکی از محبوب‌ترین و مشهورترین آثار این نویسنده مشهور است.

درباره کتاب آرزو

این کتاب شامل پنج داستان کوتاه به ترتیب بانام‌های دومین دزدی از نانوایی، دیدن دختر صد درصد دلخواه در صبح زیبای آوریل، دختر متولد، سامسای عاشق و رسوم اجدادی نسل من است. 

 استفاده از کلمات ساده و تاثیرگذار در کنار وجود اسامی شرقی و توصیف زندگی شرقی در برخی داستان‌ها همراه با بازی با کلمات و دیالوگ‌های کوتاه و تاثیرگذار شخصیت‌های داستان، بر جذابیت کتاب افزوده است. . پنج پایان عجیب و شگفت‌انگیز در اینجا جمع شده‌اند که هرکدام با زبان خودشان مفهوم آرزو را می‌رسانند، اگرچه ممکن است آن ولع، حرص، شیفتگی آنی و یا آرزوی قلبی که مدت‌ها مخفی مانده باشد.

خواندن کتاب آرزو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب آرزو

بله بیشتر از آن چیزی که در مغازه داشت داخل کیف‌هایمان را پر کردیم و به خانه آورده‌ایم. برای چهار یا پنج روز غذایمان را تأمین کرد. یک جرعه دیگر نوشیدم. خواب‌آلودگی من مثل لرزه‌های بی‌صدای زلزله‌ای در زیرآب تکان‌های آهسته و طولانی به قایقم می‌داد.

البته که مأموریتمان موفقیت‌آمیز بود. ما نانی رو که می‌خواستیم را به دست آوردیم. ولی نمی‌شود گفت که ما جرمی مرتکب شدیم. بیشتر شبیه یک معاوضه بود ما با او به آلبوم واگنآر۳ گوش دادیم و در عوض ما نان‌هایمان را گرفتیم. ازنظر قانونی بیشتر شبیه به یک معامله تجاری بود.

او گفت اما گوش دادن به واگنار که کار نیست. نه البته که نه. اگر نانوا از ما می‌خواست که ما ظرف‌ها را بشوریم و یا پنجره‌های مغازه را تمیز کنیم یا کارهای دیگر ما نمی‌پذیرفتیم؛ اما او نخواست تنها چیزی که از ما می‌خواست این بود که به آهنگ از اول تا آخر گوش کنید. هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد. منظورم این است که آخِ واگنار؟ مثل این بود که نانوا با این کار ما را نفرین کرده بود. الآن که فکرش را می‌کنم نباید می‌پذیرفتیم. ما باید با چاقوهایمان را تهدید می‌کردیم و آن نان‌های لعنتی را می‌گرفتیم. این‌گونه دیگر مشکلی پیش نمی‌آمد.

تو بعدازآن مشکلی داشتی؟

دوباره به‌گونه‌ای نگاهم را دزدیدم. چیزی نیست که تو بخواهی دست روش بگذاری اما بعدازآن ماجرا همه‌چیز شروع کرد به تغییر کردن. آن یه جورایی نقطهٔ عطف ماجرا بود. مثلاً من دوباره به دانشگاه برگشتم، فارغ‌التحصیل شدم و شروع به کار کردن در شرکت حقوقی کردم و برای امتحان کانون وکلا درس خواندم با تو آشنا شدم و ازدواج کردم. دیگر هیچ‌وقت هم‌چین کاری رو تکرار نکردم.

همین؟

بله این کل ماجرا بود. من آخرین بطری آبجو را سر کشیدم. حالا تمام شش بطری تمام‌شده بودند. ۶ در قوطی فلزی مانند پولک‌های پری دریای درون زیرسیگاری لم‌داده بودند.

البته این حقیقت نداشت که هیچ اتفاقی درنتیجهٔ حمله به نانوایی نیفتاد. چیزهای خیلی فراوانی بود که بشود به آن‌ها اشاره کرد اما نمی‌خواستم راجع به آن‌ها با همسرم صحبت کنم.

خب این دوست جنابعالی الآن چه‌کار می‌کند؟

- هیچ اطلاعی ندارم. یک اتفاق بین ما افتاد، مسئله‌ای بی‌اهمیت و ما به رفاقتمان خاتمه دادیم. از آن موقع او را ندیدم. نمی‌دانم چه‌کارمی کنه.

همسرم برای مدتی حرفی نزد. احتمالاً 


معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.

Mohammad
۱۴۰۱/۰۹/۰۲

(۹-۲-[۲۱۰]) این کتاب در برگیرنده ی ۵ داستان کوتاه از موراکامیه؛ جذابیت داستان هاش بیشتر به خاطر نحوه ی داستان پردازی و پر و بال دادن به موضوعات روزمره ست؛ به نظر من اکثرِ داستان های این کتاب نه اونقدر جذابه

- بیشتر
زهرا
۱۳۹۹/۰۷/۱۴

این کتاب مثل بیشتر کتاب های موراکامی شامل داستان های کوتاه است و داستان ها بسیار جذاب بودند.

سارا
۱۳۹۹/۰۷/۱۷

قلم موراکامی بسیار جذابه و داستانها خیلی روان بودند و اسم آرزو یا تمایل واقعأ برازنده ی کتابه و نشاندهنده ی تمایلات و اشتیاق انسانیست.

کاربر: زهرا ت
۱۳۹۹/۰۷/۲۲

مثل همه کتابهای هاروکی موراکامی جذاب و دوست داشتنی با ترجمه روان

حسین
۱۳۹۹/۰۷/۱۷

کتابی خوب با ترجمه روان و عالی

کاربر 3558220
۱۴۰۰/۰۹/۲۶

کتابی پر از اشکال نگارشی #هکسره! همه کلمات دارای ه مخفف از هست رو اشتباه نوشته: باشه، نفرینه، عجیبه، نانواییه، و حتی کلمه دیگه که محاوره ای «دیگر»ه نوشته باشِ، نفرینِ، عجیبِ، نانواییِ، دیگِ. و بگذارید رو هم بگزارید نوشته.

- بیشتر
قانع
۱۴۰۰/۱۰/۲۷

اگر میخواهید عمق فاجعه در ترجمه و ایرادات نگارشی مترجم را بفهمید این مجموعه را کمی بخوانید

هانیه عباسی
۱۴۰۰/۰۶/۰۱

آرامش و رهایی خاصی همیشه تو قلم موراکامی هست

بید مجنون
۱۴۰۰/۰۳/۰۳

داستان ها حالت تکنیکی دارن یعنی تغییر زاویه دید و فلاش بک زدن ها. برعکس داستان های چخوف که ماجراها و توصیف های جالبی دارن این داستان ها ماجراهای خیلی متفاوت و خاص و جذاب ندارن اما خوب روایت شدن

- بیشتر
یحیی
۱۴۰۰/۱۲/۰۲

نمیدونم چرا داستان های ژاپنی مثل آدمها و جامعه اش یه جور خاصی بی روح ولی جذابه بیشتر مناسب خواننده های حرفه ای موراکامی

درهایی درست در مقابل ما وجود دارند که باید شکاند و به‌زور وارد شد و بهتر است بر این باور باشید که می‌توانیم این کار را کنیم.
Mohammad
گاهی تصمیمات غلط می‌تواند نتایج خوبی داشته باشد
رامتین
چیزی که می‌خواستم این بود که بدون هیچ‌چیز دیگری با او یکی باشم. برای این‌که او برایم باشد و من هم برای او. من به نشانه‌ای برای بودن با او نیاز داشتم.
sobhan redfild
درهایی درست در مقابل ما وجود دارند که باید شکاند و به‌زور وارد شد و بهتر است بر این باور باشید که می‌توانیم این کار را کنیم.
jk
شاید تلاش برای کار کردن صادقانه و وظیفه‌شناسی روی چیزهای کوچک تنها راه عاقل ماندن در دنیایی باشد که در حال فروپاشی است.
اسماء
چیزی که باعث شد به یاد دزدی از نانوایی بیفتم گرسنگی غیرقابل‌تحمل بود
رامتین
پرتو ضعیفی از خاطرات گذشته برای لحظه کوتاهی در دل‌هایشان تابید. هر یک‌نفسش را در سینه حبس کرد و می‌دانست که: “آن دختر، دختر صد درصد دلخواه من بود. “آن مرد، مرد صد درصد دلخواه من بود. اما پرتو خاطراتشان بسیار ضعیف بود و دیگر وضوح چهارده سال پیش را نداشت. آنان بی‌هیچ حرفی از کنار همدیگر رد شدند. برای همیشه. ماجرای غم‌انگیزی است، این‌طور فکر نمی‌کنی؟ بله. همین است. همین را باید به او می‌گفتم.
Tamim Nazari
زمان در مواقع سختی چنان کند می‌گذرد که مثل وزن سرب در دل ماهی می‌ماند. نوشته‌های روی بطری آلومینیومی آبجو را خواندم. از زل زدن به ساعتم شروع کردم به در یخچال نگاه کردم، صفحهٔ تقویم که دیروز را نشان می‌داد عوض کردم. از لبهٔ کارت‌پستال برای خراشیدن خرده‌های کلوچهٔ مانده در سطح میز استفاده کردم.
Tamim Nazari
گفتم زمان عوض می‌شود آدم‌ها عوض می‌شوند.
realarezu
آدم‌ها به‌مرورزمان تغییرناپذیر می‌شوند. دیگر نمی‌توانی به عقب برگردی.
porosha
حد بلوغ و کمال انسان‌ها با یک سرعت حرکت نمی‌کند و روزی به خودت می‌آیی و می‌بینی راه برگشتی وجود ندارد. حداقل تا آنجا که اخلاقیات پیش می‌رود.
porosha
اشخاص معمولی و ناکامل معمولاً افرادی مثل خودشان را برای دوستی انتخاب می‌کنند.
porosha
به‌نوبت با امیدواری یخچال را باز می‌کردیم ما اهمیت نداشت اینکه چند بار داخل یخچال را ببینیم، محتویات داخل هیچ‌گاه تغییر نمی‌کرد.
Tamim Nazari

حجم

۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

حجم

۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

قیمت:
۶,۰۰۰
تومان