دانلود و خرید کتاب جهان را به شاعران بسپارید محمدرضا عبدالملکیان
تصویر جلد کتاب جهان را به شاعران بسپارید

کتاب جهان را به شاعران بسپارید

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۷از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جهان را به شاعران بسپارید

کتاب جهان را به شاعران بسپارید گزیده اشعار محمدرضا عبدالملکیان است.

شعر، از آغاز تا آستانهٔ همین قرن اخیر، به‌تنهایی و یک‌تنه، یکه‌تاز عرصه فرهنگ و هنر مردم ایران‌زمین بوده است و بار همهٔ هنرهای دیگر را برای جان‌پروری و دل‌مشغولی آحاد جامعه، بر دوش کشیده است، ضمن آن‌که در میدانی بی‌رقیب، به هر نحو و به هر صورتی که خواسته، جولان داده و حکم رانده است. اما در همین قرن اخیر، به سبب توسعه امکانات و فراهم شدن تجهیزات نوین، هنرهای دیگر نیز به‌تدریج مجالی برای بروز و بالندگی پیدا کردند و موجب شدند تا روزبه‌روز عرصه یکه‌تازی شعر، تنگ و تنگ‌تر شود!

دیری نگذشت که با ظهور جعبه جادویی و همچنین هنر سینما، موقعیت هنر شعر، باز هم محدود و محدودتر شد! متعاقب این وضعیت و با پدیدار شدن اینترنت و فضای مجازی، امروز شاهد آن هستیم که همه مناسبات و پدیده‌های اجتماعی ـ فرهنگی، به‌شدت تحت‌تأثیر این رخداد حیرت‌انگیز قرار گرفته است به نحوی که استمرار حیات هر یک از هنرها (از جمله شعر) بستگی به آن دارد که تا چه اندازه قابلیت انعطاف و همنفسی با این پدیده جهانگیر و جهان‌شمول را دارا هستند.

نویسنده با احترام به این گونه‌ی ناب و اعلای ادبیات در این کتاب تعدادی از شعرهایش را گردآوری کرده است.

خواندن کتاب جهان را به شاعران بسپارید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب جهان را به شاعران بسپارید

از جان ما

چه می‌خواهند

این جوخه‌های فرمان؛

این خط‌های قرمز؟!

بیا برگردیم

به همان روز

به همان روز نخست

که سرنوشت آدم

در سرنوشت زمین

اتفاق افتاد

بی‌کتاب و

بی‌کارنامه!

بی‌مرز و

بی‌گذرنامه!


Behzad Fn
۱۳۹۹/۰۴/۲۵

آقا یا خانم طاقچه! نویسنده این کتاب، محمدرضا عبدالملکیان پدر گروس عبدالملکیان ست. کمی توی توضیحات کتاب دقت کن لطفاً :)

امیررضا
۱۴۰۰/۱۰/۲۰

مجموعه شعراش چند دسته میشه تک بیتی ها، غزل ها ... خیلی زبان ساده ای دارن شعر ها و میشه باهاشون به راحتی ارتباط گرفت و پر از عشق و آرامشن ` و مگر فراموش می‌شود اطلس ها شمعدانی ها و غم های مادرم که آن ها را پشت حوصله

- بیشتر
zahra ezazi
۱۴۰۲/۱۲/۰۷

زیباو خواندنی مثل ساده باتو حرف می زنم مثل آب با درخت مثل نور با گیاه مثل شب نورد خسته ای با نگاه ماه

هر کجا نگاه می‌کنم ردپای اوست پس چرا هر چه می‌روم نمی‌رسم به دوست؟!
helya.B
صدای آمدنت را دوباره می‌شنوم همیشه سرزده می‌آیی! و باز پشتِ دری پس چرا نمی‌آیی؟!
سیما
بانو، هزار مرتبه گفتم گفتم تمام می‌شود این ابرهای سرد گفتم تمام می‌شود این روزهای تلخ گفتم، حصارها... بانو، حصار این شب سنگین شکستنی‌ست بانو، بهار می‌رسد از راه بانو، بخند تا که بخندد گل‌وگیاه بانو بخند تا که بتابد نگاه ماه
sama
ما از پس شاعران برنمی‌آییم! آنان با همین کلمات پیش‌پاافتاده همه‌چیز را عوض می‌کنند! بی‌آن‌که گلوله‌ای شلیک شده باشد!
helya.B
خاطره‌ها گاه‌وبی‌گاه می‌آیند کنارم می‌نشینند می‌خندند گریه می‌کنند اما، پیر نمی‌شوند
Maryam
هر کجا نگاه می‌کنم ردپای اوست پس چرا هر چه می‌روم نمی‌رسم به دوست؟!
مامانِ لیلی و مهتاب و ارغوان
و مگر فراموش می‌شود اطلس‌ها شمعدانی‌ها و غم‌های مادرم که آن‌ها را پشت حوصلهٔ همین گلدان‌ها پنهان می‌کرد!
sajan
هر کجا نگاه می‌کنم ردپای اوست پس چرا هر چه می‌روم نمی‌رسم به دوست؟!
fatemeh
خاطره‌ها گاه‌وبی‌گاه می‌آیند کنارم می‌نشینند می‌خندند گریه می‌کنند اما، پیر نمی‌شوند
mina
برای همهٔ ما همهٔ روزها فراموش می‌شوند به‌جز همان یک روز که نشانیِ آن را به هیچ‌کس نگفته‌ایم
helya.B
اتفاقی که نیفتاد و فراموش نشد شعلهٔ آن شب خاموش که خاموش نشد
helya.B
این حصارها حصارهای بستهٔ بلند یادگارِ شوکت و شکوه و افتخار نیست در پناه سایه‌سارِ این حصارها ردپای امن و راحت و قرار نیست این حصارهای بستهٔ بلند یادگاری از تبار دوردستِ ماست یادگار اضطراب‌ها این حصارها که باز هم به‌جاست
helya.B
چشم‌درراه تواَم با همهٔ حال‌وهوایش تا کجا می‌کشدم چشم تو و حادثه‌هایش؟!
sama
آمدی درست مثل باران! غافل‌گیرم کردی درست مثل شعر! در دلم نشستی درست مثل عشق! و به من جانی تازه بخشیدی درست مثل جوانی! تعجب می‌کنم! نکند تو آنی! نکند تو همانی؟!
Sky_Blue
من از کدام جهت رو به نیستی رفتم؟! کجا تمام شدم از عبورِ نیلوفر؟! کجا شکفتن دل آخرین نفس را زد؟!
محمدحسین
پشتِ در دوباره کیست؟ حس مبهمی میان هست و نیست!
sajan
خاطره‌ها گاه‌وبی‌گاه می‌آیند کنارم می‌نشینند می‌خندند گریه می‌کنند اما، پیر نمی‌شوند
sajan
بمانیم در جوشش چشمه‌هایی ــ که با ذات بخشندگی زنده هستند بمانیم تا آب معنی شود ــ در نفس‌های تابندهٔ شمعدانی بمانیم در فرصت مهربانی و معنای انسان فقط این دو حرف است بمانیم تا گل برویَد
sajan
غربال عمر را چو تکاندم، فقط همین من ماندم و تو ماندی و یک مشت خاطره
sajan
و گل‌های امسال آیینهٔ چشم‌های تو هستند
مامو

حجم

۶۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۳ صفحه

حجم

۶۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۳ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان