دانلود و خرید کتاب سفر در اتاق کتابت پل آستر ترجمه احسان نوروزی
تصویر جلد کتاب سفر در اتاق کتابت

کتاب سفر در اتاق کتابت

نویسنده:پل آستر
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سفر در اتاق کتابت

کتاب سفر در اتاق کتابت، رمانی نوشته‌ی نویسنده‌ی محبوب و موفق آمریکایی، پل استر است. سفر در اتاق کتابت ماجرای یک روز از زندگی پیرمردی در یک اتاق است که سعی دارد رازی را برای خودش آشکار کند. 

می‌توانید کتاب سفر در اتاق کتابت را با ترجمه‌ی روان احسان نوروزی بخوانید و از یک رمان عالی لذت ببرید.

درباره‌ی کتاب سفر در اتاق کتابت

سفر در اتاق کتابت، ماجرای یک روز از زندگی یک پیرمرد است که در تلاش است تا رازی را برای خودش، بشکافد. پل استر در سفر در اتاق کتابت به تعریف یک روز از ماجرای زندگی پیرمرد می‌پردازد. او در اتاقی که نمی‌داند در کجا قرار دارد از خواب بیدار شده است. مشکل اصلی اینجاست که پیرمرد حتی به خاطر نمی‌آورد که خودش کیست و این جا چه‌کار می‌کند. البته او تلاش می‌کند تا بفهمد چه اتفاقی برایش افتاده است. نوشته‌های مختلفی در اتاق وجود دارد و آدم‌های متفاوتی نیز به اتاق رفت و آمد می‌کنند. هرکدام سعی می‌کنند به شیوه‌ی خودشان به پیرمرد کمک کنند. چیزی که درباره‌ی او باید بدانیم این است که او با زندگی افراد زیادی بازی کرده است و آن ها را به ماموریت های پرخطر فرستاده. بهرحال دنیا همیشه بر یک مدار نمی‌چرخد. حالا او همه چیز را فراموش کرده است و ...

کتاب سفر در اتاق کتابت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به رمان‌های خارجی علاقه دارید، کتاب سفر در اتاق کتابت نظرتان را به خود جلب می‌کند. دوست‌داران آثار پل استر نیز از خواندن کتاب سفر در اتاق کتابت لذت می‌برند. 

درباره‌ی پل استر

پل بنجامین استر ۳ فوریه ۱۹۴۷ در نیوجرسی در یک خانواده‌ی متوسط متولد شد. او تحصیلاتش را در دانشگاه کلمبیا به پایان رساند و بعد از دریافت فوق لیسانس برای زندگی به فرانسه رفت و بعد از چهارسال به آمریکا برگشت. در آمریکا با لیدیا دیویس که نویسنده‌ی آمریکایی بود ازدواج کرد، و چندسال بعد طلاق گرفت. دوباره در سال ۱۹۸۱ با سیری هوستوت که رمان‌نویس و روزنامه‌نگار بود، آشنا شد و با او ازدواج کرد. پل استر و همسرش درحال حاضر با یکدیگر در بروکلین در نیویورک آمریکا زندگی می‌کنند. پل استر نوشتن شعر، رمان، مقاله و نمایشنامه را در سال ۱۹۷۴ آغاز کرد و امروزه به عنوان یکی از چهره‌های شاخص و سرشناس ادبیات آمریکا شناخته می‌شود.

بخشی از کتاب سفر در اتاق کتابت

وقتی موفق می‌شود از صندلی چرمی بالا برود، برای چند لحظه صندلی را عقب و جلو می‌کند تا اعصابش را آرام کند. با وجود تلاش‌های جسمانی، می‌داند که از خواندن ادامهٔ نوشته‌ها می‌ترسد. این‌که چرا این ترس چنین تسخیرش کرده نمی‌تواند بفهمد. به خود می‌گوید فقط کلمه‌اند، از کی تا حالا کلمات قدرت دارند کسی را تا سر حد مرگ بترسانند؟ با صدایی آرام و به‌زحمت قابل شنیدن زمزمه می‌کند، نمی‌ترسانند. بعد، برای این‌که خودش را مطمئن کند، این جمله را چندبار تکرار می‌کند و با تمام توان فریاد می‌کشد: نمی‌ترسانند!

در کمال شگفتی، این انفجار ناگهانی صدا به او شجاعت می‌دهد که ادامه دهد. نفس عمیقی می‌کشد، چشمانش را به کلمات پیش‌رویش می‌دوزد، و دو پاراگراف زیر را می‌خواند:

از آن‌موقع تا به‌حال مرا در این اتاق نگه داشته‌اند. تا آن‌جا که دستگیرم شده، این‌جا سلولی معمولی نیست، و به‌نظر هم نمی‌رسد که بخشی از محوطه‌ای نظامی یا خانهٔ مخصوص حبس باشد. اتاقی کوچک، چهاردیواری‌یی خالی که به‌زحمت ۸ × ۶ متر است، و به‌خاطر سادگی طراحی‌اش (کف خاکی، دیوارهای سنگی ضخیم) به‌نظرم می‌آید که روزگاری برای انبار مواد غذایی استفاده می‌شده، شاید برای گونی‌های آرد و گندم. در بالای دیوار ضلع غربی تک‌پنجره‌ای نرده‌دار قرار دارد، ولی آن‌قدر ارتفاع دارد که نمی‌توانم دستم را به آن برسانم. بر حصیری در گوشهٔ اتاق می‌خوابم، و هر روز دو وعده غذا بهم می‌دهند

Mohammad
۱۴۰۱/۰۵/۱۳

(۵-۱۴-[۹۰]) یکی از ویژگی هایی که داستان های پل استر داره و توو این چند کتابی که ازش خوندم زیاد مشهوده اینه که داستان رو در دل یه داستان دیگه قرار میده یعنی به گونه ای که کاراکترها در حال خواندن

- بیشتر
Mohamad Nikzad
۱۳۹۹/۱۲/۰۲

پل استر در ایران ناشر اختصاصی دارد که بر خلاف سایر همکارانش نگاه به این نکرده اینجا قانون اجازه دزدی داده و طی مکاتبه با نویسنده حق نشر را پرداخت می کند. این کتاب هم توسط نشر افق منتشر شده. شیوه کار

- بیشتر
نیلوفر
۱۴۰۳/۰۴/۱۷

خیلی قشنگ بوود

مریم
۱۴۰۳/۰۴/۲۴

با این که داستان یه معما تو ذهن ما به وجود میاره یک جورایی میدونیم قرار نیست به جواب برسیم و با پایانش کاملا غافلگیری ای که میخواستیم رو بهمون میده. با این که ابتدای کتاب کمی حوصله میخواد چون کلا

- بیشتر
یونا
۱۴۰۳/۰۲/۱۳

پل آستر دیروز درگذشت.با کمال تأسف

.
۱۴۰۱/۰۵/۱۵

از ابتدا تاانتهای داستان منتظر یک پایان هیجان انگیز هستیم که مثلا اینطور باشه پیر مرد دراتاق خانه اش هست به گونه ای که در راباز کند بافضای خانه روبه رو میشود و افرادی که باآن حرف میزدند دوستانی که

- بیشتر
مثل شبح در دنیا سرگردانم، و بعضی وقت‌ها از خودم می‌پرسم اصلاً وجود دارم یا نه. آیا اصلاً تا به‌حال وجود داشته‌ام.
Mohammad
اگر از دورترین کرانه‌های فضا به زمین بنگریم به کوچکی ذرهٔ غبار خواهد بود. دفعهٔ بعدی که کلمهٔ «انسانیت» را می‌نویسی این را به‌یاد داشته باش.
Mohammad
اگر بخواهید داستان خوب تعریف کنید نباید رحم داشته باشید.
siavash fouladi
نوشتن دیگر برای من اختیاری نیست، مسئلهٔ بقاست.
da☾
کاری را که باید انجام می‌دهی و بعد یک‌سری عواقب دارد. هم چیزهای خوب و هم بد. این‌جوری است دیگر. شاید ماییم که داریم رنج می‌کشیم، ولی این دلیل دارد، دلیلی خوب، و هر کس هم که به‌خاطرش شکایت کند معلوم است که نمی‌داند زنده بودن یعنی چه.
da☾
این نهایت چیزی است که الان می‌خواهم. ایستادن در فضای باز و نگاه کردن به آسمان آبی پهناور بالای سرم، خیره شدن به آسمان دلگیر بی‌انتها
da☾
می‌توانم انزوای اجباری را تاب بیاورم، فقدان صحبت و ارتباط انسانی را تحمل کنم، ولی دلم برای این‌که دوباره در هوای باز و زیر نور باشم غنج می‌زند
da☾
یک روز صبح، مادرش متوجه حالت عبوس پسر شد و از او پرسید چه مشکلی پیش آمده است. آقای بلنک هنوز آن‌قدر جوان بود که در مورد درددل کردن با مادرش هیچ تردیدی نداشت، و بنابراین کل ماجرا را برایش گفت. مادرش در جواب گفت: نگران نباش؛ هنوز که ریگ‌های ساحل تمام نشده‌اند. اولین‌بار بود که آقای بلنک این اصطلاح را می‌شنید، و برایش جالب بود که دخترها با ریگ مقایسه شوند، در حالی‌که احساس می‌کرد اصلاً شباهتی به‌هم ندارند، دست‌کم در تجربهٔ او که این‌طور بود. به‌هر حال، منظور از این استعاره را فهمید، و با این‌که متوجه شد مادرش می‌خواهد چه چیز به او بگوید، با او مخالف بود، چون که شور و اشتیاق کور است، و هیچ ندیده و نمی‌بیند الا یک چیز، و تا آن‌جا که به آقای بلنک مربوط می‌شد، فقط یک ریگ در این ساحل بود که اهمیت داشت، و اگر نمی‌توانست به آن ریگ دست یابد، ریگ‌های دیگر برایش جالب نبودند. مسلماً زمان همهٔ این چیزها را تغییر داد، و با گذشت سال‌ها متوجه حکمت گفتهٔ مادرش شد.
مهدی
فکر می‌کند که از آن‌موقع به بعد چند ریگ دیگر در زندگی‌اش بوده است. آقای بلنک نمی‌تواند مطمئن باشد، چون حافظه‌اش درست کار نمی‌کند، ولی می‌داند ده دوازده‌تایی بوده‌اند، یا شاید حدود بیست‌تا ــ احتمالاً این ریگ‌ها بیش از آن بوده‌اند که بتواند بشمردشان، ریگ‌هایی که آنا هم جزءشان است، دختر برجا مانده از دیرباز، که امروز در این ساحل بی‌کران عشق او را باز می‌یابد.
مهدی
کاری را که باید انجام می‌دهی و بعد یک‌سری عواقب دارد. هم چیزهای خوب و هم بد. این‌جوری است دیگر. شاید ماییم که داریم رنج می‌کشیم، ولی این دلیل دارد، دلیلی خوب، و هر کس هم که به‌خاطرش شکایت کند معلوم است که نمی‌داند زنده بودن یعنی چه.
مهدی

حجم

۱۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

حجم

۱۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰
۵۰%
تومان