دانلود و خرید کتاب یک شب پاییزی: داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس فئودور داستایفسکی ترجمه ساناز جهان بیگلری
تصویر جلد کتاب یک شب پاییزی: داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس

کتاب یک شب پاییزی: داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس

معرفی کتاب یک شب پاییزی: داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس

«یک شب پاییزی» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس است. این کتاب ۱۶ داستان کوتاه از نویسندگان نامدار روس، همچون آنتوان چخوف، ماکسیم گورکی، داستایوفسکی، تورگنیف، ولادیمیر کورولنکو و ... را در خود دارد. در یکی از داستان‌های کوتاه این کتاب می‌خوانیم: «معلم مدرسه، گابریل اندرسون، تا انتهای باغ مدرسه قدم زد و چون نمی‌دانست چه کار کند، در آن جا مکثی کرد. در دوردست، در مسافتی حدود سه کیلومتر دورتر از باغ، جنگل مانند توری آبی رنگ، زمین‌های برفی را پوشانده بود. روز درخشانی بود. روی زمین سفیدپوش و نرده‌های آهنی حصار باغ، صدها رنگ می‌درخشیدند. مانند روزهای بهاری روشنایی و شفافیت خاصی در هوا موج می‌زد. گابریل اندرسون قدم‌هایش را به سمت حاشیه‌ی تور آبی رنگ جنگل کج کرد تا در آن جا قدمی بزند. با خودش گفت: «بهاری دیگر در زندگی‌ام جاری شد» و سپس نفس عمیقی کشید و از پشت عینکش به آسمان نگاه کرد. اندرسون معمولاً شعرهای احساسی می‌سرود. در حالی که دست‌هایش را پشتش قلاب کرده بود، عصایش را تکان می‌داد و راه می‌رفت. چند قدمی نرفته بود که متوجه گروهی از سربازان و اسب‌هایشان در جاده‌ی پشت نرده‌های باغ شد. اونیفرم‌های خاکستریشان در برابر سفیدی برف چندان واضح نبود اما شمشیرها و پوشش‌های اسب‌هایشان نور را منعکس می‌کردند. پاهای خمیده سواره نظامشان به طور عجیبی روی برف‌ها حرکت می‌کرد. اندرسون در تعجب بود که آنها آن جا چه کار می‌کنند که ناگهان متوجه نیّتشان شد. حسی به او گفت که سربازان در حال انجام مأموریتی کثیف هستند. اتفاقی عجیب و وحشتناک در شرف وقوع بود. همان حس به او گفت که باید از دیدرس سربازان پنهان شود. فوراً به سمت چپ چرخید و روی زمین زانو زد و روی برف‌های نرم و مذاب و صدادار سینه خیز رفت تا به کاه انباشتی رسید و از پشت آن گردنش را کشید تا ببیند که سربازان چه کار می‌کنند.»

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

pumpkin
۱۳۹۹/۱۰/۱۷

پاییز و کتابای که در مورد پاییز هستو دوس دارم🖇🥀

کاربر 5058719
۱۴۰۳/۰۴/۲۷

از هر داستان فقط دو صفحه تونستم بخونم چون ترجمه‌اش واقعاً بد بود! این‌ها از آثار نویسندگان بزرگی هستن. به این ناجالبی نباید ترجمه بشن!

pinkviolet
۱۴۰۲/۰۳/۰۷

اسم کتاب برگرفته از یکی ازداستانهاست اگه به سبک نوشتاری نویسندگان روسی علاقه مند هستین کتاب خوبیه و ترجمه روان و داستانی داره

دوست دارم بدانم که اصلاً معنی این عبارت چیست و این طبقات پایین چه کسانی هستند؟ اول از همه این که آنها انسانهایی هستند مثل ما با همان استخوان و گوشت و رگ و ریشه اند.
Arezuwishi
«این تقدیر و شانس نیست که در زندگی به سراغمان می‌آید بلکه آدمهای دیگر هستند که بر سرمان نازل می‌شوند. هیچ موجودی بی‌رحم‌تر از انسان روی کره زمین وجود ندارد. گرگها همدیگر را نمی‌درند اما آدمها با کمال میل همدیگر را می‌بلعند. »
کیمیا
چه اشخاص پستی پیدا می‌شوند و چه اخلاق و عادات وحشیانه‌ ای دارند! چه شبهای بی‌معنی و چه روزهای بی‌حاصل و کسالت‌باری را می‌گذرانیم! قماربازی دیوانه‌وار و پرخوری و مستی و وراجی دایمی و مکرر، کارهای بیهوده و صحبت‌های هرزه بهترین زمان و بهترین نیروی آدم را تلف می‌کنند و دست آخر زندگی بی‌سر و ته و دست و بال شکسته و مزخرفی را باید گذراند و فرار از آن هم دیگر ممکن نیست و درست مثل این است که باید در تیمارستان و یا زندان به سر برد.
کیمیا
که انسان تا چه حد می‌تواند بی‌عاطفه باشد و چه پلیدی‌ها و خشونت‌هایی در پس ظاهر رفتارهای محترمانه و متمدن افراد ـ حتی افرادی که به آبرومندی و رفتار نیک شهره هستند ـ نهفته است.
melik
در دنیا اتفاقات عجیبی می‌افتد، ممکن است سالها با افرادی دوست باشید و یا زندگی کنید اما هیچ وقت آزادانه و از ته دل با آنها صحبت و درد دل نکنید؛ از طرفی با افرادی دیگر به سختی فرصت آشنایی و مراوده داشته باشید ولی به یکباره تمام رازهای خود را برایشان تعریف کنید، گویی که دارید همه چیز را برایشان اعتراف می‌کنید.
melik
به هر حال می‌دانی که وظیفه قبل از هر چیز حکم می‌کرد!
melik
اگر هر موضوع غم انگیزی را به حساب تقدیر خدا بگذاریم و بنشینیم و زجر بکشیم معنایش این است که حیوانیم نه انسان
Anonymous
این تقدیر و شانس نیست که در زندگی به سراغمان می‌آید بلکه آدمهای دیگر هستند که بر سرمان نازل می‌شوند. هیچ موجودی بی‌رحم‌تر از انسان روی کره زمین وجود ندارد. گرگها همدیگر را نمی‌درند اما آدمها با کمال میل همدیگر را می‌بلعند
Anonymous
امیدوارم هیچ گاه آگاهی از زوال مادی‌ به روحش رخنه نکند... چراکه این برای کسی که قرار است زنده باشد و زندگی کند، زجری غیرضروری و بی‌فایده خواهد بود
Houshyaran
در اداره‌ای به نامِ....، نه! بهتر است به نام اداره اشاره‌ای نکنیم؛ چرا که حساس‌ترین و بحث برانگیزترین مسائل جهان، همین موضوعات مربوط به اداره، هنگ، دادگاه عدالت، و در یک کلام، تمام شاخه‌های خدمات عمومی است. امروزه هر شخصی فکر می‌کند که در جامعه به شخصیت او توهین شده است. برای مثال نقل کرده‌اند که اخیراً، شکایتی از رئیس پلیس منطقه دریافت شده که در آن، به این موضوع که تمام نهادهای امپریالیستی به دست افراد نالایق افتاده و به نام مقدس تزار و هم چنین خود او اهانت شده، صریحاً اعتراض کرده است، و حتی برای اثبات حرفش رمانی عشقی ضمیمه‌ی شکایتش کرده که تقریباً در هر ده صفحه از آن، به رئیس پلیس منطقه که گاهی هم، در مستی مطلق به سر می‌برد، اشاره شده است. بنابراین به منظور اجتناب از هر گونه سوء تفاهمی، بهتر است اداره‌ی فوق‌الذکر را "اداره‌ی معین" بنامیم.
Tamim Nazari

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۹۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۹۴ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰
۳۰%
تومان