دانلود و خرید کتاب بلقیس و عاشقانه‌های دیگر نزار قبانی ترجمه موسی بیدج
تصویر جلد کتاب بلقیس و عاشقانه‌های دیگر

کتاب بلقیس و عاشقانه‌های دیگر

نویسنده:نزار قبانی
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۳از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بلقیس و عاشقانه‌های دیگر

بلقیس و عاشقانه‌های دیگر دفتر شعری از نزار قبانی شاعر شهیر سوری است. نزار قبانی را با اشعار عاشقانه‌ و پرشورش می‌شناسند، عشق نخستین و اساسی‌ترین مضمون اشعار او است و نگاهش در این قلمرو کاملا نو، زیباشناسانه، جستجوگرانه و لطیف است. 

منتقدان ادبی عرب، لقب‌های بسیاری برای قبانی درست کرده‌اند. القابی چون شاعر عشق، شاعر زن، شاعر رسوایی، شاعر طبقه مخمل‌پوش، شاعر تاجر، شاعر ملعون، شاعر شکست و ناامیدی، شاعر هجو سیاسی، شاعر غزل‌های حسّی و غیره. این نام‌ها اغلب به دلیل نگرشی که قبانی در غزل‌های خود بیان کرده پدید آمده است. سیر تحوّل در شعرهای قبانی از غزل با موضوعی جسمانی به غزل با موضوعی اجتماعی پس از انتشار حدود هفت مجموعه رخ نمایانده است و این امر او را به عنوان مدافع سرسخت حقوق زنان در جامعه عرب شناساند.

بلقیس و عاشقانه‌های دیگر هم مجموعه‌ای از عاشقانه‌های این شاعر پرنفوذ عرب است که پیش از همه تقدیم عاشقان می‌شود.

درباره نزار قبانی

نزار قبانی در سال ۱۹۲۳ در دمشق به دنیا آمد. از ۱۶ سالگی به سرودن شعر روی آورد و در دانشگاه به تحصیل رشته‌ی حقوق پرداخت. به علت شغلش که کار در وزارت خارجه بود به کشورهای زیادی سفر کرد و همین سفرها تاثیرات بسیاری از زبان اشعار او گذاشتند. اشعار او عاشقانه هستند و به اکثر زبان‌ها زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند. خوانندگان بسیاری شعرهای او را خوانده‌اند. خودکشی خواهرش در سن ۲۵ سالگی به دلیل مخالفتش با ازدواجی که برایش ترتیب داده بودند، مرگ پسرش به علت بیماری قلبی و کشته شدن همسرش در بمب‌گذاری سفارت عراق، از جمله رخدادهایی بودند که بر شعر او تاثیر گذاشت. نزار قبانی در سال ۱۹۹۸ در لندن، از دنیا رفت.

باران یعنی تو برمی‌گردی»، «بیروت، عشق و باران»، « عشق پشت چراغ قرمز نمی‌ماند»، «بلقیس و عاشقانه‌های دیگر»، «در بندر آبی چشمانت»، « تا سبز شوم از عشق»، «گنجشم‌ها ویزا نمی‌خواهند» و «عشق ما روی آب راه می‌رود» تعدای از مجموعه‌ها و کتاب‌های ترجمه شده نزار قبانی به فارسی‌اند.

 شعری از دفتر بلقیس و عاشقانه‌های دیگر

بسیار

دوستت دارم

و بیزارم

از تعطیل یکشنبه.

بیزارم

از تعطیل‌شدن عشق

برای یک ساعت

ـ حتی یک لحظه ـ

مرخصی از عشق

گمانی بیش نیست

و تمام گردش‌ها

بیهوده‌اند.

در نبرد عشق

هماوردان را آسایشی نیست

چونان که

در انقلاب دریا

قایق را.

معرفی نویسنده
عکس نزار قبانی
نزار قبانی
سوریه‌ای | تولد ۱۹۲۳ - درگذشت ۱۹۹۸

نزار قبانی در ۲۱ مارس سال ۱۹۲۳ در شهر دمشق، پایتخت سوریه، چشم به جهان گشود. نزار دومین فرزند از یک خانواده‌ی پرجمعیت، با پدری فلسطینی‌الاصل و مادری سوری بود. او که تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی ملی علمی دمشق گذرانده بود، پس از کسب گواهی‌نامه‌ی اول ادبی آن مدرسه در سن هجده ‌سالگی، تحصیلات خود را در رشته‌ی حقوق دانشگاه دمشق آغاز کرد و با این‌که علاقه چندانی به رشته‌ی حقوق نداشت، اما به‌ناچار آن را با اخذ درجه‌ی کارشناسی به پایان رساند. او پس از اتمام تحصیلات، به جای پرداختن به حرفه‌ی وکالت، برآن شد تا به هیأت دیپلماتیک سفارت سوریه در قاهره بپیوندد و در پی این تصمیم، چندین سال در سفارتخانه‌ها‌ی کشورش در ترکیه، انگلیس، لبنان و اسپانیا مشغول به کار شد. 

آیدا
۱۴۰۰/۰۳/۱۵

عاشقانه های نزار قبانی، با ترجمه خوب آقای بیدج، من همه شعرها رو دوست داشتم.

s.h
۱۴۰۰/۰۷/۰۷

زیبا لطیف و عاشقانه. لذت بردم

نیلوفر معتبر
۱۴۰۱/۱۱/۰۲

بیش از 50% کتاب، متن مصاحبه‌ای بود که با آقای قبانی صورت گرفته بود و این واقعاً تو ذوقم زد!

پیمان ظفریان
۱۴۰۱/۰۸/۲۰

بسیار روان و احساسی، از خواندش لذت خواهید برد

آرزو دارم در روزگار دیگری دوستت می‌داشتم. روزگاری، مهربان‌تر شاعرانه‌تر روزگاری که شمیم کتاب شمیم یاسمن و شمیم آزادی را بیش‌تر حس می‌کرد.
راضیه حفیظی
اگر پایان را می‌دانستم آغاز نمی‌کردم.
MiM
نمی‌توانم زنده بمانم بی‌هوایی که نفس می‌کشی بی‌کتابی که می‌خوانی بی‌قهوه‌ای که می‌نوشی بی‌آهنگی که می‌شنوی.
MiM
نخستین‌بار است در تاریخم ماه را می‌بینم در خانه‌ام پابرهنه راه می‌رود.
منکسر
بانوی من! مهم‌ترین نکته فرهنگ تو این است که از حزب شعری
منکسر
احساس در پوستمان مرده است جان‌هایمان از پوچی می‌نالند. روزهایمان نرد است شطرنج است و خمیازه. آیا ما بهترین قومیم که بر مردمان مبعوث شدیم؟
Mary gholami
اگر می‌دانستم که عشق خطر دارد دل نمی‌دادم. اگر می‌دانستم که دریا عمیق است دل نمی‌زدم. و اگر پایان را می‌دانستم آغاز نمی‌کردم.
Arezuwishi
نمی‌توانم پروانه‌ای را سانسور کنم که در خونم شناور است نمی‌توانم یاسمن را باز دارم از آویختن بر شانه‌هایم نمی‌توانم شعری عاشقانه را در پیراهنم پنهان کنم زیرا منفجر خواهد شد.
داریوش
- اجازه دهید در باره جایزه نوبل هم صحبت کنیم. آیا شده است مثلا فکر کنید که یک روز صبح با صدای تلفن از خواب برخیزید و ببینید که آکادمی سوئد از آن طرف خط به شما بگوید: مبارک باشد، جایزه نوبل را به شما داده‌اند؟ - برادر من! داستان جایزه نوبل را از مغزتان بیرون کنید. من که اصلا به این جایزه فکر نمی‌کنم. برای این‌که این جایزه یک رشوه سیاسی است.
mim_ti
بانوی من! آرزو دارم در روزگار دیگری دوستت می‌داشتم. روزگاری، مهربان‌تر شاعرانه‌تر روزگاری که شمیم کتاب شمیم یاسمن و شمیم آزادی را بیش‌تر حس می‌کرد.
منکسر
همه چیزهایی که در جنگ شکست برمی‌دارد، قابل جبران است: هواپیماها، تانک‌ها، رادارها و خودروهای نفربر، تنها دل‌شکسته است که ترمیم نمی‌پذیرد و به هم پیوستن آن ممکن نیست.
goli
پیش از آن‌که دلبرم شوی تقویم‌ها بودند برای شمارش تاریخ: تقویم هندوها تقویم چینی‌ها تقویم ایرانی تقویم مصریان. * پس از آن‌که دلبرم شدی مردم می‌گفتند: سال هزار پیش از چشمانش و قرن دهم بعد از چشمانش.
داریوش
نمی‌خواهم بدانم زاد روزت را زادگاهت را کودکی‌هایت و نورسیدگی‌ات که تو زنی از سلسله گل‌هایی و من اجازه ندارم در تاریخ یک گل دخالت کنم.
آیدا
اگر از فلسطین غمگین برای ما ستاره‌ای یا پرتقالی می‌آوردند. اگر از کرانه غزّه سنگریزه‌ای یا صدفی اگر در بیست و پنج سال زیتون بنی را آزاد کرده بودند یا لیمویی را باز گردانده بودند و رسوایی تاریخ را می‌زدودند من قاتلان تو را سپاس می‌گفتم.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
عشق این است که مردم ما را با هم اشتباه بگیرند وقتی تلفن با تو کار دارد من پاسخ بگویم. و اگر دوستان به شام دعوتم کنند تو بروی. وقتی هم شعر عاشقانه جدیدی از من بخوانند تو را سپاس بگویند.
منکسر
اگر توان داری از این دریا بیرونم بِکش که من شنا نمی‌دانم و موج آبی چشمانت به ژرفایم می‌کشاند من در عشق نازموده‌ام و بی‌قایق
Arezuwishi
وطن غمگینم! من شاعری بودم که عاشقانه می‌سرودم اما به یک لحظه از من شاعری ساختی که با دشنه می‌سراید.
Mary gholami
ای یار من فکر نکرده‌ام و کسی که عاشق شد فکر نمی‌کند.
سیما
اگر می‌دانستم که دریا عمیق است دل نمی‌زدم. و اگر پایان را می‌دانستم آغاز نمی‌کردم.
mohamad mirmohamadi
آرزو می‌کردم که تو از آنِ من بودی در روزگاری که بر گل ستم نبود بر شعر بر نی و بر لطافت زنان. اما افسوس دیر رسیده‌ایم ما گل عشق را می‌کاویم در روزگاری که عشق را نمی‌شناسد.
s.h

حجم

۶۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۴ صفحه

حجم

۶۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۴ صفحه

قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان