دانلود و خرید کتاب تا سبز شوم از عشق نزار قبانی ترجمه موسی اسوار
تصویر جلد کتاب تا سبز شوم از عشق

کتاب تا سبز شوم از عشق

نویسنده:نزار قبانی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تا سبز شوم از عشق

تا سبز شوم از عشق مجموعه شعرهای عاشقانه و نثر نزار قبانی شاعر شهیر سوری است. نزار قبانی را با اشعار عاشقانه‌ و پرشورش می‌شناسند، عشق نخستین و اساسی‌ترین مضمون اشعار او است و نگاهش در این قلمرو کاملا نو، زیباشناسانه، جستجوگرانه و لطیف است. 

این دفتر هم مجموعه‌ای از عاشقانه‌های این شاعر پرنفوذ عرب است که پیش از همه تقدیم عاشقان می‌شود.

 خواندن کتاب تا سبز شوم از عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به عاشقانه‌های شعر و نثر را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

درباره‌ نزار قبانی

نزار قبانی در سال ۱۹۲۳ در دمشق به دنیا آمد. از ۱۶ سالگی به سرودن شعر روی آورد و در دانشگاه به تحصیل رشته‌ی حقوق پرداخت. به علت شغلش که کار در وزارت خارجه بود به کشورهای زیادی سفر کرد و همین سفرها تاثیرات بسیاری از زبان اشعار او گذاشتند. اشعار او عاشقانه هستند و به اکثر زبان‌ها زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند. خوانندگان بسیاری شعرهای او را خوانده‌اند. خودکشی خواهرش در سن ۲۵ سالگی به دلیل مخالفتش با ازدواجی که برایش ترتیب داده بودند، مرگ پسرش به علت بیماری قلبی و کشته شدن همسرش در بمب‌گذاری سفارت عراق، از جمله رخدادهایی بودند که بر شعر او تاثیر گذاشت. نزار قبانی در سال ۱۹۹۸ در لندن، از دنیا رفت.

باران یعنی تو برمی‌گردی»، «بیروت، عشق و باران»، « عشق پشت چراغ قرمز نمی‌ماند»، «بلقیس و عاشقانه‌های دیگر»، «در بندر آبی چشمانت»، « تا سبز شوم از عشق»، «گنجشم‌ها ویزا نمی‌خواهند» و «عشق ما روی آب راه می‌رود» تعدای از مجموعه‌ها و کتاب‌های ترجمه شده نزار قبانی به فارسی‌اند.

 شعری از کتاب تا سبز شوم از عشق

آنگاه که با من به رقص برمی‌خیزد

 کلماتی به نجوا می‌گوید.... که چون دیگر کلمات نیست

 مرا از زیر بازو می‌گیرد

 و در یکی ابر می‌نشاند

باران سیاه در چشمانم

 نم‌نم...نم‌نم می‌بارد

مرا با خود.... به شامگاهی می‌برد

که مهتاب‌هایش گلفام است

 و من چون دخترکی در دستان او

 چون یکی پر که نسیمش می‌برد....



معرفی نویسنده
عکس نزار قبانی
نزار قبانی
سوریه‌ای | تولد ۱۹۲۳ - درگذشت ۱۹۹۸

نزار قبانی در ۲۱ مارس سال ۱۹۲۳ در شهر دمشق، پایتخت سوریه، چشم به جهان گشود. نزار دومین فرزند از یک خانواده‌ی پرجمعیت، با پدری فلسطینی‌الاصل و مادری سوری بود. او که تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی ملی علمی دمشق گذرانده بود، پس از کسب گواهی‌نامه‌ی اول ادبی آن مدرسه در سن هجده ‌سالگی، تحصیلات خود را در رشته‌ی حقوق دانشگاه دمشق آغاز کرد و با این‌که علاقه چندانی به رشته‌ی حقوق نداشت، اما به‌ناچار آن را با اخذ درجه‌ی کارشناسی به پایان رساند. او پس از اتمام تحصیلات، به جای پرداختن به حرفه‌ی وکالت، برآن شد تا به هیأت دیپلماتیک سفارت سوریه در قاهره بپیوندد و در پی این تصمیم، چندین سال در سفارتخانه‌ها‌ی کشورش در ترکیه، انگلیس، لبنان و اسپانیا مشغول به کار شد. 

آسمان :)
۱۳۹۹/۰۲/۲۸

ممنون از اینکه این رو گذاشتین که هم متن اصلی رو داره و هم ترجمه لکن بسیااار اشکال تایپی داره بسیاری از حروف آخر کلمات و کلمات میانی شعر افتاده و حتی در ترجمه هم لطفا بررسی کنید :)

marzieh Es
۱۳۹۹/۱۲/۲۱

ویرایش کتاب جای کار زیادی داره.ولی قلم نزار قبانی در شعر نو به طوری که فکر میکنم اگر کسی طرفدار این سبک از شعر نباشه هم میخکوب ظرافت قلم نزار قبانی میشه.

Zeina🌸💕
۱۳۹۹/۰۳/۱۶

بنظرم ترجمه اصلا خوب نیست... جذابیت ندارن اصلا مرتب هم نیست عربی و فارسی قاطی شده 🙄🙄

در خیابانهای شب جایی برای گردش من نمانده است ... چشمان تو همه مساحت شب را از آن خود کرده است ...
Pariya
نمی‌توانم زیست بی آنکه در هوایی دم برا ورم که تو در آن نفس می‌کشی وکتابهایی بخوانم که تو می‌خوانی و قهوه‌ای بخواهم که تو می‌خواهی و به موسیقیی گوش دهم که تو گوش می‌دهی وگلهایی را دوست بدارم که تو می‌خری
lordartan
آیا زن در اصل شعر است؟ یا شعر در اصل زن؟ سؤال بزرگی است که هنوز هم مرا به حال خود نمی‌گذارد از هنگامی که عشق زن را پیشه کردم ... و عشق شعر را ... پرسشی است ...که نمی‌خواهم پاسخی برای آن بیابم زیرا تفسیر چیزهای زیبا در حکم قتل آنهاست ...
Pariya
نامه‌ای عاشقانه از من نامه‌ای عاشقانه از تو و بهار شکل می‌گیرد ...
Pariya
عشق تو به من آموخت ...که اندوهگین شوم
Pariya
عشق تو ... ای بانوی من تا درون شهرهای حزن و اندوهم برده است. و من پیش از آنکه تو را بشناسم.. به درون شهرهای حزن و اندوه قدم ننهاده بودم و هرگز نمی دانستم که اشک تجسم انسان است
Zeina🌸💕
پیش از آنکه محبوب من شوی چندین و چند گاهشمار در کار بود هندیان گاهشمار خود را داشتند، چینیان گاهشمار خود راء پارسیان گاهشمار خود را، مصریان گاهشمار خود را ... و از آن پس که محبوبم شدی شیوه گفتار مردم این‌چنین شد: سال هزار پیش از چشمان او سده دهم پس از چشمان او.
Pariya
همه گلهای من از باغهای توست همه شراب من از دهش تاکهای تو همه انگشتریهایم از معادن زر تو همه دفترهای شعرم بر روی جلد امضای تو را دارد ...
lordartan
زن بر زانوی شعر می‌نشیند تا عکسی یادگاری بگیرد عکاس آن دو را دو خواهر می‌پندارد ...
Pariya
چه مایه آرزو دارم به سرزمینی سفر کنیم که بر آن گیتار فرمانروایی می‌کند آنجا که بر عشق حصاری نیست بر کلمات حصاری نه بر رویاها حصاری نه ...
Pariya
پنجاه سال است که من سر آن دارم که قلمرو پادشاهی زنان را بنیاد نهم ... تا در آن پرچانگی کنند ... و در آن به رقص برخیزند ... و در آن عاشق شوند ... و به آب اشتیاق پای بشویند.
Pariya
خواندن شعر هرگز به معنای تکرار تجربه‌ای مرده نیست، بلکه برانگیختن دوباره تجربه است با همه رگ و پی و نبض آن. خواندن شعر کاری است چندطرفه، به بوسه‌ای توفیق‌آمیز می‌ماند که هرگز نمی‌توان آن را یکطرفه انجام داد.
Pariya
ای زنی ... که همه متونم را به مبارزه می‌طلبی ... و برای آنکه در حد و اندازه تو باشم مرا به دهها زبان نیاز است ...
lordartan
ای بانوی جهان، ای بیروت چون شکوفه بادام‌بن در آوریل، از زیر ویرانه‌ها برخیز از زیر بار اندوه خود برخیز که انقلاب از زهدان اندوهان زاده می شود برخیز پاسداشت بیشه‌ها را ... رودها را ... دره‌ها را... برخیز پاسداشت انسان را ... ما خطا کردیم ای بیروت طلب عفو و آمرزش را آمده‌ایم ...
lordartan
هنوزت دوست می‌دارم ای بیروت شوریده ... ای رودی از خون و جواهر ... هنوزت دوست می‌دارم ای بیروت نهاد پاک ... بیروت ناهنجاری و آشفتگی ... بیروت گرسنگی کفرآلود ... و سیری کفرالود ... هنوزت دوست می‌دارم ای بیروت داد... بیروت بیداد... بیروت اسیری ... و ای بیروت قاتل و شاعر ... هنوزت دوست می‌دارم ای بیروت عشق ... و ای بیروت سر بریدن از گوش تا به گوش ... هنوزت دوست می‌دارم به رغم حماقتهای آدمیان هنوزت دوست می‌دارم ای بیروت ... چرا اکنون نیاغازیم؟
lordartan
می‌خواهم تو را دوست بدارم تا به کیش یاسمن درایم و آیین بنفشه را به جا آرم و از تمدن شعر به دفاع برخیزم ... و از کبودی دریا ... و سبز شدن بیشه‌ها ...
Pariya
وقتی تو را دوست می‌دارم، شکل کره زمین دیگر می‌شود ... بر روی دستان تو و دستان من راههای جهان به هم می‌رسد نظم افلاک دگرگون می‌شود ماهیان در دریا بسیار می شوند و یکی ماه درگردش خونم سفر می‌کند
Pariya
گل زبان است، ستاره زبان است، درخت زبان است، رخسار زن زبان است، خنده او زبان است، گنجشکان، بیشه‌ها، اشک کودکان، چهره مبارزان، همه و همه زبانهای گوناگونی است که می‌کوشم رمز و راز آنها را کشف کنم.
Pariya
شعر در درجه نخست هنر بساویدن است... هنر لمس دیگران. بدون لمس دیگران نمی‌توانیم ابعاد تن و ابعاد اندیشه خود را کشف کنیم. با انسان شناخت آغاز می‌شود... و با او پایان می‌گیرد. شعر سفر در درون انسان است. شاعر مسافر ازلی در نفس انسانی است.
Pariya
شاعر چون زنبور عسلی آبستن هزار قطره شکرین است، زنبوری که در احشای او شکر تخمیر می‌شود. زنبور و شاعر را از این جویبار شکرین و از غده‌های جمالی که در آنها نهان است گزیری نیست... وگرنه عطرشان هلاکشان خواهد کرد.
ali momamadi

حجم

۱۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۶ صفحه

حجم

۱۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۶ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
۲۵,۵۰۰
۷۰%
تومان