کتاب پیام عاشقی
معرفی کتاب پیام عاشقی
کتاب پیام عاشقی نوشتهٔ نزار قبانی و ترجمهٔ محمد عامری تبار است. نشر علم این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، مجموعه اشعار عاشقانهای از این شاعر معاصر عرب است.
درباره کتاب پیام عاشقی
کتاب پیام عاشقی برگزیدهای از صد نامهٔ عاشقانه از نزار قبانی است؛ شاعری که با عاشقانههایش به شهرت رسیده است.
خواندن کتاب پیام عاشقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات و شعر عربی پیشنهاد میکنیم.
درباره نزار قبانی
نزار قبانی در ۲۱ مارس ۱۹۲۳ در دمشق، پایتخت سوریه، به دنیا آمد. او را میتوان پرنفوذترین شاعر عرب و از سرآمدان ادبیات ملل دانست. او را «شاعر زن و عشق» لقب دادهاند.
شعرهای قبانی اغلب ساده، روان و مربوط به عشق زمینی هستند. او شعرهایی با درونمایههای سیاسی - اجتماعی نیز سروده است.
بخشی از آثار نزار قبانی عبارتاند از:
«باران یعنی تو برمیگردی» (۱۳۸۴)، «بیروت، عشق و باران» (۱۳۸۴)، «عشق پشت چراغ قرمز نمیماند» (۱۳۸۶)، «نزار قبانی، عاشقانهسرای بیهمتا» (۱۳۹۳)، «داستان من و شعر» (۱۳۵۶)، «بلقیس و عاشقانههای دیگر» (۱۳۸۰)، «در بندر آبی چشمانت» (۱۳۸۳)، «تا سبز شوم از عشق» (۱۳۸۴)، «صد نامهٔ عاشقانه» (۱۳۸۸)، «گنجشکها ویزا نمیخواهند» (۱۳۹۲)، «ماهرانه بازی کردم؛ این هم کلیدهایم» (۱۳۹۳)، «عشق ما روی آب راه میرود» (۱۳۹۴)، «کوچ پنجرهها» (۱۳۹۷)، «به بیروت با عشق» (۱۳۹۷)، «قصاید خشم برانگیز و دمشق» (۱۳۸۴)، «دوستت دارم امضای من است» (۱۳۹۸)
از مترجمان آثار این شاعر معاصر میتوان به حمید رحمانی، مهدی سرحدی، موسی بیدج، یغما گلرویی، اصغر علی کرمی، رضا طاهری، موسی اسوار، رضا عامری، احمد پوری و ایاد فیلی اشاره کرد.
نزار قبانی در ۳۰ آوریل ۱۹۹۸ درگذشت.
بخشهایی از کتاب پیام عاشقی
«به کودکان عالَم آموختم
چگونه نام تو را بر زبان بیاورند
و لبان آن کودکان
به درختان توت بدل گشتند.
ای معشوقهٔ من
تو در تمامی کتابهای خواندنی
و در جعبههای شیرینی حضور داری.
تو را در واژههای رسولان
و در شراب کاهنان پنهان کردم
و تو را رویِ پنجرههایِ کلیساها
و آینههای رویاها
و چوبهای کشتیهای مسافربَر
به تصویر کشاندم.
و نشانیِ چشمان تو را
به ماهیهای دریا دادم
و آنها
نشانیهای قدیمی را از یاد بُردند.
تاجران مشرق را
از گنجهای جسم تو
باخبر کردم.
کاروانهای رونده سوی هند
بهجز از بازار لبهایت
عاجی نمیخرند.
به باد سفارش کردم
تا طرّههای مویِ سیاه تو را شانه کِشد
اما باد
عذر تقصیر خواست
که وقتم اندک استُ
موهای او بلند.»
***
«تو را بیرون از شور و اشتیاق من
زمان حقیقیای نیست
من زمان تواَم.
بیرون از امتداد دستان من
تو را ابعاد مشخصی نیست
من همهٔ ابعاد تواَم
گوشهها و کرانههای تو
خطوط منحنی تو
خطوط مستقیم تو.
روزی که در جنگلهای سینهام قدم نهادی
در سرزمین آزادیها قدم نهادی
و روزی که از جنگلهای سینهام برتافتی
کنیزی شدی
و تو را خرید
آقای ...
من به تو آموختم
نام درختان را
گفتگوی جیرجیرکهای شب را
و به تو نشانی ستارههای دور را دادم.
من تو را به مدرسهٔ بهار راه دادم
و زبان پرندهها را به تو آموختم
و الفبای سرچشمهها را.
من تو را روی دفترهای باران نوشتم
روی پردههای برف
روی کوزههای صنوبری.
من به تو آموختم
سخن گفتنِ با خرگوشان و مارها را
و شانه کشیدن پشم گوسفندان بهاری را.
من تو را آگاه ساختم
از نامههای منتشر نشدهٔ گنجشککان
و نقشههای تابستان و زمستان را به تو دادم
تا که بیاموزی
نحوهٔ رشد سنبلهها را
و جیکجیک جوجههای سپید را
و قِران بستنِ ماهیها را
و روان گشتن شیر از سینهٔ ماه را.
اما تو
ملول گشتی از اسب آزادی
و تو را فرو انداخت
این اسب آزادی.
ملول گشتی از جنگلهای سینهٔ من
و از سمفونی جیرجیرکهای شب
ملول گشتی از خوابیدنِ روی پردههای ماه
و جنگل را رها کردی
تا تو را آن گرگ ببلعد
درندهوار ببلعد
با آن پیوند مقدس
پیوند با آقای ...!»
حجم
۵۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۵۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه شعر سخت است و مهارت میخواهد که اصلا رعایت نشده بود به احتمال زیاد شعرها با زبان اصلی عالی بود
جمع میشوم در آغوش تو خسته جمع میشوم در آغوش تو همچون کودکی که نخوابیده است از هنگام ولادتش... نزار قبانی از نظر من نابغه ایست در به واژه درآوردن احساسات
مجموعه نامه های بسیار لطیف و عاشقانه، این مرد احساساتی و رقیق القلب و عاشق پیشه و زیباست...
عنوان کتاب یکصد نامه است اما در کتاب شصت نامه است.... واقعا چرا....
زیبا بود خیلی زیبا واژه واژه اش و لمس کردم چندین بار خوندم . وهمین طور اشک ریختم. حرفهای نگفته من بود انگار یکی پیداشد و حرفهای من و گفته . اتش به قلبم زد
اشعار فوق العاده لطیف، توصیف ها فوق العاده، ازدستش ندید دوستان،حتما توصیه میشه