دانلود و خرید کتاب صد غزل عاشقانه پابلو نرودا ترجمه زهرا رهبانی
تصویر جلد کتاب صد غزل عاشقانه

کتاب صد غزل عاشقانه

نویسنده:پابلو نرودا
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صد غزل عاشقانه

«صد غزل عاشقانه» اثر پابلو نرودا شاعر شیلیایی (۱۹۷۳-۱۹۰۴) یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات جهان است. نرودا سراسر زندگی خود را در مبارزه‌ی سیاسی و بازداشت و تبعید گذراند، ولی خلاقیت هنر و بیان شاعرانه‌اش بی‌تردید در عرصه‌ی تحول ساختار شعر اسپانیایی به ویژه کاستیانا تأثیر بسزا داشت، اعطای جایزه‌ی نوبل به شاعر در ۱۹۷۱ میلادی از سوی جامعه‌ی بین‌المللی خود گواه این مدعاست. نرودا به‌خوبی ضرورت به‌کارگیری شعر در عرصه‌ی مبارزه‌ی سیاسی مردم امریکای لاتین را دریافته بود. او به ویژه می‌دانست که سخن‌گفتن از عشق در دوران سرکوب و اختناق، آن‌گاه که شعله‌های جنگ زبانه می‌کشد، کار آسانی نیست. شعر نرودا نگاهی است به خلا درونی انسان؛ آنچه کمتر قلم و زبانی توان به تصویر کشیدنش را دارد. هم از این رو، نرودا را باید شاعر همه‌ی اعصار نامید، همو که شعرش امروز به آخرین سنت‌های شعری زمان معاصر پیوسته است. این اثر را زهرا رهبانی ترجمه کرده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: ای عشق تلخ، بنفشه‌ی تاج خار بر سر بیشه‌زار وسوسه‌های تیغ نیزه‌ی درد، جام گل خشم به چه راه و تدبیر به روح من دست یافتی؟ به چه روی آتش دردانگیزت را به میان برگ‌های سر راه من رها کردی؟ چه کس تو را گام‌زدن آموخت تا جانب من رهسپاری؟ کدام گل، کدام سنگ، کدام رود بر تو مأمنم باز نمایاند؟ حقیقت است لرزش مهیب شب سحر همه جام‌ها از شراب تو پر کرد و آفتاب حضور آسمان تو را جاودان آن‌گاه که عشق ستم‌پیشه بر من تازید تا به شمشیر و تیغ بر من زخم زند در قلبم گشود راه سوزان....
Samanya
۱۳۹۹/۰۲/۱۵

کتاب بسیار زیبایی ست . ولی متاسفانه ترجمه اش خیلی خوب نیست و شأن این کتابو پایین میاره .

NaviD
۱۳۹۷/۰۲/۲۴

ترجمه واقعا افتضاحه

mfk
۱۳۹۶/۰۹/۱۶

ممنون از طاقچه برای گذاشتن کتاب های رایگان. دم شما گرم.

samira
۱۳۹۶/۰۹/۱۸

جالب نبود

مریم
۱۴۰۳/۰۶/۲۶

توصیه میشه برای تمام کسانی که احساسات عمیقی دارن اگه عاشقین و در رابطه هستین حتما بخونید و موقع کادو دادن با خط خودتون رو تکه کاغذی بنویسید و به معشوقه خودتون بدید. اشعار پابلو نرودا در این کتاب انقدر زیباست

- بیشتر
کتابخوان ساده
۱۴۰۳/۰۳/۰۹

نمیدونم ترجمه مشکل داره یا شعر ها ناقص شده اصلا نه میشه خوند نه میشه ارتباط گرفت

mad poet
۱۴۰۱/۰۶/۱۷

انگار مترجم با گوگل ترنسلیت کارش رو پیش برده و هیچ نیازی هم به ویرایش متن پایانی حس نکرده.

[لیلی]
۱۴۰۱/۱۱/۱۹

قیمت نسخه چاپی ۳۵۰۰ تومان نسخه‌ی الکترونیک ۷٠٠٠تومان آخه چرا؟!

Athena
۱۴۰۰/۰۱/۲۰

ترجمه بد اصلا نمیشه تمومش کرد

اما وقتی مرگ در می‌کوبد تنها نگاه توست در آن لحظه‌های تهی، تنها روشنان توست تا نیست شدن، تنها عشق توست برای انسداد سایه‌ها.
sobhanesi
و من در کنار تو زنده‌ام
مسیح
مرا مجال ستایش موی تو نیست. باید تار به تار مدح‌اش گویم
mahsa
گرسنه نگاه تو، صدای تو، موی توام، به خیابان می‌شوم گرسنه، خاموش، مرا نانی نیست، آواره‌ام به سحرگاهان،
رزا
مرا مجال ستایش موی تو نیست. باید تار به تار مدح‌اش گویم: دیگر عشاق را شوق زیستن است با چشمانی، مرا شوق آرایش گیسوان تو.
رزا
شاید نبودن، همان بودن است بی‌که تو باشی
pejman
و بی‌تو دگر من نیستم جز رؤیایت
مسیح
تو را می‌پرستم هم از آن‌گونه که ناشناخته را پرستند، نهان، میان روح و سایه
مسیح
مرا مجال ستایش موی تو نیست. باید تار به تار مدح‌اش گویم
مسیح
تو زمزمه قلب شکسته‌ام را حس کردی و اینجا از تیرگی‌ها برخاستم به سینه تو، بی‌دیدن، بی‌دانستن راه بردم به برج گندم، روییدم برای زیستن به میان دستانت، برخاستم از دریا به جانب شادکامی تو.
pejman
هنگام مرگ دستانت را بر چشمانم خواهم: نور و گندم دستان عاشق‌ات
مسیح
من گیسوی تو از آن خویش خواستم. و از میان هر آنچه که از آن وطن بود تنها قلبِ وحشی تو را برگزیدم
مسیح
دیگر هیچ کس، ای عشق، به رؤیای من نخواهد خفت. خواهی رفت، خواهیم رفت باهم بر آب‌های زمان. دیگر هیچ کس با سایه من همسفر نخواهد شد، تنهاتر، همیشه جاودان، همیشه آفتاب، همیشه ماه.
pejman
می‌پرستم پاره خاکی را که تویی، چون از مزرع سبز فلک دیگر ستاره‌ای از آن من نیست. تو هر دم ضرباهنگ تکثر عالم هستی را تکرار می‌کنی.
pejman
سرگردان سوی مرگی تنها خواهیم شتافت تا زیستن جاودانه یکی بوس
مسیح
ندانم کیست زنده یا مُرده، کیست خفته یا بیدار، اما این قلب توست که گشاید بر سینه‌ام ارمغانِ سحر
مسیح
اینک از آنِ منی، رؤیای من با رؤیای تو آرمیده
مسیح
تو را می‌پرستم، بوسه بر کام تو شادمانی. هیمه آوریم. آتش به کوهستان برافروزیم
مسیح
ای که پلک‌هایت به جانب نیستی پَر می‌کشد: رفیق نیمه‌راه مباش. چون در این لحظه چنان دور خواهی شد که باید پُرسان همه خاک پشت سر گذارم از برای دانش اینکه تو باز خواهی گشت یا به مرگم خواهی سپرد
مسیح
به یاد خواهی آورد شاخه‌ای که با خود آوردی، شاخه‌ای تاریک و آبی خاموش، شاخه‌ای همچو سنگی کف‌آلود. و آن‌گاه مثل همیشه و هرگز: بدین‌جا باز می‌گردیم، جایی که هیچ انتظار ما کشد و باز می‌یابیم هر آن‌چه به انتظار نشسته.
poet_omid

حجم

۱۰۲٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۱۰۲٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان