کتاب ازدواج ناشیانه
معرفی کتاب ازدواج ناشیانه
ازدواج ناشیانه (ازدواج آماتوری) رمانی از آن تایلر، نویسنده سرشناس و پرکار آمریکایی است که در زندگیاش بیش از چهل اثر داستانی نوشته است.
درباره کتاب ازدواج ناشیانه
داستان ازدواج ناشیانه دربارهٔ زندگی جوانی به اسم مایکل است که در دوران جنگ جهانی دوم، تلاش میکند، در کنار انتظاراتی که خانواده از او به عنوان تنها مرد خانه دارد، راه زندگیاش را پیدا کند.
ازدواج ناشیانه از زمان حمله به پرل هاربر آغاز میشود و تا سالروز آن در سال ۲۰۰۱ ادامه مییابد. مایکل و پائولین باهم ازدواج میکنند. آنها خیلی به هم میآیند و هردو زیبا و جوان هستند اما زندگی در امریکای دهه شصت آسان نیست.
در ازدواج ناشیانه، تایلر به مضمون مورد علاقهاش یعنی روابط خانوادگی پرداخته است. این اثر برخلاف آثار دیگرش در بازه زمانی بلندتری روایت میشود و در این داستان هم همان عناصر مورد علاقهاش یعنی شهر بالتیمور، اهمیت عکسها و گذر مراحل مختلف عمر را میشود دید.
خواندن کتاب ازدواج ناشیانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای روانشناسانه و اجتماعی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
درباره آن تایلر
آن تایلر رماننویس، داستاننویس و منتقد ادبی آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر در در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۴۱ در مینهسوتا به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۳ در دانشگاه با محمدتقی مدرسی روانشناس ایرانی آشنا شد و چند سال بعد با او ازدواج کرد. آنها چند سال در کانادا زندگی کردند و دوباره به آمریکا برگشتند. آن تایلر دو دختر به نامهای تژ و میترا دارد که عکاس و تصویرگر هستند.
بخشی از کتاب ازدواج ناشیانه
مایکل خاطرهای از کودکی داشت که فراموش نمیکرد.
داشت با مادر و برادرش از خیابان بوستون میگذشتند. احتمالاً حدود هشتسالگی که معنیاش این بود که دنی دوازده ساله بوده. رفته بودند چیزی بخرند، دقیق یادش نمیآمد چه چیزی خرتوپرتهای خانه یا همچه چیزهایی. نرسیده به مغازه، خسته و کلافه میشود، عقب میماند، آفتاب چشم را میزند، از بوی گند گوجهفرنگی کارخانهٔ کنسروسازی دماغش به خارش میافتد. مادرش تشرمیزند: «پا بردار» و درست همان موقع، دنی توی پیادهرو کلهمعلق میشود. مایکل میزند زیر خنده. خیال کرده دنی بچهٔ بامزه دو پایش را بلند کرده تا سربهسر مادر عبوسشان بگذارد، کلهمعلق شده. مایکل غش و ریسه میرود. «هاهاها» و دست بر دهان میگذارد، اما وقتی قیافهٔ دنی را میبیند، شوکه میشود.
مادرش داد زده: «دنی، چی شد دنی؟»
دنی گفته: «نمیدونم چی شد.»
مایکل دست بر دهان، پسپسکی رفته، بعد چشمش به جانی دیمسکی۱۴۱ و جانی گنک۱۴۲ بچههای نیمبلوک آنطرفتر افتاده هر دو زبدهترین بازیکنان بیسبال دبستان سن کسیان بودند. و همان موقع دعا کرد، ای خدا، نگذار که این را ببینند.
بعد از آن روز، دنی گاهی درست راه میرفته و گاهی هم نمیتوانسته. گاهی میتوانسته لیوان شیر را بردارد و به دهانش برساند و گاهی نمیتوانسته و از دستش میافتاده. دیگر نمیشد به او اعتماد کرد.
حجم
۳۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
خب داستانی شبیه به بیشتر کارهای تایلر از این جهت که همه چیز حول و حوش خانواده ای پرجمعیت میگرده. اینبار شخصیت های اصلی مایکل و پائولین هستن. اونها در گیر و دار نبرد آمریکا و ژاپن با هم اشنا