دانلود کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی با صدای بهناز بستاندوست + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی

دانلود و خرید کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی

نویسنده:آن تایلر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی

کتاب صوتی «شام در رستوران دلتنگی» نوشتهٔ آن تایلر با ترجمهٔ کیهان بهمنی و گویندگی بهناز بستاندوست در انتشارات ماه آوا منتشر شده است. شام در رستوران دلتنگی توانسته جایزه ادبی پولیتزر و پن فالکنر، انجمن ملی منتقدان کتاب و کافکا را کسب کند.

درباره کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی

شام در رستوران دلتنگی، که خود تایلر بارها اذعان کرده است، بهترین اثر اوست، همچون بسیاری دیگر از رمان‌های خانم تایلر به موضوع خانواده و تأثیرات متقابل افراد بر یکدیگر می‌پردازد. در داستان‌های خانم تایلر بیش‌تر چالش‌ها حالتی ساده و روزمره دارند اما همین اتفاقات کوچک درونیات شخصیت‌ها را آشکار می‌کند. برخلاف سنت داستان‌نویسی کلاسیک، در آثار تایلر کم‌تر ردی از ضدقهرمان یا شخصیت منفی یافت می‌شود. گویی از دیدگاه نویسنده هیچ انسانی خوب، بد، خوب‌تر یا بدتر نیست و تنها مسئلهٔ موجود موضوع تفاوت انسان‌هاست.

کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌های آمریکایی رئالیستی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب صوتی شام در رستوران دلتنگی

امان از آن نقل‌مکان‌ها! همیشه علتی وجود داشت. یا احتمال ترفیع یا منطقهٔ کاری بهتر. البته هیچ‌وقت هم اوضاعشان خیلی بهتر از قبل نمی‌شد. یعنی اشکال از بک بود؟ خودش که ادعا می‌کرد نه، اما پرل از کجا می‌دانست. واقعاً نمی‌دانست. بک ادعا می‌کرد سحر و جادویش کرده‌اند. می‌گفت در این دنیا کلی آدم حقیر و کوچک وجود دارد. پرل لب می‌گزید و با دقت به چهرهٔ بک نگاه می‌کرد. بک می‌پرسید: «چرا این‌طوری نگاهم می‌کنی؟ حداقل بگو داری به چی فکر می‌کنی؟» بعد ادامه می‌داد: «من که زندگی‌مون رو تأمین می‌کنم. هیچ‌وقت هم نذاشتم زن و بچه‌ام گرسنه بمونن.» پرل این را قبول داشت اما باز همیشه دلش شور می‌زد. این مواقع همیشه ابروهایش بالا می‌رفت و روی پیشانی‌اش چروک می‌افتاد. احساس می‌کرد بک آدمی نیست که بتواند تکیه‌گاه او باشد. این فروشندهٔ معمولیِ صداکلفت، که صبح‌ها وقتی جلوی آینه کراواتش را می‌بست با شیفتگی خاصی به تصویر خود در آینه نگاه می‌کرد. آدمی که موهای بلند و مرطوب و پف‌کردهٔ پَرمانندش را شانه می‌کرد و بعد شانه را در جیب پیراهنش که پُر از خودکار و مداد و خط‌کش و دفترچهٔ قرارملاقات‌ها و قلم تنظیم باد لاستیک بود، می‌گذاشت. همهٔ وسایل داخل جیبش هم مارک و شعار تبلیغاتی شرکت‌های مختلف را داشتند.

شب‌ها وقتی بک چیزی می‌نوشید (فکر بد نکنید، بک اهل میگساری نبود)، دوست داشت آواز بخواند و روی صورتش دست بکشد. پرل نمی‌فهمید در آن نوشیدنی چه بود که باعث می‌شد بک آن‌طوری پوست صورتش را بکشد، طوری که انگار یک ماسک لاستیکی به صورتش زده بود. این طوری بود که موقع خواب گونه‌های بک حالت افتاده و کشیده پیدا می‌کرد. بک ترانهٔ موردعلاقه‌اش، یعنی «هیچکی مصائبی رو که من کشیده‌ام نکشیده» می‌خواند. هیچ‌کس جز مسیح. به نظر پرل این حرف واقعیت داشت. بک در تنهایی‌هایش به چه فکر می‌کرد؟ پشت آن صورت پهن و زیر چتر آن موهای سیاه چه چیزی پنهان بود؟ پرل اصلاً و ابداً نمی‌دانست.

Tasnim
۱۴۰۱/۰۵/۲۷

سلام. بخش معرفی کتاب طاقچه به نظرم سبک کتاب رو خوب توضیح داده، روند داستان کتاب بیان اتفاقات کوچک و روال زندگی اعضای یک خانواده با تمام نقاط مثبت و منفی شخصیت ها طی دوره چندین ساله هست. برای من

- بیشتر
نازیلا
۱۴۰۱/۰۴/۰۱

داستان بسیار عالی با صدای بسیار عالی

باران
۱۴۰۱/۰۱/۱۵

در یک کلام موضوع کتاب و اجرا عالی

کاربر 2210921
۱۴۰۳/۰۵/۰۶

شخصیت پردازی‌ها، توصیف جزئیات و سیر کتاب را بسیار دوست داشتم. نمی‌دانم چطور از کتاب بگویم که باعث افشای داستان و سیر آن نشوم. به طور کلی می‌توانم بگویم: یک زندگی واحد با افرادی ثابت را وقتی از زوایای مختلف می‌بینیم توصیفمان

- بیشتر
zahra athamkhani
۱۴۰۱/۱۲/۱۰

موقع گوش کردن این کتاب، فقط به این فکر می‌کردم که چه فیلم خوبی ازش در میاد😊👌🏻

زمان

۱۴ ساعت و ۳۷ دقیقه

حجم

۸۱۰٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۴ ساعت و ۳۷ دقیقه

حجم

۸۱۰٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۹۳,۶۰۰
۶۵,۵۲۰
۳۰%
تومان