محمد کلباسی | زندگینامه، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

محمد کلباسی

بیوگرافی و معرفی کتاب‌های محمد کلباسی

محمد کلباسی (Mohammad Kalbasi) در ۱۹ مهرماه ۱۳۲۲ در اصفهان به دنیا آمد. در همین شهر بزرگ شد و در ابتدای جوانی پایش به جلسات و جمع‌های ادبی باز شد. از او چند مجموعه داستان منتشر شده است.

بیوگرافی محمد کلباسی

در مصاحبه‌ای می‌گوید که او و هوشنگ گلشیری به محفلی رفتند که به قول خودش مشتی پیر و پاتال کنار همدیگر شعر می‌خواندند. او و گلشیری داستان‌های خودشان را ارائه دادند که به مذاق افراد خوش نیامد. تقابلی که نشانه‌ی واضحی بود بر اختلاف نسل قدیم و جدید در دنیای ادبیات. گروه جوان که با آن انجمن کنار نیامد، راهش را جدا کرد. سعی کردند هر هفته در جایی جمع شوند و داستان بخوانند و نظرات و عقایدشان را مبادله کنند. به جز محمد کلباسی و گلشیری، منوچهر بدیعی، بهرام صادقی، احمد گلشیری، محمد حقوقی و احمد و محمد اخوت هم بودند. بعد از مدتی جلسه و همنشینی خروجی کار شد: مجله‌ی «جُنگ اصفهان». جوانانی که می‌خواستند چیزی به خودشان و اطرافیانشان اضافه کنند: رمان کوتاه و شعر نو، ترجمه‌ی آثار نویسندگان جهان و نقد و بررسی ادبیات قدیمی و جدید، به روش و سبکی جدید.

داستان‌ها و نوشته‌های کلباسی در جنگ اصفهان

محمد کلباسی در زمان همکاری با جُنگ، بیشتر داستان ارائه می‌داد. او که دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد رشته‌ی ادبیات تطبیقی بود، فقط در یک مسیر پیش نرفت. او منتقد جدی و تیزبینی هم بود. علی خدایی، نویسنده، در مصاحبه‌ای می‌گوید: «کلباسی سختگیر بود و از نویسنده انتظار کار درست داشت و اگر اشتباهی رخ می‌داد، حتما باید آن را اصلاح می‌کرد.» محمد کلباسی این عادت سختگیری را از همان ابتدا داشت.

در شماره‌ی اول جنُگ (۱۳۴۴)، متنی از محمد کلباسی چاپ شده که نقدی است بر یک کتاب شعر تازه چاپ‌شده‌. او در این متن از قسمت‌های خوب آن شعر می‌گوید و سپس توضیح می‌دهد که کاش شاعر بعد از این خط ادامه نمی‌داد. خام، نتراشیده و سرد هم صفاتی است که برای نقد شعر به کار می‌برد. شاید به نظر برسد کلماتی را بی‌رحمانه نسبت‌دادن که کاری ندارد! اما در ادامه، کلباسی نشان می‌دهد با وجود جوانی، اما مطلع و آگاه است. هم از شعر کلاسیک و اوزانش (در جاهایی که لازم است وزن شعر را کنارش نوشته) و هم از شعر نو و نیمایی. او می‌داند چه می‌خواهد بگوید.

او در شماره‌ی اول مجله، یک داستان هم از خودش به چاپ می‌رساند. «و باد بود که» اولین داستان کلباسی ۲۲ساله است که چاپ می‌شود. داستانی که با شلوغی و درهم‌ریختگی درون خانه شروع می‌شود و کم‌کم افراد و حوادث به آن اضافه و از آن حذف می‌شوند. تا رسیدن به خطوط پایانی داستان متوجه نمی‌شویم که چه در انتظار شخصیت‌ها و ماست. حتی آنجا هم چیزی وجود دارد که باز توجهمان را جلب کند. اولین شماره‌ی جُنگ، اینگونه نویسنده‌ی جوان را به اهالی ادب می‌شناساند.

او در شماره‌های دیگر جنگ هم داستان‌هایی ارائه می‌کند که هرکدام نوآوری‌هایی در خود دارد. از روایتی که راوی اول شخص جابه‌جا می‌شود (عبدالحسین خان) و یا نوشته‌ای که در آخر به‌صورت قطعه‌قطعه و آشفته روایت می‌شود و ما تا وقتی کل داستان را نخوانیم، علت و معلول اتفاقات را درک نمی‌کنیم (میعاد).

سرباز کوچک

این سه داستان ابتدایی که ۱۴ سال بعد در مجموعه‌ی «سرباز کوچک» هم می‌آیند، نمونه‌ی خوبی از فرم و تکنیک روایت‌گری کلباسی به‌عنوان یک نویسنده‌ی نوگرا و توانا هستند. کسی که سخت کار می‌کرد و زیاد، اما کمتر کارهایش را ارائه می‌داد. همین داستان‌ها هم با تغییراتی در مجموعه داستان چاپ شدند. از اسمشان بگیرید تا جملات و کلماتی که جایگزین شدند.

همکاری با مجله زنده‌رود

کلباسی بعد از «جنگ اصفهان» با مجله‌ی «زنده‌رود» همکاری‌اش را شروع کرد. او تا چاپ کتاب دومش، مشغول تدریس و ترجمه بود.

کتاب او

کتاب «او» در سال ۹۶ چاپ شد. کتابی که کلباسی معتقد بود داستان ضعیف در آن وجود ندارد؛ داستان مردم و زندگی آن‌ها و خاطراتی که برای آن‌ها مانده است. این کتاب و کتاب «نوروز آقای اسدی» از طرف هیئت داوران جایزه‌ی ادبی «مهرگان» مورد تحسین واقع شدند. هرچند دیر، اما بِجا.

سایر کتاب‌های محمد کلباسی

در سال ۱۳۸۰ مجموعه داستان «مثل سایه مثل آب» چاپ شد که خط اصلی داستان‌ها کم‌آبی و خشکسالی و تبعات آن بر مردم است.

کلباسی در سال ۱۳۸۸ مجموعه داستان «صورت ببر» را منتشر کرد که به نظر محمد اخوت، پخته‌ترین کار اوست. فضایی که هم واقعی است و هم سوررئال. به گفته‌ی خودش داستان‌ها را تحت تاثیر بورخس نوشته است (نسخه‌ی اولیه یکی دو تا از داستان‌ها به ۲۰ سال قبل چاپ برمی‌گردد).

کتاب بعدی دو سال بعد چاپ شد، اما بعد چندین سال انتظار برای مجوز چاپ و در انتها هم با حذف ۹ داستان از ۱۵ داستان. نام کتاب از داستانی گرفته شد که در خود کتاب نبود: « نوروز آقای اسدی».

کلباسی کتابی به‌عنوان «ادبیات و سنت‌های کلاسیک؛ تاثیر یونان و روم بر ادبیات غرب» را ترجمه کرده است. این کتاب برای کسی که به‌دنبال ریشه‌های داستان‌ها و رمان‌هاست، جذابیت‌هایی دارد.

محمد کلباسی که همیشه دغدغه‌ی ادبیات و خلق ادبی داشته، در مصاحبه‌ای که اواخر عمر می‌کند می‌گوید: «در این سالیان پر مشقت، بسیارند دفترهایی که سیاه کرده‌ام… این است ماترکی که برای وارثان خود باقی می‌گذارم.» امید آنکه داستان‌ها، ترجمه‌ها، نقدها و پژوهش‌های محمد کلباسی به چاپ برسد.

درگذشت محمد کلباسی

«نویسنده‌ی اصفهانی درگذشت.» این تیتر بعضی از خبرگزاری‌ها بود در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۲. و این پایانی بود بر عمر پربهای نویسنده‌ی اصفهانی که پس از مرگش داستان‌های زیادی از خود به یادگار گذاشت و البته، خاطراتش در دل و ذهن اصفهانی‌ها تا ابد باقی می‌ماند.