دانلود و خرید کتاب مجموعه آثار چخوف؛ جلد هشتم (نامه ها ۱) آنتوان چخوف ترجمه سروژ استپانیان
تصویر جلد کتاب مجموعه آثار چخوف؛ جلد هشتم (نامه ها ۱)

کتاب مجموعه آثار چخوف؛ جلد هشتم (نامه ها ۱)

معرفی کتاب مجموعه آثار چخوف؛ جلد هشتم (نامه ها ۱)

اولین کتاب از نامه‌های چخوف، جلد هشتم از مجموعه آثار آنتوان چخوف است که به همت انتشارات توس منتشر شده است. چخوف در وصیت‌نامه‌اش آورده بود که نامه‌هایش را برای نوه‌هایش به ارث می‌گذارد تا بخوانند و از آن‌چه بر او گذشته باخبر شوند.

چخوف در سال ۱۹۰۴ درگذشت و بلافاصله چاپ نامه‌هایش در مطبوعات آغاز شد. این نامه‌ها همچون آثار دیگر چخوف که امضای او زیر آنها بود به سرعت منتشر شد و مورد استقبال خوانندان قرار گرفت.

درباره مجموعه نامه‌های چخوف

نشر توس مجموعه نامه‌های چخوف را در سه جلد برای علاقه‌مندان به این نویسنده و آثارش منتشر کرده است. نسخه کامل مکاتبات آنتون پاولویچ چخوف تقریبا شامل چهار هزار و پانصد نامه به دوستان و قریب ده هزار یادداشت و مکاتبه با افراد متفرقه است که زمان زندگی‌اش تنها تعداد معدودی از نامه‌ها که جنبه اجتماعی داشتند منتشر شدند. اما نامه‌های نوشته شده به او، تنها پس از مرگش از سال ۱۹۰۴ به بعد به چاپ رسیدند. نویسندگان یادبودها، به نامه‌هایی که به عنوان موثق‌ترین منبع اطلاعات دربارهٔ زندگی چخوف و روابط او با معاصرینش محسوب می‌شدند روی آوردند.

در سال‌های ۱۹۱۶ - ۱۹۱۲ دوره شش جلدی نامه‌های آنتوان چخوف زیر نظر ماریا پاولونا چخووا با شمهٔ مختصری از شرح حال هریک از افراد طرف مکاتبه، به چاپ رسید. در سال ۱۹۷۴ اولین جلد از مجموعه کامل سی جلدی مجموعه آثار و نامه‌های آ. پ. چخوف، چاپ فرهنگستان علوم، از چاپ بیرون آمد. دوازده جلد از این مجموعه به مکاتبات چخوف اختصاص داشت. دراین چاپ کلیه نامه‌ها با اصل آن مطابقت داده شده و در موثق بودن تاریخ‌های آن دقت کامل به عمل آمده است.

دوره سه جلدی نامه‌ها که ترجمه حاضر از آن برگرفته شده، منتخبی از این چاپ است.

خواندن مجموعه نامه‌های چخوف را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

علاقه‌مندان به چخوف و آثار او و دوست‌داران شرح احوال و زندگی بزرگان ادبیات جهان را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب نامه‌های چخوف

چخوف به اُلگا کنیپر

۳ سپتامبر ۱۸۹۹، یالتا

هنرپیشهٔ عزیز، به همهٔ پرسش‌های شما پاسخ خواهم داد. من به خیر و خوشی رسیدم. همسفرهای من جایی در پایین به من اختصاص دادند. بعد چنان شد که در کوپه فقط دو نفر باقی ماندیم. من و یک ارمنی جوان. چندین بار در روز و هر بار سه استکان چای با لیمو می‌نوشیدم. بدون شتاب و با وقار. تمام آن‌چه را در زنبیل بود خوردم، اما به نظرم رسید که زنبیل را برداشتن و در ایستگاه‌ها به دنبال کتری آب‌جوش رفتن کار انسان متین نیست و به حیثیت تئاتر هنری لطمه می‌زند. تا ''کورسک هوا سرد بود. سپس کم‌کم شروع به گرم شدن کرد و در سواستوپل دیگر کاملا گرم بود. در یالتا به خانهٔ خودم رفتم و اکنون همین‌جا که مصطفی وفادار محافظت آن را به عهده دارد زندگی می‌کنم. هر روز ناهار نمی‌خورم، زیرا رفتن به شهر دور است و رفتن به آشپزخانه با اجاق‌های نفتی باز هم مزاحم پرستیژ است. شب‌ها پنیر می‌خورم. با ''سینانین‌ها ``رفت‌وآمد می‌کنم. تا به حال دوبار نزد سردین‌ها رفته‌ام. آن‌ها عکس شما را با محبت نگاه کردند و شُکلات‌ها را خوردند. ''لئونید والنتینویچ ``حالش بهتر است. نارزان نمی‌نوشم. دیگر چه می‌خواهید بگویم؟ تقریبآ به باغ نمی‌روم. بیش‌تر در خانه می‌نشینم و به شما فکر می‌کنم. هنگامی که از باغچه‌سرا می‌گذشتم به شما فکر می‌کردم و به یاد می‌آوردم که چه مسافرتی داشتیم. عزیز من، هنرپیشهٔ بی‌همتا، خانم شایان تحسین، کاش می‌دانستید که نامهٔ شما چه‌قدر مرا خوشحال کرد. در مقابلتان چنان سرِتعظیم فرو می‌آورم که پیشانیم کف چاهی را که هفده متر عمق دارد، لمس کند.

من به شما عادت کرده‌ام. اکنون غصه می‌خورم و به‌هیچ وجه نمی‌توانم خودم را راضی کنم که شما را تا بهار نبینم. عصبانی هستم ـ یک کلام بگویم اگر ''نادنکا``۱۶۹ می‌دانست که در روح من چه می‌گذرد آن‌وقت چه حکایتی بر پا می‌شد.

معرفی نویسنده
عکس آنتوان چخوف
آنتوان چخوف
روس | تولد ۱۸۶۰ - درگذشت ۱۹۰۴

آنتوان پاولویچ چخوف، در سال ۱۸۶۰، در شهر تاریخی و بندریِ «تاگانروگ» در جنوب روسیه به دنیا آمد و در سال ۱۹۰۴، درگذشت. با گذشت یک قرن از زندگی این نویسنده، او هنوز هم یکی از مهم‌ترین، چیره‌دست‌ترین و حرفه‌ای‌ترین داستان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان تاریخ ادبیات جهان است.

.
۱۳۹۹/۰۵/۲۵

پس کی بقیه جلدهاش رو میارید😭

Aryan
۱۳۹۹/۱۲/۰۲

کاش بقیه جلد ها رو هم قرار بدید.

تو با خواهرت درست حرف نمی‌زنی، پس تعجب‌آور هم نیست که او با تو بیگانه باشد.
mim.panah
چخوف‌ها هنوز همان آیین خشک اخلاقی خود را حفظ کرده‌اند: «اگر بنوشی می‌میری؛ اگر ننوشی هم می‌میری؛ پس بهتر است بنوشی و بمیری».
پویا پانا
اگر من جای تو بودم و اگر من خانواده تشکیل داده بودم، هرگز به هیچ‌کس اجازه نمی‌دادم که نه تنها به عقایدم، بلکه حتی به خواسته‌ها و تمایلاتم پی ببرد. این ''من ``مال لاینفک من است، وزارتخانهٔ من است؛ و درست به دلیل همین نظام و شرایط طبیعی هیچ‌یک از خواهران که مایل و خواستار کنجکاوی یا دلسوزی هستند حق دخالت بی‌جا در کار مرا ندارند.
mim.panah
«اگر بنوشی می‌میری؛ اگر ننوشی هم می‌میری؛ پس بهتر است بنوشی و بمیری»
mim.panah
«او (انسان) شبیه به جیرجیرک است، که جست وخیزکنان و بال زنان، میان سبزه‌ها می‌رود و سرود قدیمی‌اش را مدام می‌خواند. کاش همیشه میان سبزه‌ها می‌ماند. آخر او بینی‌اش را همه جا فرو می‌کند. هم در پِهن و هم در لجن، او همیشه در هیجان است و مدام غصه می‌خورد. امیال و اندیشه‌اش در دوردست‌ها در پروازند اما ذره‌ای فهم و شعور ندارد، ابلهی بیش نیست، و هر آن‌چه دور یا نزدیک اوست قادر به آرام کردن روح عمیق او نیست.»
AbolfazlModirroosta090
من یک نادان بیش نیستم؛ نمی‌توانم حتی بینی خود را بالا بکشم؛ کتاب زیادی نخوانده‌ام، ولی خدای شما را قبول دارم و این کافی است که شما قدر و ارزش مرا با طلا بسنجید.
Hossein Heydari
یک انتقاد بد، بهتر از هیچ است... آیا این‌طور نیست؟
Hossein Heydari
یک انتقاد بد، بهتر از هیچ است... آیا این‌طور نیست؟
Hossein Heydari
من با مدیریت روزنامهٔ پتربورگ هم آشنا شدم؛ آنان از من مثل شاه ایران حسابی پذیرایی کردند.
Hossein Heydari
اگر من جای تو بودم و اگر من خانواده تشکیل داده بودم، هرگز به هیچ‌کس اجازه نمی‌دادم که نه تنها به عقایدم، بلکه حتی به خواسته‌ها و تمایلاتم پی ببرد. این ''من ``مال لاینفک من است، وزارتخانهٔ من است؛ و درست به دلیل همین نظام و شرایط طبیعی هیچ‌یک از خواهران که مایل و خواستار کنجکاوی یا دلسوزی هستند حق دخالت بی‌جا در کار مرا ندارند.
Hossein Heydari
آیا برای تو جالب است که بدانی من چه فکر می‌کنم، نیکلای چه فکر می‌کند و پدر چه‌گونه فکر می‌کند؟ آخر این‌ها به تو چه ربطی دارد؟ آنان احساس تو را درک نمی‌کنند
Hossein Heydari
برای این‌که خود را با قهرمانان رمان خود قاطی نکنی، باید همه جا خود را از کشتی بر آب بیندازی؛ حتی برای نیم‌ساعتی هم که شده از خودت بگذری.
ali73
او در سال ۱۹۰۴ وفات یافت و بلافاصله چاپ نامه‌هایش در مطبوعات آغاز شد این نامه‌ها هم‌چون دیگر آثاری که امضا چخوف زیر آن دیده می‌شود، با استقبال پرشور و توجه عمیق خوانندگان روبه‌رو گردید. نسخه کامل مکاتبات آنتون پاولویچ چخوف تقریبآ شامل چهار هزار و پانصد نامه به دوستان و قریب ده هزار یادداشت و مکاتبه با افراد متفرقه است.
Naarvanam
تو پرسیده‌ای زندگی چیست؟ درست مانند اینست که از من بپرسی هویج چیست؟ هویج به جز هویج چیز دیگری نیست.
طلا در مس
را دوباره ناخوش شدی؟ این دیگر یعنی چه؟ مرا بگو خوشحال بودم که تو این زمستان را خوب و سلامت هستی! عیبی ندارد. صبر می‌کنیم، بالاخره بهتر خواهی شد، همه چیز به خوبی و خوشی خواهد گذشت. عزیز دلم، غصه نخور، می‌دانم چه‌قدر غمگین و چه‌قدر دلتنگ هستی. می‌دانم باید کنار تو باشم، به تو کمک کنم و سرگرمت نمایم. اگر این کار را نمی‌کنم به‌دلیل این است که آدم پستی هستم. قوی نیستم یا این که معنای زندگی را نمی‌فهمم، یا خیلی حریص هستم و شاید هم از آن‌جا که زندگی را دیر شروع کرده‌ام همه جا احساس کمبود می‌کنم. خود نیز نمی‌دانم. هیچ چیز را نمی‌دانم.
طلا در مس
می‌بافم، یا فکر نکن از دست تو عصبانی هستم. تو در دنیا برای من یک انسان منحصر به‌فرد هستی. اگر کاری می‌کنم که خوشایند تونیست فقط از روی ناخودآگاهی است. یا زمانی که روحیه‌ام سخت آشفته است. تو نباید مرا گناهکار بدانی. تو انسانی قوی هستی و من کاملاً حقیر و ضعیف. تو همیشه می‌توانی سکوت کنی. هیچ‌گاه احتیاج به تبادل‌نظر با کسی را نداری. تو با خصوصیات خاص خودت زندگی می‌کنی و به زندگی روزمرهٔ خود با خونسردی نگاه می‌کنی. آنتون، چه‌قدر وحشتناک است اگر نوشته‌های من فقط و فقط تبسم بر لبانت بیاورند یا این که آن را به ماشا نشان بدهی، همان‌طور که او نامه مرا به تو نشان داد. عزیز من، مهربان من، عشق من از لحن نامه‌ام خشمگین نشو. فقط دلم می‌خواهد که مرا خوب درک کنی. دیگر هیچ چیز نمی‌خواهم. بی‌تو زندگی برایم سخت و پوچ است. خودم را گم کرده‌ام و آینده‌ام را به‌هیچ‌وجه نمی‌توانم مجسم کنم. می‌دانم که تو چنین نامه‌هایی را دوست نداری.
طلا در مس
یکدیگر را ببینیم چه‌قدر خوب خواهد بود. عزیزم، راحت بخواب، هوای جنوب را استشمام کن و به من فکر کن. آنتون عزیز، آیا در آرامش به سر می‌بری. برایم بنویس که آیا با عشق من زیستن برایت راحت‌تر است یا فرقی نمی‌کند؟ می‌بوسمت.
طلا در مس
دربارهٔ نامگذاری پسرت آنتون فقط لبخند تحقیرآمیزی تحویلت می‌دهم. عجب شجاعتی! خوب بود اسمش را شکسپیر می‌گذاشتی! مگر نمی‌دانی که در این دنیا فقط دو نفر به نام آنتون وجود دارند. یکی من و دیگری ربنشتاین. هیچ فرد دیگری را به رسمیت نمی‌شناسم... به‌راستی اگر در آینده روزی آنتون چخوف تو در یکی از میخانه‌ها جنجال راه بیندازد، آیا اسمش را در مطبوعات به چاپ خواهند رساند؟... آیا به حیثیت من لطمه نخواهد خورد؟... ولی با این‌حال خوشحالم و چون کشیشان برای پسر تعمیدی خود دعای خیروبرکت دارم
طلا در مس
اشک‌هایش تمام شده باشد. ای دهاتی! تو از ابتدا تا انتهای نامه‌هایت داری اشک می‌ریزی. این اشک و گریه در تمام نامه‌های تو، حتی می‌توان گفت در تمام کارهایت به چشم می‌خورد، به‌طوری که می‌شود چنین پنداشت که تو و دایی، هر دو نفر فقط از غده‌های اشک ساخته شده‌اید. من برای تفنن این را نمی‌گویم و مشغول بذله‌گویی و مزاح هم نیستم... بدان چنان‌چه این گریه و زاری‌ها و نفس‌تنگی‌ها - که متأثر از شادی و اندوه‌اند - و این زخم‌زبان‌ها به این اندازه بی‌جا و کشنده نبودند - من هرگز آن‌ها را پیش نمی‌کشیدم و مطرح نمی‌کردم.
طلا در مس
وجود تو به‌عنوان نویسنده برای مردم جهت رسیدن به آرامش بی‌اندازه لازمست. آن‌ها به تو نیاز دارند تا به‌یاد بیاورند که در دنیا چیزی به نام ادبیات، زیبایی‌های واقعی و احساسات لطیف وجود دارد و انسان‌هایی هستند که وجودشان لبریز از عشق به همنوع است و این که زندگی بس بزرگ و زیباست. دربارهٔ سبک تغزلِی تو باید بگویم هر جمله‌ای که می‌نویسی کاملاً لازمست و در آینده نیز بیش‌تر لازم خواهد شد. آه، که اگر من فصاحت بیان داشتم چه جملاتی می‌توانستم برایت بنویسم! این افکار پوچ را از سر بیرون کن. به مردم رحم کن و نیاز آن‌ها را به خودت درک کن. خود را از آن‌ها جدا نکن و آن‌چه را می‌توانی از روح سرشار خود به آن‌ها اعطا کن. بنویس و کلماتت را، اندیشه‌هایت و هر فکری را که از سرت بیرون می‌تراود دوست بدار، و بدان که بشریت به تمام این‌ها نیاز دارد. نویسنده‌ای مانند تو وجود ندارد و نیست. به‌همین دلیل گوشه‌نشینی نکن و در خود فرونرو. نمایشنامه‌های تو هم‌چون مائده‌های آسمانی لازمند.
طلا در مس

حجم

۶۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۸ صفحه

حجم

۶۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۸ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان