دانلود و خرید کتاب شعر زمان ما؛ حسین منزوی فیض شریفی
تصویر جلد کتاب شعر زمان ما؛ حسین منزوی

کتاب شعر زمان ما؛ حسین منزوی

نویسنده:فیض شریفی
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۳.۶از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شعر زمان ما؛ حسین منزوی

شعر زمان ما؛ حسین منزوی کتاب چهاردهم از مجموعه شعر زمان ما است که در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.

شعر زمان ما نام عام کتاب‌هایی بود که آقای محمد حقوقی، به همّت انتشارات نگاه، هر فصل یکی از مجلداتِ آن را منتشر می‌کرد. در پنج جلد اول مجموعه شعر زمان ما مرحوم محمد حقوقی به آثار نیما، اخوان، شاملو، سپهری و فروغ پرداخته است و در جلدهای ششم به بعد به همت فیض شریفی به آثار سیمین بهبهانی، نصرت رحمانی، نادرنادرپور، منوچهر آتشی، سیاوش کسرایی، سیدعلی صالحی و... پرداخته شده است.

نویسنده در این کتاب به روش نویسنده پیشین با روش و دیدی علمی و مدرن، با واکاوی و جستجوی برگ‌های ادبیات معاصر، ضمن تحلیل و نقد اشعار هر شاعر، به‌گزینی از سروده‌های اثرگذار شاعران پرداخته است. در این مجموعه جز چگونگی سرایش شعرها و زبان شعری، درون‌مایه، جهان‌بینی و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آنان، ساختار شعری و فضاهای ویژه و توانمندی‌های شاعرانه و ضعف‌های آنان، زمینه‌های سیاسی اجتماعی و تبیین و تشریح اشعار و دیدگاه شاعران و منتقدان و محققان مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب‌ها دو بخش مقدمه و بدنه دارند که در بخش اول به سبک و زندگینامه شاعر و بخش دوم به گزیده‌ای از آثار او پرداخته شده است.

جلد ششم این مجموعه به آثار حسین منزوی، یکی از مشهورترین شاعران ایران معاصر می‌پردازد.

 خواندن کتاب شعر زمان ما؛ حسین منزوی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به شناخت شاعران نام‌دار معاصر، مخاطبان این کتاب‌اند.

 درباره حسین منزوی

حسین منزوی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهرستان زنجان، چشم به جهان گشود. او بنا بر ضرورتِ کاری پدرش، محمد منزوی، که معلم روستاهای زنجان بود، حدود ۵ سال نخستین زندگی‌اش را در دو روستای «چرگر» و «پیرسقّا» از روستاهای اطراف زنجان گذراند.

حسین دوران ابتدایی را در دبستان‌های فردوسی و صائب تبریزی و دوران دبیرستان را در مدارس پهلوی سابق (دکتر شریعتی کنونی) و دبیرستان صدرجهان (محمد منتظری کنونی) سپری کرد. آن‌گاه در سال ۱۳۴۴ در رشته ادبیات دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران پذیرفته شد. او حدود یک سال در دانشکدهٔ ادبیات مشغول تحصیل شد و به علّت ابتلا به عشقی شاعرانه تغییر رشته داد و در رشتهٔ جامعه‌شناسی دانشکدهٔ علوم اجتماعی تا سال سوم ادامه تحصیل داد ولی باز هم به عللی عاشقانه ترک تحصیل کرد.

حسین منزوی واحدهای باقی مانده را در نهایت پس از چندین سال وقفه در رشتهٔ ادبیات دانشگاه تهران سال (۱۳۵۸) به پایان رساند.۱

منزوی در سال ۱۳۵۴ در ۲۹ سالگی ازدواج کرد. حاصلِ این وصلت، تولد دختری به نام «غزل» بود که فارغ‌التحصیل رشتهٔ مهندسی منابع طبیعی است.

حسین در ۱۴ سالگی شاعری را مثل اغلب شاعرانِ نیمایی با سرودن شعر در قالب‌های سنتی شروع می‌کند و در ۱۳۵۰ نشر بامداد اولین دفتر شعرش را با نامِ «حنجرهٔ زخمی تغزل» به چاپ می‌رساند.

حسین منزوی در این دوران بیشتر به شعرهای آزاد نیمایی توجه داشت و در اندیشهٔ قالب نبود. وی هنگامی که دانشجوی دانشگاه تهران بود، فریدون مشیری دو قطعه شعر کوتاهِ او را در مجلهٔ ادبی به چاپ می‌رساند.

او پس از انتشارِ «حنجرهٔ زخمی تغزّل» وارد سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران می‌شود و در گروه «ادب امروز» با مدیریت نادر نادرپور به فعالیت ادبی خود ادامه می‌دهد. پس از مدتی او مسئولیت برنامه‌های رادیو و تلویزیونی متعددی را بر عهده می‌گیرد که از آن جمله می‌توان به برنامه‌های «کتاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آیینه و ترازو» و «آیینهٔ آدینه» اشارت کرد.

منزوی نیز مدتی مسئول صفحه شعر مجلهٔ ادبی رودکی بود و مدتی با مجلهٔ سروش رادیو و تلویزیون همکاری می‌کرد. هم چنین او صفحه شعر روزنامهٔ محلی «امید زنجان» را اداره می‌کرد.

حسین منزوی در ترانه‌سرایی مهارت داشت و ۱۵۰ ترانه از او باقی مانده است که محمد نوری، جمال وفایی، ناصر مسعودی، کوروش یغمایی، بیژن بیژنی و علیرضا افتخاری، برخی از این سروده‌ها را اجرا کرده‌اند.

بخشی از کتاب شعر زمان ما؛ حسین منزوی

جایگاه منزوی در غزل معاصر ایران

به تحقیق می‌توان گفت که منزوی به این بیتِ سنایی در غزل چشم داشته: «بشنو این پند از حکیم غزنوی / تا بیابی در تن کهنه، نُوَی» شاعر توانسته در میان خیلِ عظیم شاعران مدرن و پسامدرن، فضا و حال و هوای نوینی را در قالب غزل، ساری و جاری کند. همان‌گونه که سنایی و ملک الشعرای بهار حال و هوای تازه‌ای در قالب قصیده ایجاد کردند، تجربه‌ای شد که منزوی خون تازه‌ای در مصراع‌های غزل سرازیر کند و مرکزیت اصلی و فونداسیون خلاقّیت خود را در یک قالب محدود و قفس تنگ به نمایش بگذارد.

منزوی از ابزار و عناصر جهان معاصر استفاده کرد تا در این قالب اعتیادآور و بسته تحولی ایجاد کند. شاعر در این قالبِ شعری فرماسیون‌های اجتماعی را نادیده نمی‌گیرد و با نوعی ژست‌ها و شگردهای زبانی همراه با عینیت‌گرایی مضمونی، خود را در پنجره و آینهٔ غزل می‌نشاند.

قبل از منزوی، شهریار با نگره و پردازش به مسائل ملموس زندگی و بهره‌گیری از تعبیرات معمول و زبان ساده و عامه‌پسند شاخصهٔ دیگرگونه‌ای به غزل بخشید.

رهی معیری، حمیدی شیرازی، توللی، عماد خراسانی با تعبیرات استاتیکی و قافیه‌ها و ردیف‌های خوش آهنگ و حُزن رمانتیک و صورخیال زنده و شورانگیز، حال و هوای تازه‌ای به غزل دادند.

در عین حال غزل مدرن و امروز وامدار نگاه و اندیشهٔ نیماست. رمز و رازها و اشارات نیما باعث شد که شاعری مثل هوشنگ ابتهاج با شناسه‌ها و قراینی که از او کسب کرده بود،... میانِ غزل امروز و دیروز پلی برقرار کند.» از نسب‌نامه‌ها و پیشاوندهای دیگر منزوی، منوچهر نیستانی بود که بخشی از این پل عبور می‌کند و برای غزلِ امروز شناسنامه‌ای دست و پا می‌کند. حسین منزوی خود را از این معبر و دامنه به طول کامل می‌گذراند و بر قلهٔ رفیع غزل قرار می‌گیرد. او تا حدودی روح و درون مایه‌های اندیشگانی نیما را در کالبد نحیف غزل جاری و ساری می‌کند و به قاب و قالب غزل، زیبایی، عاطفه، هارمونی و ساخت و وحدت موضوعی می‌دهد.

پیش از منزوی نیز، بانوی غزل معاصر در پرداختِ مضامین اجتماعی و مضمون‌افزایی در قالب غزل و محدودیت‌زدایی از آن و وسعت دادنِ زوایای غزل از نظر فرم و محتوا و به تشخّص رساندن غزل و طبع آزمایی در وزن‌های دشوار عروضی و خلاقیت در وزن و ابتکارات و ابداعاتی که از ترکیب افاعیل سه وزن «مستفعلن، مفاعیلن، فاعلاتن» به‌وجود آورد. از خود، شاعری شاخص ساخت.

در نهایت همان‌گونه که اشارت شد وارد کردن یک کنشِ زبانی یا ریطوریقایی و تاکتیک‌های ضربتی زیبا و سازه‌های تعقّلی، به درونهٔ این نظام، کاری بود که از منزوی ساخته بود که با کرشمه‌سازی‌های نوقدمایی غزل را به کمال ورزیدگی و انسجام رساند.

کاربر ۴۲۶۶۰۰۴
۱۴۰۱/۰۱/۰۱

لطفا در طاقچه بی نهایت هم قرارش بدهید .

zeinab
۱۴۰۲/۰۹/۰۶

لطفا بقیه‌ی جلدهای این مجموعه رو هم در طاقچه قرار بدید.

Mariom
۱۴۰۲/۰۱/۰۱

کبوتر افق آرزو! خوشا گذری بر این غریب، بر این برجِ سوت و کور کنی.

کاربر 908709
۱۴۰۲/۱۱/۱۳

من لذت می برم از اندیشه ی ناب زنده یاد منزوی و پیشنهاد میکنم کسانی هم که دستی درشعر دارند شعر منزوی را زیاد بخوانند...

کاربر 7592283
۱۴۰۳/۰۸/۰۸

بسیاری از شعرهای زیبای شاعر در این کتاب نبود. و به نظر من جناب فیض شریفی، جانبدارانه نقد و سلیقه‌ای شعر انتخاب می‌کنند.

برای دیگران چرا؟ برای خویشتن بمان
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
بال پریدنم اگر هدیه نمی‌دهی دگر، می‌شکنی ز من چرا پای دویدن؟ این مکن
arefe
به سرو گفت کسی: میوه‌ای نمی‌آری؟ جواب داد که آزادگان تهیدست‌اند
Mehr
بی عشق زیستن را، جز نیستی چه نام است؟ یعنی اگر نباشی، کار دلم تمام است با رفتن تو در دل سر باز می‌کند، باز آن زخم کهنه‌یی که در حال التیام است
Chamran_lover
منی که در شکفتگی، نشانه می‌شدم، کنون زمانه در شکستگی مرا مثال می‌زند
Chamran_lover
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود
Atena
نه به خود می‌روم این ره که کسی می‌برَدَم
مهدی
اگرچه وسوسهٔ دیدنت همیشگی است ـ که هیچ وسوسه را، این‌قدر نمی‌خواهم
t
مجال بوسه به لب‌های خویشتن بدهیم که این بلیغ‌ترین مبحث شناسایی است
Hamidreza Rajabi
من زخمی از دیروزم و بیزار از امروز وز آن‌چه می‌نامند فردا، ناامیدم
📚کرم کتاب 📚
گُزیدم از میان مرگ‌ها، این‌گونه مردن را: تو را چون جان فشردن در بر آن‌گه جان سپردن را
arefe
کاری که کرد تفرقه با ما تبر نکرد
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
برای کینه؟ آه نه! برای عشق من، بمان برای دوست داشتن، برای خواستن بمان هرآن‌چه دوست داشتم، برای من نماند و رفت امید آخرین اگر تویی برای من بمان به سبزه و نسیم و گل، تو درس زیستن بده بهار باش و باز هم به خاطر چمن بمان تمامت و کمال را به‌نام ما رقم زدند کمال عشق اگر منم، تو هم، «تمام زن» بمان برای آن‌که تیشه را به فرق خویش نشکند امید زیستن شو و برای کوهکن بمان مزن به نقش خود گمان، ز سرگذشت این و آن برای دیگران چرا؟ برای خویشتن بمان
mohamad mirmohamadi
گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت دیگر تمام شد، گل سرخم! تمام شد شعر من از قبیلهٔ خون است، خون من، فواره از دلم زد و آمد کلام شد ما خون تازه در تنِ عشقیم و عشق را شعر من و شکوه تو، رمزالدوام شد بعد از تو باز عاشقی و باز... آه نه! این داستان به نام تو، این‌جا تمام شد.
mo42
هرآن‌چه دوست داشتم، برای من نماند و رفت امید آخرین اگر تویی برای من بمان
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
به هر چمن رسیده‌ام، از تو نشان ندیده‌ام تو در کجا شکفته‌ای، ای گل بی‌نظیر من؟
کاربر ۱۵۱۸۱۱۵
همواره یا دیر آمدم، یا زود، یعنی هربار بی‌هنگام شد، وقتی رسیدم
📚کرم کتاب 📚
یقین دارم که در وصف شکرخندت فرو ماند سخن‌ها بر لب «سعدی»، قلم‌ها در کف «مانی»
sarvenaz
شمیم یوسفی‌اش باید ارنه عاشق را نه چشم‌روشنی آرد، هر آن چه پیرهن است
knight moho
در به سماع آمده است از خبر آمدنت خانه غزل‌خوان شده از زمزمهٔ در زدنت خانهٔ بی‌جان ز تو جان یافته، جانا! نه عجب گر همه من جان بشوم بر اثر آمدنت «حافظ شیراز» مگر وصف جمال تو کند وصف نیارست یقین، ور نه غزل‌های منت یا تو خود ای جان غزل! ای همه دیوان غزل!
mousavi__m313

حجم

۱۹۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

حجم

۱۹۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

قیمت:
۱۳۳,۰۰۰
۹۳,۱۰۰
۳۰%
تومان