کتاب بافته
معرفی کتاب بافته
رمان بافته، نوشته لائتیسیا کولومبانی، نویسنده و فیلمنامهنویس فرانسوی است. این اثر که سرنوشت سه زن را در کانادا، سیسیل و هند روایت میکند از پرفروشهای سال ۲۰۱۸ فرانسه بوده است.
بافته حتی قبل از چاپ در هفده کشور پیشفروش شد و در فرانسه در طول دو هفته ۵۴۰۰۰ نسخه فروخت. در حال حاضر رمان بافته به ۲۹ زبان ترجمه شده و جوایز زیادی گرفته است و بهزودی، در کشور فرانسه، فیلمی از روی این کتاب ساخته خواهد شد.
خلاصه کتاب بافته
بافته داستان زندگی سه زن از سه قاره مختلف است که همگی تشنه آزادیاند.
اسمیتا در هند، از طبقه دالیت است، زنی غیرقابل لمس و نجس. او آرزو دارد دخترش از این شرایط نجات پیدا کند و بتواند به مدرسه برود.
در سیسیل، جولیا در کارگاه پدرش کار میکند. او پس از حادثهای که برای پدرش پیش میآید، میفهمد شرکت خانوادگیشان در حال ورشکست شدن است.
سارا در کانادا یک وکیل مشهور است. او درست زمانی که قرار است در رأس یک دفتر حقوقی قرار بگیرد متوجه بیماری سخت خود میشود.
زندگی اسمیتا، جولیا و سارا، در رمان بافته بدون اینکه خودشان بدانند، به هم بافته میشود و همه جلوی سرنوشتی که برایشان رقم خورده است، میایستند تا با آن مبارزه کنند.
خواندن کتاب بافته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای خارجی به ویژه رمان های مرتبط با وضعیت و حقوق زنان در دنیای معاصر
درباره لائتیسیا کولومبانی
لائتیسیا کولومبانی در سال ۱۹۷۶ در شهر بوردو در فرانسه بهدنیا آمد. وی فیلمنامهنویس، کارگردان، بازیگر و نویسنده است.
لائتیسیا کولومبانی، در ابتدای شروع به کارش، فیلمنامهٔ کوتاه و بعد از مدتی، فیلمنامههای بلند مینوشت و کارگردانی میکرد. او همچنین هنرپیشهٔ سینما و تلویزیون است و در دهها فیلم بلند ایفای نقش کرده است.
جملاتی از کتاب بافته
سارا روی زمین افتاد، در سالن دادگاه، در وسط خواندن یک دفاعیه. اول حرفش را قطع کرد، نفسهایش کوتاه شد، به اطرافش طوری نگاه میکرد که انگار، ناگهان دیگر نمیدانست که کجاست.
با وجود رنگ پریدهٔ صورتش و دستان لرزانش، که خود حاکی از کسالتش بودند، سعی کرد دوباره رشتهٔ کلام را در دستش بگیرد. بعد چشمانش سیاهی رفت، دایرهٔ دیدش تیره شد، دوباره نفسهایش کوتاه شد. ضربان قلبش کم شد، خون مثل رودخانهای که بسترش را رها میکند، از صورتش رفت. سارا روی خودش افتاد، مثل برجهای دوقلوی مرکز تجاری جهانی که همه فکر میکردند محکم و استوارند.
سقوطش در سکوت اتفاق افتاد. هیچ اعتراضی نکرد و از کسی کمک نخواست. بیصدا ولو شد مثل یک قلعهٔ کاغذی، با ظرافت.
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
روایتی آشنا و تقریبا تکراری از زندکی مردم عامه در هند... تلاش برای زنده ماندن و جنگیدن با سرطان و کنار آمدن با فقدان سلامتی و زیبایی.... توانایی تغییر یک سرنوشت... داستانها زیبا و قابل تامل بودند.شیوه ی روایت و تکه تکه کردنشون
از خوندنش لذت بردم واقعی و ملموس کاش میتونستم بنویسم از ظلمی هم که به زنان ایرانی می شود حجاب اجباری و سقف های شیشه ای محل کار و بی عدالتی در حق طلاق و ارثیه و هزاران مورد دیگر
هنوز نخوندم.ولی یه گله ای از خودمون دارم.چرا هیچ کس در مورد مفهوم و محتوای کتاب ها اظهار نظر نمیکنه.این اتفاق تقریبا در مورد همه کتاب ها داره می افته.همه فقط در مورد قیمت وکدهای تخفیف حرف میزنیم.بیشتر به حواشی
کتاب خوبی بود داستان سه زن از نقاط مختلف بازندگی های متفاوت بود که هرکدوم ازاین زن ها قهرمان زندگی خودشون بودن داستان زن هایی بود که تبعیض را نپذیرفته بودن واستوارو مقاوم بامشکلات میجنگیدند
کتابش هنرمندانه نوشته شده بود ممنونم از طاقچه که این کتاب رو رایگان در اختیار ما قرار داد. یکی از هدف هام بعد از این که پولدار شدم اینه که در هر شهر کتابخانه های زیادی درست کنم اونم با بروز ترین
کاش فقط داستان اسمیتا و لالیتا رو نوشته بود، خیلی مشتاق بودم بدونم چه اتفاقی براشون میفته... نسبتا جذاب و پرکششه و ترجمهی روانی داره. پیشنهاد میشه، مخصوصا اگر دیشب از طاقچه هدیه گرفتید :) + این رمانایی که در مورد
این کتابو خیلی دوست داشتم، چون درباره ی شجاعت و جسارت بود و شخصیت های اصلی ش هم زن بودن. به خصوص داستان اسمیتا و تفاوت صد و هشتاد درجه ای با داستان سارا. البته یه قسمتش ناراحت کننده بود، این
نمی دونم چه حسی دارم... داستان اسمیتا خیلی عجیب بود و در مورد این مسئله تحقیق کردم....باعث شد چیزهایی یاد بگیرم... فقط یه رمان نبود... ولی دلم برای زنهای ادیان و کشورهای دیگه سوخت...
این گردونه شانس چقدر مسخرست! تاحالا صدبار تخفیف 30 درصدی برام دراومده، ولی جایزه ده تومنی اصلا درنیومده. مگه میشه؟!
کتاب داستان زندگی سه زن را در برهه ای از زندگیشان که با تصمیمات سخت رو به رو شده اند مطرح میکند. اسمیتا که با همسر و دختر کوچکش در روستایی در هند زندگی میکند، جولیا دختری که در سیسیل