کتاب کلیدها
معرفی کتاب کلیدها
کلیدها، گفتوگوهایی پیرامون شعر و زندگی، اثر نزار قبانی، شاعر برجسته سوری است.
قبانی در این کتاب نظریات خود را درباره شعر و دیدگاه هایش را ردباره زندگی بیان کرده است.
از جمله بنمایههای شعر قبانی، زن، عشق، و مذهب است. مرگ خواهر، همسر و پسر جوانش در شعر و سرایش او تاثیری عمیق گذاشت اما بیش از همه شهر دمشق الهه الهامبخش او بود. هنگامی که در لندن درگذشت وصیت کرد تا او را در دمشق به خاک بسپارند، جایی که «خلاقیت، شعر و الفبای گل یاس» را به او آموخت.
نزار قبانی به همان اندازه که دوست دارد، دشمن هم دارد. طبع روان و نوآور او دوستپرور است و روح سرکش و قانونستیزش دشمنپرور. همین ویژگی، او را به شاعری جنجالی تبدیل و ذکر خیر و شرّش را نقل محفلهای شعر کرده است. تناقضهای موجود در اشعارش، ذهن هر خوانندهای را به تشویش میکشاند و گاهی توصیفات بسیار جزئی و ملموسش، ناخودآگاه مخاطب را به سرک کشیدن در زندگی شخصی او ترغیب میکند. از طرفی، حجم بالای آثار نزار در عین مشغلههای کاری -که چندین سال آن، فعّالیت سیاسی بوده است- خبر از نقش سیّال شعر در زندگی او میدهد. در واقع، او همینطور که زندگی میکند، شعر میگوید و به قول خودش، زنی که میخواهد با او ازدواج کند، باید قبول کند که با او و شعر در یک خانه زندگی کند و شعر را هووی خود نداند.
روزنامهنگاران و نویسندگان زمان او، بسیاری از سؤالات ذهن مخاطبان را از نزار پرسیدند و در روزنامهها و مجلّات به چاپ رساندند. نزار قبانی که خود پس از استعفا از کار دیپلماتیک، انتشاراتی به اسم خود دایر کرده بود، این مصاحبهها را علیرغم نفرتی که از این کار دارد، جمع میکند و به چاپ میرساند تا در برابر فضای رایج در نقد شعر بایستد و آن را از ورطه کلیشه نجات دهد؛ «ماهرانه بازی کردم، این هم کلیدهایم» اسمی است که نزار قبانی برای مصاحبههایش انتخاب کرده است.
او وقتی میخواهد شاعران را با مبنای موفّقیت شعریشان بسنجد، عرصه شعر را به یک میز بازی تشبیه میکند که هر کس به مقدار ورقهای جدیدی که توانسته رو کند، برنده این بازی بوده است. او خود را در این عرصه، بازیگر ماهری میداند و در عین حال، از اینکه کلید موفّقیتش را به دیگران تقدیم کند، ابایی ندارد. او در این مصاحبهها به شگردهای شاعرانه و راز و رمز محبوبیت خود اشاره میکند. در پاسخهایش گاهی به اندازه اشعارش، شاعرانگی به خرج میدهد و گاهی در پاسخ به سؤالاتی که به او حملهور میشوند، خنجر را از رو میبندد و با زبانی برنده، به نقد فضای موجود در شعر و جامعه میپردازد.
از آنجا که نزار قبانی در عین شاعر بودن، وکیل هم بوده است، در دفاع از خود و حتّی در دفاع از مرزشکنیهای نابخشودنی شعرش، منطق و شاعرانگی را به هم میآمیزد و عقل و احساس مخاطبان را مسحور خویش میکند و پس از هر مصاحبه -که گاهی به بازجویی تبدیل میشود- حکم را به نفع خود تغییر میدهد. از این رو، این کتاب را با دو نگاه میتوان خواند: نگاهی شاعرانه و نگاهی علمی و منطقی. در عین اینکه با نگاه شاعرانه میتوان از شیرینزبانی و حاضرجوابیهای او لذّت برد، باید با عینک منطق، نسبت به مغلطههای شاعرانه او برای توجیه تابوشکنیهایش هوشیار بود.
اگر این کتاب را در ترازوی انصاف بگذاریم، کفه سودمند آن، با اختلاف زیاد، بر کفه قابل نقدش غالب خواهد شد و مخاطب را دست پر به سرزمین شعرش بازمیگرداند و سطح دغدغه او را در شعر بالا خواهد برد.
خواندن کتاب کلیدها، گفتوگوهایی پیرامون شعر و زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به زندگی و اشعار نزار قبانی، شاعر نامدار سوری را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
درباره انسیهسادات هاشمی
انسیهسادات هاشمی مترجم کتاب، متولد ۱۳۶۵ در شهر قم، خود شاعر است. او دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات عرب است و تاکنون علاوه بر تألیف، کتابهای «گنجشکها ویزا نمیخواهند» اثر نزار قبانی و «پدیده زیباشناختی در قرآن کریم» اثر نذیر حمدان را از عربی به فارسی برگردانده است.
بخشی از کتاب کلیدها، گفتوگوهایی پیرامون شعر و زندگی
زیاد شنیدهایم که میگویند شعر جهان را تغییر میدهد. در حالی که به جز شعر، درگیریهای اجتماعی (به خصوص طبقاتی)، سیاست و جنگها که نهایت بیگفتمانی است، همگی جهان را تغییر میدهند. با توجّه به تجربه طولانیمدّت شما، منظور از این سخن چیست؟
وقتی شاعر میگوید با شعرش جهان را تغییر خواهد داد، باید او را تأیید کنیم. دقیقاً همانطور که وقتی کودکی میگوید روی ابری دراز کشیده یا ستارهای را گرفته یا با پروانهای حرف زده است، تأییدش میکنیم. وقتی ناپلئون، کارل مارکس، ماکیاولی، هیتلر، اسکندر مقدونی، استالین، هلاکو، نرون یا اسحاق شامیر میگویند که جهان را تغییر دادهاند، آنها را هم باید تأیید کنیم. وقتی آن خلبان آمریکایی که اوّلین بمب اتم را بر سر هیروشیما ریخت و نیممیلیون ژاپنی را در عرض یک ثانیه کشت، میگوید که سرنوشت نسل بشر را تغییر داده است، باید او را هم تأیید کنیم.
هر کسی که قدرتی دارد، به روش خود جهان را تغییر میدهد. دیکتاتور به روش خود جهان را تغییر میدهد، نظامی به روش خود، پلیس به روش خود، راهبه به روش خود، فاحشه به روش خود، پیامبران، دزدها، پادشاهان، راهزنان، مستها، دیوانگان و معتادها، تمام اینها میگویند که جهان را تغییر خواهند داد. حقیقت این است که همه مردم، رؤیای تغییر در سر دارند امّا راهها و دیدگاهها و روشها فرق میکند.
زنان هم جهان را تغییر میدهند. کلئوپاترا، نقشههای امپراتوری روم را تغییر داد. نفرتیتی مرزهای تمدّن فرعون را تغییر داد. شجرهالدر، تاریخ ممالیک را عوض کرد. ماریا کالاس مسیر کشتیهای یونانی اوناسیس را عوض کرد. ماری آنتوانت قیمت نان را در پاریس بالا برد. جرج ساند، موسیقی شوپن را عوض کرد. جیهان سادات، گوش انور سادات را به تلآویو بست. تن مریلین مونرو به بدنام کردن ادبیات آرتور میلر و کفشهای مادام مارکوس به بیرون کردن همسرش از فیلیپین کمک کرد. آلبرتو موراویا وارد لبهای همسر کم سنّ و سالش شد و تا زمان نوشتن این سطرها هنوز برنگشته است.
بنابراین ادّعاهای تغییر، تمامی ندارند. حتّی مورچه هم میتواند ادّعا کند که مسئول کنترل ترافیک زیر پوسته زمین اوست. گنجشک هم میتواند ادّعا کند که اولین شرکت هواپیمایی جهان را پیش از آنکه شرکت آلبانی آمریکایی و ایرفرانس و خطوط هوایی بریتانیا باشند، او تأسیس کرده است.
حجم
۱۹۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۴ صفحه
حجم
۱۹۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۴ صفحه