دانلود کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار با صدای فروغ حداد + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار

دانلود و خرید کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار

معرفی کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار

کتاب صوتی «آواز کافه غم‌بار» نوشتهٔ کارسون مکالرز با ترجمهٔ حانیه پدرام و گویندگی فروغ حداد در انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر منتشر شده است.

درباره کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار

 آواز کافه غم‌بار مجموعه‌ای است عجیب از شخصیت‌ها، شخصیت‌هایی ساکن آبادی دلگیر که داستان آنجا اتفاق می‌افتد. داستان زن پیر عجیب‌وغریب و اهل جنوب که در آبادی دلگیرکننده‌ای با آشپزی سیاهپوست تنها زندگی می‌کند و گرفتار مثلث عشقی عجیبی می‌‌شود. داستان روایتی عجیب و تکان‌دهنده دارد و داستان عشقی غیرمعمول را برای خواننده روایت می‌کند. 

کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های اسرارآمیز و گوتیک پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب صوتی آواز کافه غم‌بار

خود آبادی دلگیر است؛ جز کارخانهٔ نخ‌ریسی، خانه‌های دوخوابه‌ای که کارگران در آنها زندگی می‌کنند، چند درخت هلو، کلیسایی با دو پنجرهٔ رنگی و خیابان اصلی درب‌وداغانی که طولش صد متری بیشتر نیست چیز دیگری در آن به‌چشم نمی‌خورد. روزهای شنبه کشاورزها از مزرعه‌های آن حوالی برای دادوستد و گپ‌وگفتی یک‌روزه به آبادی می‌آیند. غیرازاین، آبادی تک‌افتاده و غم‌بار است و به جایی می‌ماند دورافتاده و بیگانه با هر جای دیگر جهان. نزدیک‌ترین ایستگاهِ قطار سوسایتی‌سیتی است و اتوبوس‌های شرکت‌های گرِی‌هاند و وایت از جادهٔ فورکس‌فالز که قریب به یک فرسنگ با آبادی فاصله دارد می‌گذرند. اینجا زمستان‌ها کوتاه است و سخت، تابستان‌ها سفید از نور خیره‌کننده و به داغی آتش.

اگر در یکی از بعدازظهرهای ماه اوت در حال قدم زدن توی خیابان اصلی باشید، هیچ کاری برای انجام‌دادن پیدا نمی‌کنید. بزرگ‌ترین ساختمان درست در مرکز آبادی است و تمامی دروپنجره‌هایش تخته شده‌اند و چنان به سمت راست کج‌شده که هر لحظه ممکن است فروبریزد. این خانه خیلی قدیمی است. ظاهری غریب و پرتَرَک دارد که رازآلودش می‌کند، تا اینکه ناگهان متوجه می‌شوید که یک‌زمانی، خیلی وقتِ پیش، سمت راست ایوان جلوی خانه و قسمتی از دیوار رنگ شده، اما کار رنگ‌آمیزی نصفه‌کاره رها شده و بخشی از خانه تاریک‌تر و دلگیرتر از جاهای دیگر است. ساختمان کاملاً متروک به نظر می‌رسد. بااین‌حال پنجره‌ای در طبقهٔ دوم تخته‌کوبی نشده است؛ گاهی نزدیک عصر، وقتی گرما غیرقابل‌تحمل می‌شود، دستی به‌آرامی کرکرهٔ پنجره را باز می‌کند و صورتی به پایین به آبادی نگاه می‌کند، صورتی ترسناک و محو شبیه آنها که توی خواب می‌بینیم، بدون جنسیت و سفید، با دو چشم خاکستری لوچ که به‌وضوح به داخل تاب برداشته‌اند، چشم‌هایی که انگار با نگاهی ماتم‌زده، ممتد و مرموز به‌هم خیره شده‌اند. صورت کمابیش یک ساعت پشت پنجره می‌ماند، بعد کرکره‌ها دوباره بسته می‌شوند، و انگار هیچ جنبندهٔ دیگری توی خیابان اصلی نیست. در این بعدازظهرهای ماه اوت، ساعت کاری که به پایان می‌رسد هیچ‌کاری نیست که آدم بکند؛ بهتر آن است

که پیاده راه بیفتید سمت جادهٔ فورکس‌فالز و به آواز زندانیان زنجیربه‌پا گوش بدهید.

انسان
۱۴۰۱/۰۱/۰۷

کتاب به معنای واقعی کشش نداره البته من تا انتها دنبالش کردم اما نقطه عطفی که باید توی یه رمان وجود داشته باشه تا پیگیرش بشیم رو توی این کتاب ندیدم

زمان

۳ ساعت و ۱۷ دقیقه

حجم

۱۸۰٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۳ ساعت و ۱۷ دقیقه

حجم

۱۸۰٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان