کتاب آقای جودت و پسران
معرفی کتاب آقای جودت و پسران
کتاب آقای جودت و پسران نوشتهٔ اورهان پاموک با ترجمهٔ عینله غریب در نشر چشمه چاپ شده است. «آقای جودت و پسران» اولین رمان اورهان پاموک نویسنده ترک برنده نوبل ادبی ۲۰۰۶ است. پاموک در این داستان جهانی ساخته است که مخاطبش را شیفته و کاملا غرق در داستان های آن میکند.
درباره کتاب آقای جودت و پسران
این اثر با این که اولین داستان بلند پاموک است، تحسینشدهترین اثر او نیز هست. رمانی درباره سه نسل از یک خانواده تاجر ترک و درواقع رمانی درباره سه دوره ترکیه؛ سالهای پایانی عثمانی، روزگار آتاتورک و اولین سالهای دهه هفتاد و شکلگیری دیکتاتوری نظامیان در این کشور. در هر سه بخش کتاب با سه نسل این خانواده و دغدغهها و کارهایشان آشنا میشویم و در کنار آن، تاریخ ترکیه را به شیرینی مرور میکنیم.
وقایع کتاب در استانبول و در محله «نیشان تاشی» زادگاه نویسنده میگذرد با شخصیتهایی متفاوت و رنگارنگ و پر از سوال و ماجرا که در آستانه دورههای مختلف تاریخی ایستادهاند؛ از ملیگرایان تا مرتجعین، از چپهای آرمانخواه تا سلطنتطلبها و از عاشقان آتاتورک تا سنتگرایان. همه این شخصیتها هم مدام تلاش میکنند جهان را تغییر دهند.
کتاب آقای جودت و پسران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات ترکیه پیشنهاد میشود.
درباره اورهان پاموک
اورهان پاموک در خانوادهای پر فرزند و مرفه در محلهٔ نیشان تاشی استانبول متولد شد. او دروس متوسطه را در کالج آمریکایی رابرت در استانبول گذراند. پس از پایان تحصیلات متوسطه به اصرار خانوادهٔ خود به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ معماری در دانشکدهٔ فنی استانبول مشغول شد، هرچند پس از مدتی این رشته را نیمهتمام رها کرد. او سپس در دانشگاه استانبول و در رشته روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل شد. با این حال هیچگاه کار روزنامهنگاری نکرد.
اوج شهرت پاموک زمانی بود که رمان نام من سرخ را در سال ۱۹۹۸ منتشر کرد و انبوهی از جوایز ادبی در کشورهای مختلف را برایش به ارمغان آورد. سال ۲۰۰۲ رمان برف را منتشر کرد که خودش آن را نخستین و آخرین رمان سیاسی در کارنامه کاریاش خواند. ضمیمهٔ روزنامهٔ نیویورک تایمز سال ۲۰۰۴ این رمان را یکی از ۱۰ رمان برتر جهان معرفی کرد. پاموک سال ۲۰۰۳ کتابی با عنوان استانبول منتشر کرد که در واقع اتوبیوگرافی نویسندهاست. بسیاری این کتاب را یکی از بهترین اتوبیوگرافیهای نویسندگان ادبی میدانند.
بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات رمانی با عنوان موزه معصومیت نوشت که به موضوع عشقهای ممنوعه در کشورهای اسلامی و خصوصاً کشورهای خاورمیانه میپردازد. اما ماجراهای این رمان نیز مانند اغلب رمانهای پاموک در شهر استانبول میگذرد. پاموک در گفتگویی مفصل با علیرضا غلامی که در سال ۱۳۸۹ در مجله نافه منتشر شد نسبت به عدم انتشار نسخه کامل این رمان در ایران ابراز تأسف نموده بود. رمان موزه معصومیت سرانجام سال ۱۳۹۴ با حذف بخشهای فراوانی از آن در ایران منتشر شد.
بخشی از کتاب آقای جودت و پسران
آقای جودت با غرولند گفت «زلیخاخانم عزیز، هیچ وقت ندارم و همین الان باید برم.»
زن مُسن گفت «ولی ناشتا هم نمیشه که.» اما تا جدیت آقای جودت را دید کوتاه آمده و روانهی آشپزخانه شد.
آقای جودت بهرغم عجلهای که داشت لحظهای درنگ کرده و فکری شد که بعد از ازدواج عذر او را چگونه خواهد خواست. زلیخاخانم از بستگان دورش بود اما رابطهی آن دو از رابطهی مادر و فرزندی اصلاً کم نداشت. نُه سال پیش که این خانه را خرید، با اینکه در محلهی هاسَکی اقوام زیادی داشت و اغلب آنها به لحاظ فامیلی در قیاس با زلیخاخانم به او نزدیکتر بودند، با این اندیشه که او کمتر از دیگران در زندگی خصوصیاش مداخله میکند او را پیش خودش آورد. زلیخاخانم که فقیر بود و بیکسوکار، در ازای رفتوروب خانه و شستوشوی لباسها و پختوپز غذاها، از همان نُه سال پیش در طبقهی اول آن خانهی چوبی چهاراتاقه ساکن شده بود. آقای جودت از همان جایی که ایستاده بود طبقهی اول خانهی خود را که دیگر رسماً مسکن زلیخاخانم بود بهدقت از نظر گذرانده و با خود اندیشید «چهطوری میتونم راضیش کنم از پیشم بره؟ اون هم برا همیشه!» پس از ازدواج نمیتوانست او را باز پیش خودش نگه دارد، چرا که در طرحی که برای زندگی متأهلیاش چیده بود جایی برای او نبود. در این طرح مناسبترین رابطهی میان او و کسانی که قرار بود کارهای خانهاش را سروسامان دهند رابطهی آقا و خدمتکار بود درحالیکه رابطهی آن دو رابطهی مادر و فرزندی بود. از طرفی زلیخاخانم انگار از این طرح خبر دارد و میداند آقای جودت بعد از ازدواج آن خانه را فروخته و به خانهای مرفهتر در آنسوی خلیج نقلمکان خواهد کرد، بهتر و بیشتر و تمیزتر از قبل کار میکرد. آقای جودت هنوز در همین فکرها بود که زلیخاخانم بشقاببهدست از آشپزخانه بیرون آمده و دوید سمت او.
«حداقل یه قهوه برات درست میکردم پسرم، ها؟ میخوای جَلدی...»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵۹ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵۹ صفحه
نظرات کاربران
این قیمت شوخیه یا جدی؟؟!😁😁😁
قیمت کتابهای انتشارات چشمه خیلی بالا هستند. ۵۱ هزار تومان برای کتاب الکترونیکی خیلی بالاس.
کاش به طاقچه بی نهایت اضافه کنید
اوه فک نمیکرد این کتابم تو طاقچه باشه...اولین کتاب پاموک که فک کنم سی سال پیش نوشته خیلی کش دار و حوصله سر بر( من ترجمه ارسلان فصیحی رو خوندم،جودت بیک و پسران) البته در اشراف اورهان پاموک به تاریخ ترکیه هیچ تردیدی
تنها کتابی با این حجم بود که تونست تا آخر دستمو بگیره و پا به پای خودش منو بکشونه. و از یه جایی به بعد شخصیتای داستان برام واقعی بودن و کاملا میتونستم درکشون کنم. شاید بتونم بگم بهترین کتابیه که
این رمان اولین کتاب نویسنده است. اولین کتابی که ۹۵۹ صفحه دارد و جرات نویسنده را نشان می دهد. باید اعتراف کنم که من نتوانستم بیشتر از ۳۰۸ صفحه از این کتاب را بخوانم. (همین مقدار را هم که خواندم به
چرا قیمت این چاپ با چاپ دیگه ای موجوده این همه تفاوت داره؟! من این کتاب رو با اون چاپ خریدم خیلی هم ترجمه اش خوبه
کتاب شیرین وواقع گرا بود ولی نسبت به کارهای دیگر اورهان پاموک ضعیف بود