
کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش
معرفی کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش
کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش با عنوان اصلی به ژاپنی: 街とその不確かな壁، Machi to Sono Futashika na Kabe؛ به انگلیسی: The City and Its Uncertain Walls نوشتهٔ هاروکی موراکامی و ترجمهٔ آراز بارسقیان توسط انتشارات میلکان منتشر شده است. این رمان جدیدترین رمان هاروکی موراکامی، نویسندهیٔ مشهور ژاپنی است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش
کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش رمانی از ادبیات ژاپن است که در سه بخش روایت میشود و داستان مردی را دنبال میکند که وارد شهری مرموز و محصورشده با دیوارهای بلند میشود؛ شهری که معشوقهٔ دوران نوجوانیاش از آن سخن گفته بود و به نظر میرسید «خود واقعی» او در آنجا ساکن است. راوی برای ورود به این شهر مجبور است سایهٔ خود را رها کند و در آنجا بهعنوان «رؤیاخوان» در کتابخانهای مشغول به کار میشود که به جای کتاب، «رؤیاهای قدیمی» تخممرغیشکل را در خود جای داده است. موراکامی در پیوست کتاب توضیح داده است که ایدهٔ اولیهیٔ این رمان به داستانی کوتاه با همین نام بازمیگردد که در سال ۱۹۸۰ منتشر کرد. سپس بخشهایی از آن را در رمان «سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا» (۱۹۸۵) گسترش داد. با این حال، داستان اصلی همچون «استخوانی در گلو» برای سالها با او باقی ماند تا اینکه در دوران همهگیری کووید-۱۹ تصمیم گرفت آن را از نو و به طور کامل بازنویسی کند. حاصل این بازآفرینی، رمانی عمیق و چندلایه است که به سبک و سیاق موراکامی، مضامینی چون عشق، فقدان، هویت، واقعیت و رؤیا را در هم میآمیزد.
خلاصه کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش
راوی ۱۷ساله، دلباختهٔ دختری ۱۶ساله است که برای او از شهری اسرارآمیز با دیوارهای بلند سخن میگوید؛ جایی که «خود واقعی» او در آن زندگی میکند. این شهر دارای رودخانه، پلهای سنگی، کتابخانه و برج ساعتی بدون عقربه است و زمان در آن مفهومی متفاوت دارد. دختر به راوی میگوید که او میتواند با ورود به شهر، در کتابخانهی آن به عنوان «رؤیاخوان» مشغول شود و رؤیاهای قدیمی را بخواند، هرچند که خود دختر در آن شهر او را از دنیای بیرون به یاد نخواهد آورد. راوی سرانجام وارد این شهر میشود، اما به قیمت رها کردن سایهاش و تغییر یافتن چشمانش برای خواندن رؤیاها. او در کتابخانه با رؤیاهایی تخممرغیشکل مواجه میشود و دختر مورد علاقهاش نیز آنجاست، اما او را نمیشناسد. ساکنان شهر بدون سایه هستند و حیواناتی تکشاخ مانند در آن پرسه میزنند. دیوارهای شهر، نفوذناپذیر و قدرتمند توصیف میشوند و گویی خود دارای اراده هستند. رمان به کاوش در مفاهیمی چون جدایی از سایه، ماهیت واقعیت، حافظه و جستجوی هویت میپردازد و لایههایی از معنا را در همتنیدگی دنیاهای واقعی و خیالی آشکار میسازد.
چرا باید کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش را بخوانیم؟
این رمان برای دوستداران هاروکی موراکامی یک اثر مهم به شمار میرود، چرا که بازگشتی است به یکی از ایدههای اولیهٔ نویسنده که سالها ذهن او را به خود مشغول داشته بود. خواندن رمان شهر و دیوارهای نامطمئنش تجربهای عمیق و چندوجهی از کاوش در مضامین آشنای موراکامی مانند عشق، تنهایی، جستوجوی خود و مرزهای میان واقعیت و فراواقعیت است. این کتاب با نثری جادویی و فضاسازیهای خیالانگیز، خواننده را به سفری درونی و فلسفی دعوت میکند و او را با پرسشهایی بنیادین دربارهٔ هستی و روابط انسانی مواجه میسازد. اهمیت شخصی این داستان برای خود نویسنده، که آن را به «استخوانی در گلو» تشبیه کرده، نویدبخش اثری پخته و تأثیرگذار است.
خواندن کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به آثار هاروکی موراکامی و سبک رئالیسم جادویی او، خوانندگانی که به رمانهای فلسفی و داستانهایی با مضامین عمیق روانشناختی و اگزیستانسیال علاقهمند هستند، کسانی که از روایتهای رازآلود و فضاهای سورئال و خوابگونه لذت میبرند و مخاطبانی که به کاوش در مفاهیم عشق، فقدان، حافظه و هویت در ادبیات داستانی علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
درباره هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی زادهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۱۹۴۹ در کیوتو، نویسندهٔ ژاپنی است که کتابها و داستانهایش در ژاپن و در سطح جهانی به فروش بسیار بالایی دست یافته و به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شدهاند. از برجستهترین آثار او میتوان به «جنگل نروژی»، «کافکا در کرانه» (کافکا در ساحل) و «1Q84» اشاره کرد. سبک نوشتاری موراکامی با استفاده از راوی اول شخص، طنز خاص، عناصر رئالیسم جادویی و فضاسازیهای خیالانگیز شناخته میشود. او جوایز متعددی از جمله جایزهٔ جهانی فانتزی، جایزهٔ فرانتس کافکا و جایزهٔ اورشلیم را دریافت کرده است. موراکامی تحت تأثیر نویسندگان غربی مانند فرانتس کافکا و گابریل گارسیا مارکز بوده و آثارش اغلب به مضامین عشق، تنهایی، از خودبیگانگی و جستجوی هویت میپردازد.
درباره آراز بارسقیان
آراز بارسقیان متولد بهمن ۱۳۶۲ در تهران، نویسنده، مترجم و نمایشنامهنویس ایرانی ارمنیتبار است. او در زمینهٔ ترجمهی ادبیات داستانی و نمایشی فعالیت گستردهای دارد و آثار متعددی از نویسندگان برجستهٔ جهان از جمله هاروکی موراکامی، تنسی ویلیامز، پل توماس اندرسون، چارلی کافمن، دیوید ممت و جی. دی. سلینجر را به فارسی برگردانده است. از جمله ترجمههای دیگر او از موراکامی میتوان به «کتابخانهٔ مرموز» اشاره کرد. بارسقیان برای فعالیتهای خود در حوزهٔ نویسندگی و ترجمه جوایزی نیز دریافت کرده است، از جمله جایزهٔ ادبی صادق هدایت و جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران. او همچنین یکی از مؤسسان نشر «یکشنبه» است.
بخشی از کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش
«رودخانهٔ این شهر، متفاوت از رودخانهٔ آن شهر با دیوارِ بلندش بود. اینجا خبری از ساحل ماسهای بزرگ نبود. بیدهای کنار رودخانه هم وجود نداشتند. روی رودخانه، پلهای سنگی هم نکشیده بودند. البته تکشاخی هم نبود که برگِ رتم جارویی بجَوَد. دو طرف رودخانه را دیوارهای حائل سیمانی زده بودند. بااینحال آب رودخانه هم تمیز بود، هم دستنخورده. صدای خنکیاش را میشد در تابستان شنید. از زندگی کنار چنین رودخانهٔ دلپذیری احساس خوشبختی کردم.
این شهر حصرِ کوههای بلند بود و در نتیجه تابستانها گرم و زمستانها سرد میشد. اواسط تابستان بود که به شهر نقلمکان کردم. نهایت، یک ماه به پاییز نمانده بود. بهزودی فصل کوهستانها عوض میشد و صدای کرمهای شبتاب هم قطع، ولی همچنان گرمای تابستان در شهر خودنمایی کرده و نور خورشید در آن جلوه میکرد.
کارکنان کتابخانه کمکم کردند و مسئولیت کاریام را متوجه شدم. بهاسم رئیس کتابخانه بودم، اما تنها فردِ مستقیم زیردستم، زن کتابداری به نام خانم سوئدا بود؛ همان زنی که بار اول پشت پیشخوان دیدمش، همان زنی که عینکی فلزی زده بود و موهایش را دماسبی بسته بود. چند زن دیگر هم بودند که پارهوقت کار میکردند. همین یعنی خیلی از خُردهکاریهای کتابخانه به عهدهٔ خودم بود.
گاهی آقای کویاسو سری به من میزد. روبهروی میز مینشست و موبهمو وظایفم را توضیح میداد: انتخاب کتاب برای کتابخانه، مدیریت کتابخانه، مرتبسازی دفاتر روزانه که حسابداری ماهی یک بار حسابها را بررسی میکرد، مدیریت منابع انسانی و رسیدگی به خواستههای اربابرجوع. نکتههایی بودند که خوب یاد گرفتم. بااینحال محیط کوچکی بود و کار پیچیده نمیشد. هرچه گفت یاد گرفتم و بدون شلوغبازی بیجا همه را انجام دادم. آقای کویاسو خیلی بامحبت بود (لابد طبیعتش چنین بود). این کتابخانه را هم بدجوری دوست داشت. معمولاً بیخبر به دفترم میآمد و بیهوا هم میرفت. من را یاد یکی از این حیواناتِ جنگلیِ همیشهمراقب میانداخت.
رفتهرفته با کارمندان زن کتابخانه بیشتر آشنا شدم. اولش من را غریبهای میدیدند که یکهویی از توکیو به آنجا آمده و خب طبیعی است: حق داشتند بااحتیاط با من رفتار کنند. اما هرچه بیشتر گذشت و با هم بیشتر حرف زدیم، رابطهٔ بهتری پیدا کردیم. اکثریت زنان محلی سیچهلساله و متأهل بودند. گمانم این واقعیت که همچنان مجردِ چهلوخُردهایساله بودم، برایشان کمی خاص و تاحدی هیجانانگیز بود.»
حجم
۴۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
حجم
۴۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه