
کتاب رهایی
معرفی کتاب رهایی
کتاب الکترونیکی «رهایی: شناسایی الگوهای شرطیشده، رهایی از بند گذشته و تجلی خودِ حقیقیتان» نوشتهٔ نیکول لپرا و با ترجمهٔ آرزو شنطیائی، توسط نشر میلکان منتشر شده است. این اثر در دستهٔ کتابهای خودشناسی و روانشناسی کلنگر قرار میگیرد و به بررسی راههای شناسایی و تغییر الگوهای رفتاری و ذهنی مخرب میپردازد. نویسنده با تکیهبر تجربیات شخصی و دانش تخصصی خود، مخاطب را به سفری برای شناخت عمیقتر خود و رهایی از زخمهای گذشته دعوت میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رهایی
«رهایی» اثری ناداستان و در حوزهٔ روانشناسی کلنگر است که با رویکردی ترکیبی و تلفیقی به سلامت ذهن، جسم و روح میپردازد. نیکول لپرا، نویسندهٔ کتاب، با بهرهگیری از تجربیات بالینی و شخصی خود، ساختار کتاب را بهگونهای طراحی کرده است که خواننده را مرحلهبهمرحله از شناخت الگوهای شرطیشدهٔ دوران کودکی تا تجلی خودِ حقیقی هدایت کند. این کتاب در قالبی آموزشی و روایی، ابتدا به تبیین مفاهیم بنیادین روانشناسی کلنگر و نقش تروماهای گذشته در شکلگیری رفتارها و احساسات میپردازد و سپس ابزارها و تمرینهایی برای تغییر عادتها و باورهای محدودکننده ارائه میدهد. روایتهای شخصی نویسنده و نمونههای واقعی از زندگی مراجعان، فضای کتاب را ملموس و قابلدرک کرده است. «رهایی» با تأکید بر پیوند ذهن و بدن و نقش انتخابهای آگاهانه در فرایند بهبود، مخاطب را به سوی مسئولیتپذیری در قبال سلامت روان و جسم خود سوق میدهد. ساختار کتاب بهگونهای است که هم برای مطالعهٔ پیوسته و هم برای رجوع به بخشهای خاص مناسب است و در هر فصل، تمرینها و پرسشهایی برای خودکاوی و رشد فردی گنجانده شده است.
خلاصه کتاب رهایی
کتاب «رهایی» با روایت تجربهٔ شخصی نویسنده آغاز میشود؛ جایی که لپرا در مواجهه با بحرانهای جسمی و روانی، به نقطهای از یأس و پوچی میرسد و درمییابد که بسیاری از مشکلاتش ریشه در الگوهای شرطیشدهٔ دوران کودکی و تروماهای حلنشده دارد. او با بازنگری در سبک زندگی، تغذیه، ورزش و تمرینهای ذهنآگاهی، به تدریج به ارتباط عمیق میان ذهن، جسم و روح پی میبرد و درمییابد که تغییرات پایدار نیازمند آگاهی، تعهد و تمرین مستمر است. در ادامه، نویسنده به معرفی روانشناسی کلنگر میپردازد و توضیح میدهد که این رویکرد، سلامت انسان را نتیجهٔ تعامل سه بُعد ذهن، جسم و روح میداند. لپرا با نقد محدودیتهای درمانهای رایج و تأکید بر نقش عوامل محیطی و اپیژنتیک، نشان میدهد که انسانها قربانی سرنوشت ژنتیکی یا گذشتهٔ خود نیستند و میتوانند با انتخابهای آگاهانه، مسیر زندگیشان را تغییر دهند. در بخشهای بعدی، کتاب به بررسی الگوهای تکرارشوندهٔ رفتاری و هیجانی میپردازد و تمرینهایی برای شناسایی و تغییر این الگوها ارائه میدهد. نویسنده با مثالهایی از مراجعان و تجربههای شخصی، نشان میدهد که چگونه باورهای محدودکننده، خودانتقادی و تکرار عادتهای گذشته، مانع رشد و رضایت فردی میشوند. «رهایی» بر اهمیت پذیرش مسئولیت فردی، تمرینهای روزانه و ایجاد تغییرات کوچک اما مداوم تأکید دارد و مخاطب را به خلق آیندهای متفاوت و تجلی خودِ حقیقی دعوت میکند.
چرا باید کتاب رهایی را بخوانیم؟
این کتاب با رویکردی کلنگر و تلفیقی، به مخاطب کمک میکند تا ریشهٔ بسیاری از مشکلات روانی و جسمی خود را در الگوهای شرطیشده و تروماهای گذشته شناسایی کند. «رهایی» نهتنها به تبیین نظریهها و مفاهیم روانشناسی میپردازد، بلکه ابزارها و تمرینهایی عملی برای تغییر عادتها و باورهای محدودکننده ارائه میدهد. روایتهای شخصی نویسنده و نمونههای واقعی از زندگی دیگران، فضای کتاب را ملموس و قابلدرک کرده است. خواندن این اثر فرصتی برای خودکاوی، افزایش آگاهی و مسئولیتپذیری در قبال سلامت روان و جسم فراهم میکند و مخاطب را به سوی خلق آیندهای متفاوت و رضایتبخشتر سوق میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کسانی مناسب است که دغدغهٔ رشد فردی، خودشناسی و رهایی از الگوهای تکرارشوندهٔ رفتاری و ذهنی دارند. افرادی که با اضطراب، افسردگی، احساس پوچی یا مشکلات جسمی و روانی مزمن دستوپنجه نرم میکنند و بهدنبال راهی برای تغییر پایدار و عمیق هستند، میتوانند از آموزههای این کتاب بهره ببرند. همچنین علاقهمندان به روانشناسی کلنگر و کسانی که به دنبال ابزارهای عملی برای بهبود کیفیت زندگی خود هستند، مخاطبان اصلی این اثر بهشمار میآیند.
بخشی از کتاب رهایی
«در حقیقت ما خانوادهٔ سالمی نبودیم. خواهرم بیماری جسمی مهلکی داشت و با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکرد. مادرم هم به دردهای روانتنی متعدد دچار بود، دردهایی که منشأ جسمی مشخصی نداشت، اما به حدی شدید بود که ناگهان وجودش را در هم میشکست و او را روزهای متوالی در بستر گرفتار میکرد. از همهٔ اینها گذشته، هریک با مشکلات احساسی عدیدهای دستبهگریبان بودیم. هیچوقت کسی در خانواده آشکارا حرفی از بیماری مادرم نمیزد؛ اما من میفهمیدم، میدانستم که مادرم رنج میکشد، میدانستم که بیمار است و اضطراب مزمن و شدیدی دارد. او همیشه پریشان و سردرگم بود و ذهنش جای دیگری سیر میکرد. حتماً خودتان هم حدس میزنید که در فضایی چنین پرتنش و آکنده از اضطراب، کسی به احساسات من توجه نمیکرد، نه خودم، نه دیگران. من سومین و آخرین فرزند خانواده بودم، فرزندی ناخواسته یا بهقول بقیه «اتفاقی خوشیمن و مبارک». فاصلهٔ سنی من با خواهر و برادرم خیلی زیاد بود. وقتی من به دنیا آمدم، برادرم به سن قانونی رأیدادن رسیده بود. بهخاطر فاصلهٔ سنی زیادمان، آنها اصلاً چالشها و تجربیاتی را که من با آن مواجه بودم، درک نمیکردند. بسیاری از شما هم بهتجربه میدانید کودکانی که در خانه و دامان والدینی مشترک بزرگ میشوند، لزوماً خاطرات و تجربیات مشابهی ندارند. پدر و مادرم بهشوخی مرا «مسیح کوچک» میزدند. بچهٔ خوشقلق و کمدردسری بودم. خوب میخوابیدم، والدینم را اذیت نمیکردم و اسباب زحمتشان نبودم. کودکی پرتکاپو و سرشار از انرژی بودم که یک جا بند نمیشدم و همیشه مشغول انجام کاری بودم. از همان کودکی فهمیدم که برای کاستن از بارِ بودنم، برای جبران زحمتی که حس میکردم آمدنم به خانوادهام تحمیل کرده، باید در هر زمینهای که از دیگران برترم، بری از خطا و بینقص باشم.»
حجم
۴۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۴۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه