دانلود و خرید کتاب فانوس خاطرات گمشده ساناکا هیراگی ترجمه ثمین سلاجقه
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب فانوس خاطرات گمشده

کتاب فانوس خاطرات گمشده

معرفی کتاب فانوس خاطرات گمشده

کتاب فانوس خاطرات گمشده با عنوان اصلی The Lantern of Lost Memories نوشتهٔ ساناکا هیراگی و ترجمهٔ ثمین سلاجقه توسط انتشارات دانش‌ آفرین منتشر شده است. این کتاب دربردارندهٔ داستانی کوتاه از ادبیات ژاپن است که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب فانوس خاطرات گمشده

کتاب فانوس خاطرات گمشده داستانی ژاپنی و تأثیرگذار و دلگرم‌کننده دربارهٔ مرگ، خاطرات و انسانیت است. داستان در یک استودیوی عکاسی جادویی و مرموز به نام «استودیو هیراساکا» اتفاق می‌افتد که در مرز بین زندگی و مرگ قرار دارد. صاحب استودیو، مردی به نام «هیراساکا»، میزبان ارواحی است که آخرین گام‌های خود را به سوی زندگی پس از مرگ برمی‌دارند. بازدیدکنندگان استودیو هیراساکا، پیش از رفتن به دنیای دیگر، فرصتی ویژه می‌یابند. آن‌ها با تماشای تصاویری از زندگی گذشته‌شان و با کمک هیراساکا، می‌توانند یک خاطرهٔ ارزشمند و گران‌قدر را انتخاب کرده و آن لحظه شیرین را دوباره زنده کنند. کتاب شامل سه داستان کوتاه است که در آن‌ها با شخصیت‌های متنوعی آشنا می‌شویم؛ از جمله یک مربی دلسوز مهدکودک (خانم هاتسوی)، یک یاکوزای متعصب (واتیگوچی) و یک دختربچه‌ٔ بخت‌برگشته (میتسورو). این افراد با گذشته‌های متفاوت، در پی یافتن آرامش در گذشته‌ی خود هستند. در این میان، خود هیراساکا چیزی از گذشته‌اش به یاد ندارد جز یک عکس سیاه و سفید و بی‌صبرانه منتظر است کسی به استودیو بیاید و او را بشناسد. فصل‌های کتاب به شکلی ظریف از نظر زمانی و شخصیت‌ها به هم متصل می‌شوند.

چرا باید کتاب فانوس خاطرات گمشده را بخوانیم؟

این کتاب به مفاهیم مرگ، معنای زندگی و ارزش خاطرات می‌پردازد. فضاسازی منحصربه‌فرد و خیال‌انگیز کتاب، تجربه‌ای متفاوت از خواندن را ارائه می‌دهد. داستان به شکلی ظریف مفاهیمی برگرفته از آیین بودا و فرهنگ ژاپن را در خود جای داده است.

خواندن کتاب فانوس خاطرات گمشده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات معاصر ژاپن، علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه و سبک رئالیسم جادویی پیشنهاد می‌کنیم. اگر به رمان‌های احساسی، تأمل‌برانگیز و دلگرم‌کننده با محوریت زندگی، مرگ، خاطرات و انسانیت علاقه دارید، خواندن این اثر را از دست ندهید.

درباره ساناکا هیراگی

ساناکا هیراگی (Sanaka Hiiragi) در سال ۱۹۷۴ و در استان کاگاوا چشم به جهان گشود. او در رشتهٔ ادبیات دانشگاه زنانه کوبه تحصیل کرد و پس از فارغ‌التحصیلی از آنجا، به ادامهٔ مسیر در دانشگاه هیمجی دوکیو پرداخت. پس از هفت سال زندگی و کار در خارج از کشور به‌عنوان معلم زبان ژاپنی، اولین رمان او، نبرد جزیرهٔ ازدواج، در سال ۲۰۱۲ نامزد جایزهٔ کونومیس شد و در سال ۲۰۱۳ عنوان «یشم پنهان» ویراستاران را از آنِ خود نمود. او علاقهٔ زیادی به دوربین، عکاسی و هنر نقاشی کیمونو دارد.

بخشی از کتاب فانوس خاطرات گمشده

«هر نوع وسیله بازی که فکرش را بکنی در پارک وجود داشت. بچه‌های زیادی با خانواده‌هایشان به آنجا می‌آمدند، برای همین دیگر جای سوزن انداختن نبود. به نظر می‌رسید که میتسورو نمی‌داند باید چه کند برای همین هیراساکا سعی کرد نحوه بازی کردن را به او بیاموزد. او را روی تاب نشاند و آرام تاب را از پشت هُل داد. با هم کمی جلوتر رفتند و دوتایی سوار سرسره پیچ‌پیچی شدند. جاهایی که شیب سرسره زیاد می‌شد، فریادهای پرهیجان دخترک، هفت آسمانِ خدا را پر می‌کرد. آنجا یک برکه هم وجود داشت، برای همین هیراساکا به دخترک یاد داد که چگونه سنگ‌ها را به سمت آب پرت کند تا روی سطح آن کشیده شوند. پس از مدتی، دخترک چنان مجذوب بازی شد که هیراساکا تمام نوبت‌های خود را هم به او واگذار کرد. او به تماشای بازی و شادی دخترک در فضای پارک نشست، روی تک‌سنگ‌های سر برآورده از برکه، لِی‌لِی کرد، تلاش کرد تا به حلقه‌های ژیمناستیکی که از یک میله آویزان شده بود چنگ بزند و...

پس از مدتی، چشمش به راه باریکی خورد که به سمت قله کوهی کوچک در همان حوالی کشیده می‌شد. از دخترک پرسید که آیا حال و حوصله قدم زدن هم دارد یا نه.

«نظرت چیه؟ شرط می‌بندم منظره اون بالا بی‌نظیره.»

با یک حدس چشمی می‌شد فهمید که از هر راهی بروی، بیست دقیقه تا بالای کوه بیشتر نیست؛ که برای پیاده‌روی کوتاه واقعاً مناسب بود.

درختان جنگلی، سراسر راه پیاده‌روی تا کوه را در پناه خود نگه داشته و سنگفرش‌های مسیر، با لباسی از برگ‌های افتاده، مزین شده بودند. هرچه بالاتر می‌رفتند، نواهای پرهیجان پارک محو و محوتر می‌شد، و دیری نپایید که تنها صدایی که اطرافشان طنین‌انداز می‌شد، صدای خِش‌خش گام‌های آرامشان بر روی برگ‌ها بود. عجب هوای ناب و تمیزی!»

هانیه
۱۴۰۴/۰۳/۰۹

کتاب حس خوبی داره و مثل بیشتر کتاب‌های ژاپنی این نشر، ریتم ملایم و رشته‌ی احساسی لطیفی رو دنبال میکنه. داستان برای من حس گرم و بهاری داشت، با بعضی بخش‌هاش قلبم فشرده شد، گریه کردم یا لبخند زدم. به

- بیشتر
گفت: «کار روزگار همینه... همینطور که توی جاده زندگی قدم برمی‌داریم، باید برخی خاطرات رو رها کنیم.»
هوش کاغذی
از تماشای آدما موقع وقت گذروندن با خاطراتشون لذت می‌برم.
هوش کاغذی
در پیری، عادت بدی پیدا کرده بود که در کار دیگران فضولی کند.
هوش کاغذی
او قبلاً در جایی خوانده بود که وقتی فیل‌ها می‌میرند، از گله دور شده و راهیِ جایی شبیه به قبرستان می‌شوند، جایی که بقایای دیگر فیل‌های گله در آنجاست؛ همان‌جایی که منتظر فرا رسیدن لحظه نهایی مرگ خود هستند.
هوش کاغذی
حقیقتش خیلی از دوربین‌ها سر درنمیارم.
هوش کاغذی
«حتی بعد از مرگ هم آدما عاشق اینن که اطلاعاتشون رو با بقیه به اشتراک بذارن. البته جا داره بگم که گاهی اوقات یکم زیاده‌روی می‌کنن.»
هوش کاغذی
توی هرچیزی خوب نبودم، توی شنا کردن حرف اول را می‌زدم.
هوش کاغذی
ذاتاً فردی خوش‌بین بودم. به خودم می‌گفتم همه چیز دست به دست هم داده و در نهایت در مسیر درستش قرار خواهد گرفت.
هوش کاغذی
خودِ بچه‌ها، ایده‌های زیادی برای ارائه دارند. تماشای خلاقیت آن‌ها حیرت‌آور بود
هوش کاغذی
من عاشق تماشای رشد و یادگیری روزانه بچه‌ها بودم.
هوش کاغذی

حجم

۱۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۷۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۴۷,۵۰۰
۵۰%
تومان