
کتاب قتل عام پاستیلی
معرفی کتاب قتل عام پاستیلی
کتاب قتل عام پاستیلی نوشتهی چو یه اون با ترجمهی نگین فراشیانی، اثری است که توسط نشر دانشآفرین منتشر شده است. این کتاب با روایتی پرکشش و فضاسازی منحصربهفرد، داستانی را در دل یک شهربازی روایت میکند؛ جایی که هیجان، ترس و واقعیتهای تلخ زندگی در هم تنیده میشوند. قتل عام پاستیلی با محوریت شخصیتهایی نوجوان و جوان، به سراغ دغدغههای خانوادگی، تنهایی، حسادت و بحرانهای هویتی میرود و در عین حال، با بهرهگیری از عناصر فانتزی و وحشت، فضایی رازآلود و گاه کابوسوار خلق میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قتل عام پاستیلی
کتاب قتل عام پاستیلی نوشتهی چو یه اون، داستانی چندلایه را در بستری معاصر و شهری روایت میکند. روایت اصلی حول محور یوجی، دختری نوجوان، شکل میگیرد که در یک روز گرم تابستانی همراه خانوادهاش به شهربازی پارک سئول جدید میرود. در ظاهر، همه چیز شبیه یک روز عادی و پرهیجان است؛ اما خیلی زود، فضای شاد شهربازی جای خود را به اضطراب، تنهایی و ترس میدهد. نویسنده با نگاهی دقیق به روابط خانوادگی، بحرانهای عاطفی و احساسات سرکوبشده نوجوانان، داستان را پیش میبرد و در عین حال، با ورود عناصری مرموز و فانتزی، مرز میان واقعیت و خیال را کمرنگ میکند. ساختار کتاب به گونهای است که روایتهای موازی و شخصیتهای فرعی، مانند ساجون و یونگدو، هرکدام بخشی از فضای رازآلود و پرتنش داستان را تکمیل میکنند. قتل عام پاستیلی با ترکیب طنز تلخ، نقد اجتماعی و فضاسازی وهمآلود، تجربهای متفاوت از ادبیات معاصر شرق آسیا را ارائه میدهد.
خلاصه داستان قتل عام پاستیلی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با یوجی، دختری نوجوان، آغاز میشود که به همراه والدینش به شهربازی میرود. در همان ابتدا، اختلافات و دعواهای پدر و مادرش، حس تنهایی و ناامنی را در دل او میکارد. یوجی که خود را مسئول آرامکردن والدینش میداند، در تلاش برای تجربه هیجان و جلب توجه آنها، با ناکامیهای کوچک و بزرگ روبهرو میشود. ماجرای اصلی زمانی آغاز میشود که یوجی از مردی مرموز یک بسته پاستیل رایگان دریافت میکند؛ پاستیلی که وعده داده شده اگر با خانوادهاش تقسیم شود، آنها را برای همیشه کنار هم نگه میدارد. اما این هدیه بهظاهر بیخطر، آغازگر فاجعهای هولناک است: والدین و کودکان حاضر در پارک، پس از خوردن پاستیل، به شکلی عجیب و ترسناک شروع به ذوبشدن و تبدیلشدن به تودههایی چسبناک و صورتیرنگ میکنند. یوجی که خود را در میان این کابوس میبیند، با احساس گناه، ترس و درماندگی دستوپنجه نرم میکند و در جستوجوی والدینش، با واقعیتهای تلخ و رازهای پنهان شهربازی روبهرو میشود. در بخشهای بعدی، روایت به سراغ شخصیتهایی چون ساجون و یونگدو میرود؛ کارمندان پارک که هرکدام با دغدغههای مالی، حسادت و روابط پیچیده درگیرند و بهنوعی با پاستیلهای مرموز و اتفاقات عجیب پارک پیوند میخورند. داستان با ترکیب واقعیت تلخ زندگی روزمره و عناصر وهمآلود، تصویری از فروپاشی روابط انسانی و بحران هویت در جامعه معاصر ارائه میدهد.
چرا باید کتاب قتل عام پاستیلی را بخوانیم؟
قتل عام پاستیلی با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانگویی معاصر شرق آسیا را پیش روی مخاطب میگذارد. این کتاب نهتنها به دغدغههای نوجوانان و بحرانهای خانوادگی میپردازد، بلکه با ورود عناصر فانتزی و وحشت، مرز میان واقعیت و خیال را به چالش میکشد. شخصیتپردازی دقیق، نگاه انتقادی به روابط انسانی و استفاده از نمادهایی مانند پاستیل و شهربازی، به داستان عمق و چندمعنایی میبخشد. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با ترسهای پنهان، احساسات سرکوبشده و پرسشهایی درباره هویت، تعلق و معنای خانواده در دنیای امروز.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به نوجوانان و جوانانی که به داستانهای رازآلود، فانتزی و روانشناسانه علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغههایی مانند بحران هویت، تنهایی، روابط خانوادگی و نقد اجتماعی دارند، این اثر میتواند جذاب و تأملبرانگیز باشد.
بخشی از کتاب قتل عام پاستیلی
«یوجی با خودش فکر میکرد که این هیجان چه حسی میتواند داشته باشد. مردم میگفتند که هیجان سقوط آزاد وحشت بزرگی به انسان میدهد. این چیزی بود که او نمیتوانست تجربه کند. بنابراین، سرش را با ناامیدی پایین انداخت. او به تمام همکلاسیهایش از برنامههای بزرگی که در سر داشت گفته بود. اما هیچوقت فکر نمیکرد که بابت یک سانتیمتر کوتاه بودن از حداقل قد مورد نیاز برای سقوط آزاد، نتواند آن را سوار شود. چه حیف... تصمیم گرفت وسیلهٔ دیگری که مد نظرش بود را سوار شود و به دنبال پدر و مادرش بگردد. پدر و مادرش کمی دورتر، زیر درخت ویستریا، روبروی یکدیگر ایستاده بودند، دستهایشان را هوا تکان میدادند و فریاد میزدند. به نظر میرسید دوباره بحثشان شده بود. زیاد با یکدیگر کنار نمیآمدند، همیشه به هم ناسزا میگفتند، دعوا میکردند و چیزهایی به سمت هم پرت میکردند. چیزهایی که به نظر یوجی کوچک میآمد. بعضی روزها که به ندرت پیش میآمد، حتی یک کلمه هم با یکدیگر رد و بدل نمیکردند. لبهایش را جمع کرد. آنها حتی در شهربازی هم مشغول دعوا و بحث بودند و تنها یک چیز میتوانست این زوج پرحاشیه را آرام کند.»
حجم
۱۶۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۱۶۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه