
کتاب گوی برفی
معرفی کتاب گوی برفی
کتاب گوی برفی نوشتهی پارک سویونگ با ترجمهی بهاره صادقی، روایتی متفاوت از زندگی در جهانی سرد و منجمد را پیش روی مخاطب قرار میدهد. این اثر که نشر دانشآفرین آن را منتشر کرده است، جلد اول از مجموعهای است که با نگاهی تازه به ژانر علمیتخیلی و اجتماعی، داستانی پرکشش را روایت میکند. محوریت داستان حول زندگی شخصیتهایی میچرخد که در شرایطی سخت و غیرعادی، میان واقعیت و رؤیا، امید و ناامیدی، و مرزهای باریک میان شهرت و گمنامی دستوپنجه نرم میکنند. گوی برفی با فضاسازی منحصربهفرد و شخصیتپردازی دقیق، دنیایی را خلق کرده که در آن، تلویزیون و رسانه نهتنها سرگرمی، بلکه بخشی جداییناپذیر از حیات اجتماعی و فردی مردم است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گوی برفی
کتاب گوی برفی اثر پارک سویونگ، داستانی را در بستری یخزده و آیندهنگرانه روایت میکند که در آن، زندگی مردم به شدت تحت تأثیر سرمای طاقتفرسا و ساختارهای اجتماعی مبتنی بر رسانه و نمایش قرار گرفته است. در این جهان، تنها نقطهی گرم و رنگارنگ، مکانی به نام گوی برفی است؛ جایی که بازیگران منتخب، زندگیشان را در معرض دید همگان میگذارند و به نوعی ستارگان دنیای جدید به شمار میآیند. روایت کتاب از زبان دختری به نام جئون چوبام پیش میرود که همراه برادر دوقلویش، اُنگی، و خانوادهاش در یکی از جوامع بیرونی و سرد زندگی میکند. ساختار کتاب به گونهای است که همزمان با پیشبرد داستان، لایههایی از روابط خانوادگی، آرزوهای فردی، فشارهای اجتماعی و نقش رسانه در شکلدهی هویت و سرنوشت افراد را به تصویر میکشد. حضور شخصیتهایی چون میریو، ستارهی سابق گوی برفی که اکنون طرد شده، و کارگردانان و تهیهکنندگان قدرتمند، فضای داستان را پیچیدهتر و چندوجهیتر میکند. گوی برفی با ترکیب عناصر علمیتخیلی، اجتماعی و روانشناختی، تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در آن، مرز میان واقعیت و نمایش بهشدت کمرنگ شده است.
خلاصه داستان گوی برفی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در گوی برفی، جئون چوبام و برادرش اُنگی در دنیایی زندگی میکنند که سرمای شدید و کمبود منابع، زندگی را برای مردم عادی دشوار کرده است. تنها نقطهی امید و رؤیا، گوی برفی است؛ شهری شیشهای و گرم که ساکنانش بازیگرانی هستند که زندگیشان بهصورت برنامههای تلویزیونی برای مردم جهان باز پخش میشود. چوبام، دختری با آرزوی کارگردانشدن، درگیر روزمرگیهای سخت، مراقبت از مادربزرگ بیمار و تلاش برای یافتن جایگاهی متفاوت است. او بهطور اتفاقی با میریو، ستارهی سابق و طردشدهی گوی برفی، ارتباط برقرار میکند و همین آشنایی، مسیر زندگیاش را تغییر میدهد. در ادامه، چوبام با چالشهایی چون نجات جان میریو، مواجهه با تبعیض و قضاوتهای اجتماعی، و همچنین فرصت بیسابقهای برای ورود به گوی برفی روبهرو میشود. مرگ ناگهانی گو ههری، سوپراستار محبوب گوی برفی که شباهت عجیبی به چوبام دارد، نقطهی عطفی در داستان است؛ جایی که چوبام باید تصمیم بگیرد آیا حاضر است جای ههری را بگیرد و وارد دنیای پرزرقوبرق اما پرمخاطرهی گوی برفی شود یا نه. روایت کتاب، همزمان با پیشبرد داستان، به دغدغههایی چون هویت، آرزو، فداکاری و نقش رسانه در شکلدهی واقعیت میپردازد.
چرا باید کتاب گوی برفی را بخوانیم؟
گوی برفی با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، تصویری تازه از تأثیر رسانه و نمایش بر زندگی فردی و جمعی ارائه میدهد. این کتاب نهتنها داستانی پرکشش و پرحادثه دارد، بلکه با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، آرزوهای سرکوبشده، فشارهای اجتماعی و مرز میان واقعیت و نمایش، مخاطب را به تأمل دربارهی جایگاه خود در جهان معاصر و نقش رسانهها در شکلدهی رؤیاها و واقعیتها وامیدارد. شخصیتپردازی دقیق و روابط پیچیدهی میان اعضای خانواده، دوستان و جامعه، به داستان عمق و جذابیت ویژهای بخشیده است. همچنین، نگاه انتقادی به ساختارهای قدرت و شهرت، و نمایش چالشهای اخلاقی و انسانی در شرایطی غیرعادی، از دیگر ویژگیهای شاخص این اثر است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن گوی برفی به علاقهمندان داستانهای علمیتخیلی، اجتماعی و روانشناختی پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که دغدغههایی دربارهی نقش رسانه، هویت فردی، فشارهای اجتماعی و مرز میان واقعیت و نمایش دارند، این کتاب توصیه میشود.
بخشی از کتاب گوی برفی
«مادربزرگ در اتاق نشیمن روی صندلیاش نشسته، روانداز ضخیمی روی پاهایش انداخته و مشغول تماشای برنامهٔ تلویزیونی محبوبش است. به دماسنج و نشانگری که پایینِ صفحه نمایش آن، دمای هوا دیده میشود نگاه میکنم. ۴۵ - درجه سانتیگراد سه درجه از دمای دیروز کمتر است. یک آیکون به شکل ابر در حال بارش برف، دما را ردیابی میکند و نشان میدهد که امروز، بارش برف به همراه وزش باد خواهیم داشت. مادربزرگ از روی صندلی بلند میشود و کتری به دست، کشانکشان به سمت بخاری برقی میرود. برادرم اُنگی با همان وضعیت همیشگی صبحهنگامش به اتاق نشیمن میآید: مسواکی توی دهانش چپانده و اخم کرده است. با نارضایتی میگوید: «ای کاش هنوز هم مدرسه میرفتم.» چون مدرسهها در دمای منفی چهلوپنج درجهٔ سانتیگراد تعطیل میشوند. با صدایی یکنواخت میگویم: «لطفاً دندونات رو مسواک بزن.» این حرفم، خیلی مبهم و نامفهوم از دهانم بیرون میآید چون خودم هم دارم مسواک میزنم. رو به تلویزیون میکنم و میبینم مادربزرگ مشغول تماشای کانال ۶۰ و برنامهٔ حوالی گو است که رأس همین ساعت پخش میشود.»
حجم
۴۶۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۴۶۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه