
کتاب دود
معرفی کتاب دود
کتاب الکترونیکی «دود» نوشتهٔ خوسه اوبخرو و با ترجمهٔ آرمان امین، توسط نشر افق منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معاصر قرار میگیرد و داستانی را روایت میکند که در فضایی پساآخرالزمانی و طبیعتمحور میگذرد. روایت کتاب حول محور زنی و کودکی شکل میگیرد که در کلبهای دورافتاده، در دل طبیعتی خشن و بیرحم، برای بقا تلاش میکنند. «دود» با نثری موجز و توصیفاتی دقیق، به بررسی روابط انسانی، ترسها، امیدها و مرزهای حیوانی و انسانی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دود
«دود» رمانی است که در قالب داستانی اولشخص و با روایتی تکهتکه و درونی، زندگی زنی را به تصویر میکشد که همراه با کودکی بینام، در کلبهای دورافتاده در دل طبیعت زندگی میکند. فضای کتاب، جهانی را نشان میدهد که نشانههایی از فروپاشی اجتماعی و کمبود منابع در آن دیده میشود؛ اما نویسنده بهجای پرداختن مستقیم به دلایل این وضعیت، تمرکز خود را بر تجربههای زیستهٔ شخصیتها، روابط میان آنها و تلاش برای بقا گذاشته است. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای روزمره، خاطرات، توصیفهای طبیعت و لحظات کوتاه و پراکنده از گذشته و حال است. در این میان، حضور زنبورها، حیوانات، گرسنگی، سرما و تهدیدهای بیرونی، فضای رمان را پرتنش و ناپایدار میکند. خوسه اوبخرو در «دود» با حذف بسیاری از جزئیات دنیای بیرونی و تمرکز بر احساسات و واکنشهای شخصیتها، جهانی میسازد که در آن مرز میان انسان و حیوان، بقا و اخلاق، و امید و ناامیدی بهطور مداوم جابهجا میشود. این رمان با فضایی مینیمال و توصیفاتی دقیق، تجربهٔ زیستن در شرایطی مرزی و بحرانی را به تصویر میکشد.
خلاصه داستان دود
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «دود» با روایت زنی آغاز میشود که همراه با کودکی بینام در کلبهای دورافتاده و در دل طبیعتی خشن زندگی میکند. آنها در جهانی زندگی میکنند که نشانههایی از فروپاشی اجتماعی و کمبود منابع در آن دیده میشود، اما علت این وضعیت هرگز بهروشنی بیان نمیشود. زن و کودک برای بقا، با گرسنگی، سرما، هجوم زنبورها و تهدیدهای بیرونی دستوپنجه نرم میکنند. رابطهٔ میان زن و کودک، ترکیبی از مراقبت، فاصله و نوعی همزیستی است که در آن هر دو برای زندهماندن به یکدیگر وابستهاند، اما در عین حال هرکدام دنیای درونی و رازهای خود را دارند. مردی گهگاه به کلبه سر میزند و با آوردن غذا و وسایل، نقش حامی را ایفا میکند، اما حضورش همواره با ابهام و فاصله همراه است. در طول روایت، مرگ حیوانات، بیماری، گرسنگی و مواجهه با گروههای دیگر انسانها، فضای داستان را تیره و پرتنش میکند. زن در تلاش است تا کودک را از خطرات بیرونی و درونی محافظت کند، اما همواره با تردیدها و ترسهای خود نیز روبهروست. روایت کتاب، بیشتر بر لحظات روزمره، احساسات، خاطرات و تأملات شخصیت اصلی متمرکز است و کمتر به رویدادهای بزرگ یا گرهگشاییهای داستانی میپردازد. پایان داستان باز و مبهم باقی میماند و خواننده را با پرسشهایی دربارهٔ بقا، اخلاق و معنای انسانبودن تنها میگذارد.
چرا باید کتاب دود را بخوانیم؟
«دود» با فضاسازی خاص و روایت درونی، تجربهٔ زیستن در شرایط بحرانی و مرزی را بهتصویر میکشد. این کتاب با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، احساسات و روابط انسانی، فرصتی برای تأمل دربارهٔ مرزهای بقا، اخلاق و معنای خانواده فراهم میکند. روایت کتاب، خواننده را به دل طبیعتی بیرحم و جهانی بیثبات میبرد و او را با پرسشهایی دربارهٔ امید، ترس و پیوندهای انسانی روبهرو میسازد. برای کسانی که به رمانهای تأملبرانگیز و شخصیتمحور علاقه دارند، این اثر میتواند تجربهای متفاوت و عمیق باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، آثار با فضای پساآخرالزمانی و داستانهایی با محوریت بقا و روابط انسانی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغههایی دربارهٔ تنهایی، مرزهای اخلاقی و معنای زیستن در شرایط دشوار دارند، میتوانند با «دود» ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب دود
«دود میگفتند زنبورها دارند ناپدید میشوند، اما بعضی صبحها آنقدر زیادند که اگر بخواهیم از کلبه خارج شویم، مجبوریم چشمها و دهانمان را ببندیم و راه برویم تا زنبور نرود داخلشان. راستش چارهای نیست و الآن خودم تنها میروم، چون دفعهٔ آخری که با بچه از کلبه زدیم بیرون هفت هشت تا زنبور رفتند توی آستین و یقهٔ پیراهنش و بازوها و سینهاش را نیش زدند. اول جیغی بلند کشید؛ تکجیغی که به نظر میرسید بیشتر از سر غافلگیری است تا درد. بعد زد زیر گریه. هقهقش معمولاً زیاد طول نمیکشد. علاوهبر این، خیلی جا خورد وقتی تف انداختم روی زمین و با انگشتانم تکه گلی کوچک درست کردم تا بعد از اینکه نیشها را با ناخن درآوردم، روی جای گزیدگیها بمالم. برایش توضیح دادم که گِل سم را میمکد. از آن زمان به بعد، اگر مجبور بشوم وسط ابر زنبورها بروم بیرون تا هیزم بشکنم یا لجنِ داخل لولهٔ دربوداغانی را که به مخزن فاضلاب میرسد تمیز کنم، بچه، درحالیکه پیشانیاش را چسبانده به پنجره، میماند توی کلبه. بااینکه لوله را بارها و بارها تعمیر میکنم، اما جاهای زیادی از آن شکسته و گلولای بالأخره نفوذ میکند داخلش و آنجا سفت میشود و راه دستشویی را میبندد.»
حجم
۱۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۳۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه