
کتاب آمبر براون اسب سواری یاد می گیرد
معرفی کتاب آمبر براون اسب سواری یاد می گیرد
کتاب الکترونیکی «آمبر براون اسبسواری یاد میگیرد» نوشتهٔ بروس کاویل و الیزابت لوی و با ترجمهٔ فرمهر منجزی، توسط نشر افق منتشر شده است. این رمان کودکانه، داستان دختری به نام «آمبر براون» را روایت میکند که با چالشهای جدیدی در زندگیاش روبهرو میشود و قرار است در یک اردوی تابستانی مهارتهایی مثل اسبسواری و شنا را یاد بگیرد. فضای کتاب سرشار از ماجراهای دوستانه، دغدغههای نوجوانی و لحظات طنزآمیز است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آمبر براون اسب سواری یاد می گیرد
«آمبر براون اسبسواری یاد میگیرد» اثری داستانی در قالب رمان کودک و نوجوان است که با محوریت شخصیت «آمبر براون» نوشته شده است. این کتاب با نگاهی به زندگی روزمره و دغدغههای یک دختر نوجوان، ماجراهای او را در یک اردوی تابستانی دنبال میکند. نویسندگان، بروس کاویل و الیزابت لوی، با روایتی اولشخص، خواننده را به دنیای ذهنی آمبر میبرند؛ جایی که او با مسائل خانوادگی، دوستیها، رقابتها و ترسهایش دستوپنجه نرم میکند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر فصل، بخشی از تجربههای آمبر را در اردو روایت میکند و بهتدریج شخصیتها و روابط میان آنها را گسترش میدهد. فضای داستان پر از جزئیات زندگی نوجوانانه، شوخیها و موقعیتهای آشنا برای مخاطبان این سن است. این کتاب نهتنها به موضوع اسبسواری میپردازد، بلکه به رشد فردی، پذیرش تفاوتها و کنارآمدن با تغییرات زندگی نیز توجه دارد.
خلاصه کتاب آمبر براون اسب سواری یاد می گیرد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با هیجان آمبر براون برای رفتن به اردوی تابستانی آغاز میشود؛ جایی که قرار است برای اولین بار دور از خانه و خانواده، با دوستان و همکلاسیهایش زندگی کند. آمبر با چالش جمعکردن وسایل، نگرانیهای جدایی از والدین و هیجان دیدار دوباره با دوست صمیمیاش، جاستین، روبهرو است. در اردو، او با گروهی از دختران هماتاقی میشود که برخی از آنها برایش آشنا و برخی دیگر کاملاً جدید هستند. یکی از بزرگترین دغدغههای آمبر، حضور هانا بارتون است؛ دختری که رابطهٔ خوبی با او ندارد و حالا باید چهار هفته با او در یک خوابگاه باشد. آمبر در اردو با موقعیتهای تازهای روبهرو میشود: باید شنا یاد بگیرد، اسبسواری کند و با قوانین و رسوم جدید کنار بیاید. او در ابتدا از شناکردن میترسد و نمیتواند مثل بقیه وارد آب شود، اما با کمک مربی و دوستانش بهتدریج بر ترسش غلبه میکند. در بخش اسبسواری، اسبی به نام دارچین به او سپرده میشود و آمبر کمکم به این حیوان علاقهمند میشود و اعتمادبهنفسش افزایش مییابد. در طول اردو، آمبر با شوخیها، رقابتها، دوستیها و حتی شیطنتهای هماتاقیها مواجه میشود و یاد میگیرد چطور با مشکلات و احساساتش کنار بیاید. داستان با ماجراهای روزمره، جشن تولد آمبر، نمایش استعدادیابی و نامهنگاریهای او با خانواده و دوستانش پیش میرود و در نهایت، آمبر تجربههایی تازه و ارزشمند بهدست میآورد که به رشد شخصیتی او کمک میکند.
چرا باید کتاب آمبر براون اسب سواری یاد می گیرد را بخوانیم؟
این کتاب با روایت صمیمانه و طنزآمیز، دنیای نوجوانی و دغدغههای آن را بهخوبی به تصویر کشیده است. «آمبر براون اسبسواری یاد میگیرد» به موضوعاتی مثل دوستی، رقابت، پذیرش تفاوتها، غلبه بر ترسها و کنارآمدن با تغییرات زندگی میپردازد. خواندن این اثر فرصتی است برای همذاتپنداری با شخصیتهایی که با چالشهای واقعی و روزمره روبهرو هستند و در عین حال، لحظات شاد و بامزهای را تجربه میکنند. این کتاب میتواند به نوجوانان کمک کند تا با مسائل خود راحتتر مواجه شوند و راههایی برای حل آنها پیدا کنند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانان و بهویژه دختران ۹ تا ۱۳ سال که به داستانهای واقعگرایانه و ماجراهای مدرسه و اردو علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که با موضوعاتی مثل دوستی، رقابت، اضطراب جدایی یا تجربههای جدید دستوپنجه نرم میکنند، انتخاب خوبی بهشمار میرود.
بخشی از کتاب آمبر براون اسب سواری یاد می گیرد
«من، آمبر براون، از اینکه به اردو میروم خیلی خوشحالم. این حرفم عجیب است، چون تا حالا اردو نرفتهام... و الان هم آنجا نیستم! بااینحال خوشحالم، چون الان که کلاس چهارمم توانستهام به اردو بروم. فردا راه میافتیم طرفِ اردوگاهِ کوشِتونک. این خبر خوبی است. خبر بد هم اینکه اول باید وسایلم را جمع کنم. از جمع کردن وسایل متنفرم. خیلی چیزها را دوست دارم با خودم ببرم. دارم به کوه وسایلی نگاه میکنم که روی تختم جمع کردهام که مامان و مَکس در اتاقم را میزنند. میدانم هردویشان هستند چون درِ اتاقم باز است. بهشان یاد دادهام حتی اگر در اتاقم باز است، در بزنند. مَکس ناپدری جدیدم است. وقتی تازه با مامانم آشنا شده بود رفتارم با او خیلی بد بود. اما الان یکجورهایی خیلی دوستش دارم. میگویم: «بیایید داخل.» فهرست وسایلی که اردوگاه فرستاده دست مامان است. فهرستها را دوست دارم، بهخصوص اینیکی را، چون کنار هرمورد یک مربع کوچک گذاشتهاند که وقتی انجامش دادی بتوانی علامتی توی مربع بزنی. این کار خیلی کیف میدهد. هرچند آن فهرست یک چیزهایی مثلِ "گوریل" و "ساعت شماطهدارخوکی" را کم دارد. فکر کنم مجبورم این چیزها را توی خانه جا بگذارم و با خودم نبرم. نه اینکه نخواهم آنها را با خودم ببرم... فقط برای اینکه بقیهٔ بچههای اردو مسخرهام نکنند. بعضی وقتها سخت است بفهمیم چهچیزهایی خیلی بچگانهاند و چهچیزهایی به سنمان میخورند.»
حجم
۷۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۷۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه