
کتاب بادها
معرفی کتاب بادها
کتاب بادها نوشتهی ماریو بارگاس یوسا با ترجمهی مهدی سرائی، اثری داستانی و کوتاه است که نشر افق آن را منتشر کرده است. این کتاب روایتگر زندگی و ذهنیات پیرمردی در آیندهای نزدیک در شهر مادرید است؛ جایی که سنتها و ارزشهای قدیمی بهتدریج رنگ میبازند و جای خود را به مظاهر دنیای مدرن میدهند. بارگاس یوسا، نویسندهی سرشناس پرویی-اسپانیایی، در این اثر با نگاهی انتقادی و طنزآمیز، دغدغههای فرهنگی، اجتماعی و شخصی را در قالب روایتی اولشخص و صمیمی به تصویر کشیده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بادها
بادها اثری از ماریو بارگاس یوسا است که با نگاهی آیندهنگرانه و انتقادی، تصویری از مادرید آینده را از زبان پیرمردی روایت میکند که به سنتها و خاطرات گذشته دلبسته است. این کتاب در قالب داستانی کوتاه، دغدغههای فرهنگی و اجتماعی را با طنزی تلخ و گاه هجوآمیز بیان میکند. شخصیت اصلی، مردی سالخورده و نوستالژیک است که با تعطیلی سینماها، کتابخانهها و تغییر سبک زندگی، احساس بیگانگی و اندوه میکند. روایت کتاب، ترکیبی از خاطرات شخصی، تأملات فلسفی و نقدهای اجتماعی است که در بستر شهری مدرن و در حال دگرگونی جریان دارد. بارگاس یوسا در این اثر، با بهرهگیری از زبان روایی و جزئینگر، به موضوعاتی چون زوال فرهنگ، تغییر ارزشها، فناوری، تنهایی، عشق و پشیمانی میپردازد و تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در آن سنتها و روابط انسانی به حاشیه رانده شدهاند. این کتاب نهتنها داستانی دربارهی یک فرد، بلکه روایتی از دغدغههای جمعی و تحولات فرهنگی است که با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز به تصویر کشیده شده است.
خلاصه داستان بادها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان بادها با حضور راوی پیرمردی آغاز میشود که در تظاهراتی برای تعطیلی آخرین سینمای مادرید شرکت کرده است. او که به سنتهای قدیمی مانند کتاب کاغذی، کتابخانه، سینما و عشق ورزیدن دلبسته است، خود را در دنیایی مییابد که این ارزشها رو به زوالاند و نسل جوان دیگر به آنها اهمیتی نمیدهد. پیرمرد با دوستش اوسوریو، که تنها رفیق باقیماندهاش است، دربارهی تغییرات جامعه و خاطرات گذشته گفتوگو میکند. در خلال روایت، او با بحران حافظه و فراموشی دستوپنجه نرم میزند و حتی آدرس خانهاش را به یاد نمیآورد. خاطراتی از خیانت به همسرش کارمن و پشیمانی عمیق از این اشتباه، بخش مهمی از ذهنیت او را شکل میدهد. پیرمرد در مسیر جستوجوی خانه، با نشانههای دنیای مدرن روبهرو میشود: دیجیتالیشدن کتابها، تعطیلی کتابخانهها، تغییر ماهیت هنر و حتی ظهور جنبشهای جدیدی مانند «نابرابرها» که ارزشهای متفاوتی دارند. او در مواجهه با این تحولات، احساس بیگانگی و اندوه میکند و در عین حال، با طنز و خودانتقادی به وضعیت خود و جامعه مینگرد. روایت کتاب، سفری ذهنی و شهری است که در آن راوی میان گذشته و حال، خاطره و واقعیت، سرگردان است و در نهایت، با پذیرش فراموشی و تنهایی، به آرامشی نسبی میرسد.
چرا باید کتاب بادها را بخوانیم؟
بادها اثری است که با نگاهی تیزبین و طنزآمیز، دغدغههای انسان معاصر را در مواجهه با تغییرات فرهنگی و فناورانه به تصویر میکشد. این کتاب با روایت اولشخص و جزئینگر، تجربهی زیستن در دنیایی را نشان میدهد که سنتها و ارزشهای قدیمی بهتدریج محو میشوند و جای خود را به مظاهر مدرن میدهند. خواندن این کتاب فرصتی است برای تأمل دربارهی هویت، خاطره، پشیمانی، تنهایی و معنای زندگی در عصری که همهچیز به سرعت دگرگون میشود. همچنین، طنز تلخ و نگاه انتقادی نویسنده به مسائل اجتماعی و فرهنگی، کتاب را به اثری خواندنی برای علاقهمندان به ادبیات معاصر و دغدغههای فلسفی بدل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی معاصر، دوستداران روایتهای فلسفی و کسانی که دغدغهی تغییرات فرهنگی، زوال سنتها، تنهایی و معنای زندگی در دنیای مدرن را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به نقد اجتماعی و طنز تلخ علاقهمندند، این اثر جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب بادها
«بهدلیل تعطیلی سینما ایدئال، واقع در میدان خاسینتو بنابنته، به تظاهرات رفته بودم و هنوز شروع نشده بود که ناگهان تلنگم دررفت، همان بادهایی که این روزها بهکرات از من خارج میشوند. اما اطرافیانم متوجه نشدند. از رفتنم افسوس خوردم، چون جمعیت انگشتشماری آمده بود و تقریباً همهٔ آنها مثل من پیروپاتال بودند. جوانان مادریدی به گُندشان هم نبود که آخرین سینمای شهر ناپدید شود؛ هرگز پا به سالنهای سینما نگذاشته بودند و از بچگی عادت کرده بودند فیلمها را ــــ اگر بتوان نام تصاویری که نسلهای جدید را سرگرم میکند فیلم گذاشت ــــ در نمایشگرهای کامپیوتر، تبلت و موبایل تماشا کنند. اوسوریو، که همیشه نیمهٔ پُر لیوان را میبیند، معتقد است که حالا با برچیده شدن سالنهای سینما باید به تماشای فیلم در این نمایشگرهای کوچک عادت کنم، اما عادت نخواهم کرد و البته در این موضوع همچنان به علایق قدیمیام وفادار خواهم ماند. آنقدر سردوگرم روزگار را چشیدهام که القابی همچون «فسیل» و «تکنولوژیستیز»، یا آنطور که اوسوریو با چندش میگوید «محافظهکارِ رستگارنشده»، برایم اهمیتی نداشته باشند. تا وقتی جان در بدن دارم همین هستم و این راه را ادامه خواهم داد ــــ بههرحال، تصور نمیکنم چندان عمر درازی هم داشته باشم. ای بابا! دوباره تلنگم دررفت، اما این بار هم کسی متوجه نشد. این را از بیاعتنایی چهرهٔ کسانی متوجه میشوم که دوروبرم هستند.»
حجم
۱۶۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۱۶۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
