کتاب چراغ ها را ببین، عشق من
معرفی کتاب چراغ ها را ببین، عشق من
کتاب چراغ ها را ببین، عشق من نوشتهٔ آنی ارنو و ترجمهٔ شهرزاد قانونی است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است؛ ناداستانی حاوی روایتهایی از زندگی.
درباره کتاب چراغ ها را ببین، عشق من
کتاب چراغ ها را ببین، عشق من (Regarde les lumières mon amour) حاوی یک ناداستان است. این کتاب شما را با خاطرات نویسنده در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ میلادی همراه میکند. آنی ارنو درمورد بازدیدهایش از هایپرمارکتهای مشهور سخن گفته است. او با تجربهٔ خود، زندگی در سوپرمارکتها را بازگو میکند و آنچه را میبیند، میشنود، میفهمد یا فکر میکند مینویسد. او تحلیلهای واضح و عمیقی از جامعهٔ مصرفکننده و مقولهها و طبقات اجتماعی مختلف زندگی که در فروشگاهها منعکس میشود، ارائه میکند. آنی ارنو بهشیوهای بیطرفانه توضیح میدهد که چگونه این برندهای بزرگ، افراد را بر اساس درآمد و پیشینهٔ اجتماعیشان فهرست میکنند. با این ناداستان فرانسوی همراه شوید.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب چراغ ها را ببین، عشق من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان معاصر فرانسه و قالب خاطرات یا روایتهایی از زندگی پیشنهاد میکنیم.
درباره آنی ارنو
آنی ارنو در سال ۱۹۴۰ در لیلبون به دنیا آمد و در ایوتو در نرماندی بزرگ شد؛ جایی که والدینش یک کافهبقالی را میگرداندند. ردّ این موقعیت اجتماعی و جغرافیایی در آثار این نویسنده به جا مانده است. او پس از تحصیلات تکمیلی، آزمون دبیری ادبیات را گذراند و معلم شد. رمانهای اولیهاش را با زاویهٔ دید اولشخص نوشت و تجربیات کودکی، نوجوانی و جوانیاش را در آنها بیان کرد. بعد از نوشتن کتاب «جایگاه» که دربارهٔ پدرش است و جایزهٔ رنودو را در سال ۱۹۸۴ برایش به ارمغان آورد، دیگر برای بیان مسائل خصوصی متوسل به داستان نشد؛ از این پس «من» متن با نویسنده منطبق است. او با سبکی خشک، بدون تزئینات سبکی، همچنان در خانوادهاش کندوکاو میکند و وقایع زندگیاش را روایت میکند. در کتاب «یک زن» از مادرش مینویسد و کتاب «اتفاق» را دربارهٔ سقطجنین، کتاب «شیفتگی صرف» را دربارهٔ ماجرایی عاشقانه، کتاب «کاربرد عکاسی» را دربارهٔ سرطانش. او در آخرین کتابش به نام «سالها» ۶۰ سال از زندگی خود را مرور میکند. تمام کتابهای او که خودش آنها را «خوداجتماعنگاره» توصیف میکند، بیوقفه در حال کندوکاو در وقایع خصوصی و اجتماعیاند. آنی ارنو نوشتن را جستوجوی واقعیت میداند؛ زیرا باور دارد که واقعیت مفتومسلم در اختیار ما قرار نمیگیرد. او گفته است که نوشتن، کنشی سیاسی است.
بخشی از کتاب چراغ ها را ببین، عشق من
«دوشنبه ۷ ژانویه
عروسکها و اسباببازیها را در سبدی پارچهای روی هم تلنبار کردهاند تا ۵۰ درصد زیر قیمت آبشان کنند. هیچچیز بهتر از این نمیتواند کارکرد آنها را بهعنوان نماد صرف عید نشان دهد. عروسکهای باربی و هِلو کیتی همانطور که قبلاً بودهاند باقی ماندهاند، اما حالا که کریسمس تمام شده، ارزشی را که در ایام عید داشتهاند از دست دادهاند. هیچکس این سبدِ پر از اسباببازی نو را زیرورو نمیکند. حال آنکه میشود در آن عروسک یا لباسی زیر قیمت پیدا کرد و آن را برای یک جشن تولد یا کریسمس سال بعد هدیه داد. وقتی اسباببازیها را طوری بچینیم که انگار دورانداختنی هستند، دور انداختنیشان کردهایم. هایپرمارکتها تمایلات ما را شکل میدهند. در لیست خریدی که امروز برایمان تعیین شده است گاتای پادشاهان و ملافههایی قرار دارد که به دستمال خشک کن تنزل داده شدهاند.
آدمهایی هستند، اغلب نهچندان جوان، که بهتنهایی روبروی قفسهها با صدای بلند با اشیاء حرف میزنند. نظرشان دربارهٔ چیزها یا نارضایتیشان از کالاها را ابراز میکنند، درحالیکه میدانند بغل گوششان، کنارشان، مشتریهای دیگری هستند. بهتر است کسی صدای آدم را بشود. کمی آنطرفتر، زن کوچک قامتی که جعبههای ماهی ساردین را نگاه میکند به سمت من برمیگردد، میخندد: «ساردین فلفلی با من سازگار نیست!» در پاسخ لبخند میزنم. شیوهای مبهم برای آن است که نشان بدهم بهطور ضمنی با او موافقم که احتیاط واجب است، درعینحال مایلم در همانجا متوقف شوم. از آنکه زندگیاش برای لحظهای بر من نمایان شده است روی برمیگردانم. با اینهمه، این تمایل به ایجاد ارتباط از سوی غریبهها همیشه به شکلی وصف ناشدنی من را تحت تأثیر قرار داده است.»
حجم
۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی قشنگ بود. هنر نویسندگی کامل حس میشد، انچه را که دیده بود به زیبایی نوشته بود عالی