کتاب توقف نکن
معرفی کتاب توقف نکن
کتاب توقف نکن ترجمهٔ لیدا قهرمانلو است و نشر ثالث آن را منتشر کرده است. این کتابْ هفت داستان کوتاه و هفت مقاله منتخب از نیویورکر (۲۰۱۹-۲۰۱۷) را دربر میگیرد.
درباره کتاب توقف نکن
توقف نکن مجموعهای از هفت داستان منتخب از داستانهای کوتاهی است که در مجلهٔ نیویورکر از ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ به چاپ رسیدهاند. این مجله در جامعهٔ ادبی و روزنامهنگاری غرب بسیار اهمیت دارد. این هفتهنامه از زمان تأسیسش (۱۹۲۵) تا امروز، با نگاهی انتقادی همراه با چاشنی طنز و کمدی به نقدِ رویدادهای روزِ اجتماعی و سیاسی نه فقط در جامعهٔ آمریکا، که در سراسر دنیا پرداخته است و توانسته مخاطبان جهانی زیادی در جهان پیدا کند. همچنین به خاطر توجه ویژهای که از همان ابتدا به چاپِ آثار ممتاز داستاننویسی داشته، به عنوان یکی از مهمترین بسترها برای نویسندگان معاصر و یکی از معتبرترین منابع برای خوانندگان داستان کوتاه به شمار میآید. آثار بسیاری از نویسندگان نامدارِ قرن بیستم برای اولین بار در نیویورکر چاپ شده است. در سالهای اخیر هیئت تحریریهٔ سختگیر و ریزبین هفتهنامه موفق به کشف و معرفی استعدادهای جوان در داستاننویسی خلاق شدهاند که تأثیر بسزایی در گسترشِ روشهای نوین داستاننویسی داشتهاند. در کیفیت آثارِ داستانی چاپشده در نیویورکر همین بس که جی دی سلینجر، که ناطور دشت او امروزه جزء برنامهٔ آموزشی دبیرستانهای آمریکاست، آثارش را برای چاپ فقط به این مجله میفرستاد و در طول حیاتش هیچ مجلهٔ دیگری را مانند نیویورکر با جدیت پیگیری و مطالعه نمیکرد.
معیارهای انتخاب این هفت داستان از این قرار بوده است:
نخست، ایدهٔ داستانی خلاقانه باشد و با استفاده از تکنیکهای مدرن داستاننویسی پیاده شده باشد، تا برای نویسندگان جوان ایرانی الگوی تازهای نسبت به داستاننویسی سنتی و کلاسیک باشد؛ دوم، داستان حرفی از جنس زمانهٔ خود داشته باشد و با دغدغهها و نگرانیهای مخاطبِ امروز همراه باشد؛ دغدغههایی مانند تأثیر جنگ و سیاست و مهاجرت در زندگیهای شخصی، و سوم، نویسندگان در ایران شناختهشده باشند، مانند اسکات فیتزجرالد، ایتالو کالوینو، جومپا لاهیری، هاروکی موراکامی. نویسندگان جدیدی هم در این کتاب معرفی شدهاند: یییون لی، سالواتوره اسکیبونا و لوره سیگال.
همراه با هر داستان، مقاله یا مصاحبهای نیز چاپ شده که نکتههای قابلتوجهی در داستاننویسی خلاق مطرح کردهاند تا کیفیت آموزشی هم به ویژگیهای این ترجمه اضافه شود.
خواندن کتاب توقف نکن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب توقف نکن
«آن بالایی اسم واقعی من نیست. کسی که این اسم به او تعلق داشت، به من اجازه داد این داستان را به این اسم چاپ کنم. اسم واقعیام نباید فاش شود. چون من یک ناشر هستم. کارم انتشار رمانهای بلندی است که پیشخدمتهای پیر در داکوتای جنوبی دربارهٔ عشقهای دوران جوانیشان نوشتهاند، یا داستانهای پلیسی دربارهٔ زندگی مردهای کافهدار و زنهای آپاچی چشم و ابرو مشکی، گاهی هم مقالاتی با محتوای تهدید این و آن، یا کتابهایی که پروفسورهای دانشگاه یا آدمهای بیکار دیگر دربارهٔ رنگ ماه در تاهیتی نوشتهاند. از نویسندگان زیر پانزده سال اما هیچ رمانی قبول نمیکنم. همهٔ ستوننویسها و کمونیستها (هیچوقت نتوانستم این دو کلمه را پشت سر هم بگویم) به من ناسزا میگویند، برای اینکه میگویند دنبال پولم. البته که پول میخواهم، خیلی هم زیاد. زنم پول میخواهد، بچهها مدام دارند خرج میکنند. اگر کسی همهٔ پولهای نیویورک را به من پیشنهاد بدهد، قطعاً رد نمیکنم. ترجیح میدهم کتابی که پیشفروشش پانصدهزار جلد است، منتشر کنم، تا اینکه هر سال سه نویسندهٔ خوب، مثل ساموئل باتلر، تئودور درایزر یا جیمز برانچ کابل، کشف کنم. واقعاً شما اگر ناشر بودید، چنین کاری نمیکردید؟
شش ماه پیش قراردادی برای کتابی بستم که بیشک موفقیتی بزرگ محسوب میشد. نویسندهٔ آن دکتر هاردن، محقق فراروانشناسی بود. اولین کتابش را در ۱۹۱۳ چاپ کردم که بازار را مثل خرچنگهای شنی لانگآیلند در چنگ گرفت. در آن زمان کتابهای فراروانشناسی مانند امروز رواجی نداشتند. اثر جدیدش را مثل کتابِ پنجاه توانایی محبت تبلیغ کردیم. خواهرزادهاش در جنگ کشته شده بود و دکتر هاردن شرحِ ارتباطاتِ ماوراییاش را با پسرِ خواهرش، کازگراو هاردن، که با واسطههای مختلف برقرارشان کرده بود، با قلمی متفاوت و کمسابقه به نگارش درآورده بود.
دکتر هاردن از آن روشنفکرهای تازه به دوران رسیده نبود. روانشناس برجستهای بود که مدرک دکتری روانشناسی از وین و دکتری حقوق از آکسفورد داشت و اخیراً هم استاد میهمانِ دانشگاه اوهایو شده بود. کتابش نه غیرانسانی بود نه سادهلوحانه. در نگرشش به مسائل سختگیری بنیادی دیده میشد. برای مثال در کتاب اشاره کرده بود که جوانی به نامِ ویلکینز درِ خانهاش میآید و ادعا میکند خواهرزادهٔ مرحومش سه دلار و هشتاد سنت به او بدهکار است. مرد جوان از دکتر میخواهد از برادرزادهاش بپرسد که چطور میخواهد این بدهی را پرداخت کند. دکتر این مورد را با جدیت تمام رد میکند، چرا که معتقد بوده این کار شبیه درخواست از یک قدیس برای یافتن چتری گمشده است.»
حجم
۱۴۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه
حجم
۱۴۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه