دانلود و خرید کتاب صوتی گورهای گاوچران
معرفی کتاب صوتی گورهای گاوچران
کتاب صوتی گورهای گاوچران نوشتهٔ روبرتو بولانیو و ترجمهٔ محمد جوادی است. تایماز رضوانی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مجموعهای از داستانهای کوتاه.
درباره کتاب صوتی گورهای گاوچران
کتاب صوتی گورهای گاوچران دربردارندهٔ سه داستان کوتاه است. روبرتو بولانیو در این مجموعهداستان، عنوانهای «گورهای گاوچران»، «کمدی وحشت فرانسوی» و «سرزمین پدری» را برای داستانهای خود برگزیده است. این مجموعهداستان پساز مرگ نویسنده منتشر شد. هر این سه داستان میتوان ویژگیهای نثر بولانیو که بهخاطر آنها شهرت دارد بهصورت واضح دید؛ روایت نیمهشخصی، داستان چندلایه، شوخطبعی و هیجانی که مخاطب را رها نمیکند. یکی از منتقدان «لسآنجلس ریویو آو بوکس» بر این عقیده است که نثر روبرتو بولانیو جهانی و پرمایه، خلاق و پرطراوت و برآمده از احساس است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی گورهای گاوچران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره روبرتو بولانیو
روبرتو بولانیو متولد ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۵۳ است. او در سانتیاگو به دنیا آمده بود، مشخصهٔ اصلی کودکیاش آوارگی بود. پدرش رانندهٔ کامیون و مادرش معلم بود. در زمان کودکی بولانیو، او و خانوادهاش بین شهرهای مختلف شیلی سرگردان بودند و بالاخره در سال ۱۹۶۸ به مکزیکوسیتی مهاجرت کردند و ماندگار شدند. او علاقهٔ زیادی به مطالعه داشت و تمام وقتش را صرف کتاب خواندن میکرد. او از نویسندگان چپگرا بود که نظریات جنجالی بسیاری دارد. او رئالیسم جادویی را «متعفن» خطاب میکرد او گابریل گارسیا مارکز را بهعنوان «کسی که عشق حرف زدن با رئیسجمهورها و اسقفها را دارد» دست میانداخت و از نظرش «ایزابل آلنده» یک «مبتذلنویس» بود. او زمانی که ۳۸ سال داشت، فهمید که کبدش شدیداً آسیب دیده و از آن به بعد با تمرکز و وسواس کمتر شروع به نوشتن کرد. از ده رمان و سه مجموعه داستان بولانیو که همه در ده سال آخر عمرش کامل شدند، دو رمان حجیم کارآگاهان وحشی و ۲۶۶۶ از همه مشهورتر و مهمترند او در سال ۲۰۰۳ در ۴۸ سالگی از دنیا رفت.
بخشی از کتاب صوتی گورهای گاوچران
«همهچیز از سالها پیش شروع شد: ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، ساعت هفت صبح، در کتابخانهی خانهی ییلاقی آنتونیو ناروائس، متخصص زنان مشهور و حامی هنرهای زیبا در اوقات فراغتش. بیست نفر جلوِ چشمهای قرمز از بیخوابیام روی مبلها و قالیچهها ولو شده بودند. آن شب همگی مست کرده بودند و یکبند با هم دعوا کردند. در آن شبِ تمامنشدنی همگی خندیده بودند و برنامهریزی کرده بودند و رقصیده بودند بهجز من. ساعت هفت هشت صبح بود که میزبانمان و همسرش از من خواستند بروم روی صندلی و شعر بخوانم و تا زمانی که قهوه دم میکشد و وقت میگذرد بقیه را سرحال بیاورم. آن قهوه استثنایی بود. آنتونیو ناروائس از بازار سیاه خریده بودش و قبل از اینکه پردهها را کنار بزند و اجازه دهد اولین پرتوهای خورشید، که در سحرگاه بر کوههای آند میتابید، وارد اتاق شود، آن را با شاتهای پیسکو یا ویسکی سرو کرد و خماری را از سر همه پراند.
رفتم روی صندلی و خانم و آقای میزبان از همه خواستند یک دقیقه سکوت کنند. این کار تخصص من بود. به همین دلیل به مهمانیها دعوت میشدم. در برابر چهرههای آشنا یکی از بهترین شعرهای نیکانور پارا را از حفظ خواندم؛ برای چهرههای آشنایی که در دانشگاه کُنسپسیون دیده بودمشان، یا در اکران فیلم و تئاتر یا در مراسمهای قبلی ویلای ییلاقی یا در محافل ادبیای که دکتر ناروائس بدون برنامهریزی ترتیب میداد. صدایم میلرزید. دستهایم را که تکان میدادم میلرزیدند. گمان کنم شعر خوبی بود، هر چند عدهای از آن لذت بردند و عدهای آشکارا مذمتش کردند. وقتی داشتم میرفتم روی صندلی یادم آمد من هم شب گذشته مثل یک قزاق مست کرده بودم. صندلی از جنس چوب آروکاریا بود و از روی آن قالی عربی بینهایت دور به نظر میرسید.»
زمان
۵ ساعت و ۲۹ دقیقه
حجم
۷۵۳٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۲۹ دقیقه
حجم
۷۵۳٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
تایماز رضوانی با صدای قدرتمندش این کتاب رو گویندگی کرده ولی حتی صدای ایشون هم نمیتونه کتابی رو جذاب کنه اصلا دوست نداشتم