کتاب پنج نمایشنامه کوتاه
معرفی کتاب پنج نمایشنامه کوتاه
کتاب پنج نمایشنامه کوتاه نوشتهٔ اوژن یونسکو و ترجمهٔ احمد کامیابی مسک (دکتر دتا) است. نشر قطره این پنج نمایشنامهٔ فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پنج نمایشنامه کوتاه
کتاب پنج نمایشنامه کوتاه حاوی پنج نمایشنامهٔ کوتاه به قلم یکی از مهمترین نمایشنامهنویسهای جهان است. این پنج اثر عبارتند از «سلامها و احوالپرسیها»، «استاد»، «نمایشگاه اتومبیل»، «دوشیزهٔ رسیده» و «صحنهٔ چهارنفره». این پنج نمایشنامه از اوژن یونسکو، متنهای کوتاهی هستند که بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ میلادی نوشته شده است؛ یعنی در آغاز کار نویسنده. احمد کامیابی مسک، مترجم کتاب حاضر گفته است که مسئلهای که حتی تا آخرین روزهای زندگی اوژن یونسکو، ذهن او را مشغول میداشت، مشکلات دوران کودکی و نوجوانی و بهویژه خاطرههای بد از دعواهای خانوادگی و رفتار غیرانسانی و ابنالوقتی پدرش بود. تأثیر این موقعیتهای خانوادگی در همهٔ نمایشنامههای او و بهویژه در نمایشنامههای کوتاهی که در دورهٔ جوانی نوشت، بسیار است.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پنج نمایشنامه کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی فرانسه و قالب نمایشنامه (کوتاه) پیشنهاد میکنیم.
درباره اوژن یونسکو
اوژن یونسکو (Eugène Ionesco) در ۲۶ نوامبر ۱۹۰۹ به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس و نویسندهٔ فرانسوی با اصلیت رومانیایی بود که در سال ۱۹۷۰ میلادی به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد. یونسکو را بارزترین نمایندهٔ تئاتر آوانگارد فرانسه میدانند. از این نویسنده، نمایشنامههای مشهور و مهمی در سراسر جهان باقی مانده است. «صندلیها» ترجمهٔ احمد کامیابی مسک/ «کرگدن» باشش ترجمهٔ متفاوت بهترتیب تاریخی از جلال آل احمد، پری صابری، مدیا کاشیگر، احمد کامیابی مسک، سحر داوری و محمد حیاتی/ «شاه میمیرد»/ «تابلو»/ «مکبت»/ «عابر هوایی»/ «آوازخوان طاس»/ «بداههگوی آلما»/ «آمِده یا چطور از شرش خلاص شویم؟»/ «درس» ترجمهٔ داریوش مهرجویی و... . بیشتر آثار این هنرمند به پارسی ترجمه شده و مترجمان آثار او اغلب از نویسندگان و هنرمندان مشهور ایرانی بودهاند. بهمن محصص نیز یکی دیگر از مترجمین آثار او بوده است. مشهورترین نمایشنامهٔ یونسکو «کرگدنها» یا «کرگدن» نام دارد. این نمایشنامه را نخستینبار جلال آل احمد ترجمه کرد. این نمایشنامه با نام «کرگدن» بارها در ایران بر روی صحنه رفته است. از نخستین اجراهای این اثر میتوان به اجرای حمید سمندریان در سال ۱۳۵۰ و از تازهترین اجراها نیز میتوان به اجرای فرهاد آئیش در ۱۳۸۷ اشاره کرد. فیلم مستندی نیز با نام کرگدنها و ناکرگدنها به کارگردانی محسن زمانی ساخته شده که به این نمایش و ارتباط یونسکو و ایدئولوژی آلمان نازی پرداخته است. اوژن یونسکو ۲۸ مارس ۱۹۹۴ درگذشت.
درباره احمد کامیابی مسک
احمد کامیابی مسک ملقب به «دکتر دتا» در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۲ به دنیا آمد. او نویسنده، مترجم و استاد دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران و حوزهٔ کاری او هنرهای نمایشی یا رشتهٔ تئاتر بوده است. در ۱۸سالگی آموزگار آموزشوپرورش در ایستگاه راهآهن بکران میان شاهرود و سبزوار شد. بهسبب کمسالی و برخلاف میل باطنی با خدمت ۷ سال در شهرستان از خدمت سربازی معاف شد. از ۱۸سالگی در دبیرستانهای شاهرود در سیکل دوم تدریس کرد؛ درحالیکه شاگردانش از او مسنتر بودند. همزمان با تدریس، نمایشنامه نوشت و برای دانشآموزان دبیرستان اجرا کرد. در سال ۱۳۵۰ دورهٔ عالی پیشآهنگی را با رسالهٔ «دربارهٔ تعلیموتربیت جوانان» و با دریافت گواهینامه از انگلستان طی کرد. برنامههای پیشآهنگی و کوهنوردی برای بچهها ترتیب و در همان زمان به تحصیلاتش ادامه داد. تا دو سال دیپلم طبیعی گرفت. در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکدهٔ ادبیات مشهد شد و این هم برخلاف میلش بود؛ چون میخواست بازیگر و هنرمند شود، اما چون از دوران کودکی در ده به بازی و کارگردانی شبیه و تعزیه میپرداخت به تئاتر هم علاقهمند بود و در مشهد همزمان تحصیل در دانشکده، در کلاسی که از طرف وزارت فرهنگ و هنر تشکیل شده بود، شرکت کرد. روی تئاتر پژوهش کرد و نخستین رسالهٔ لیسانس خود را در تئاتر سارتر گذراند؛ سپس در فوقلیسانس رشتهٔ ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران پذیرفته شد. آنجا هم نمایشنامههای سارتر و کامو و داستانهای آنتوان دو سنت اگزوپری را پژوهید. نمایشنامهٔ «در جستوجوی دوست» را بر اساس داستان مشهور شازدهکوچولو در سال دوم دانشگاه برای اجرا تنظیم و ترجمه کرد که بعدها در پاریس در دانشگاه سوربون و در سالن شمارهٔ یک سازمان فرهنگی یونسکو روی صحنه برد.
سبب علاقهٔ کامیابیمسک به سنت اگزوپری، این بود که او نقاشی و جغرافیا و خلبانی را دوست داشت و این هر سه آرزو را برآورده کرد. در ۱۸سالگی دو نمایشگاه از نقاشیهایش ترتیب داد و در سال ۱۳۴۸ موفق به گرفتن گواهینامهٔ خلبانی گلایدر شد و همچنین استادی مدلسازی هواپیما. او دو گواهینامهٔ کوهنوردی گرفت و چکاد توچال را فتح کرد. در سال ۱۳۵۱ برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه رفت. در سال نخست دو دیپلم گرفت و یک فوقلیسانس دیگر در ادبیات مدرن. نام رسالهاش «تحول فردسانهای آفریدهٔ سارتر در سه نمایشنامهٔ دستهای آلوده، گوشهنشینان آلتونا و شیطان و خدای خوب» بود. در این رساله، روشی جدید در تجزیهوتحلیل به کار برد که مورد تحسین استادان فرانسوی، دانشجویان و محققان قرار گرفت. در سالهای تحصیل در دانشگاه «مون پلیه» با دپارتمانهای زبان و ادبیات اسپانیایی و فرانسه همکاری کرد و چند نمایشنامه به زبان اسپانیایی در دانشگاه به صحنه برد. برای دکترا ثبتنام کرد و موضوع رسالهاش با کارهای پیشین بیارتباط بود؛ «کرگدنهای اوژن یونسکو». او بیش از سه سال روی این رساله کار کرد.
در سال ۱۳۵۶ قبل از اینکه به ایران برگردد، بلافاصله برای دکترای دولتی که بالاترین مدرک دانشگاهی جهان است نامنویسی کرد و موضوع این رساله «مسئلهٔ انتظار و چگونگی اجرای آن در نمایشنامههای یونسکو و بکت در سراسر جهان و ارتباط فرهنگی بین شرق و غرب» بود رسالهای که موردتأیید ساموئل بکت و اوژن یونسکو در زمان حیاتشان و بیشتر دانشگاهیان و منتقدان تئاتر در سراسر جهان بود. هدف او این بود که ثابت کند اوژن یونسکو در انتخاب «کرگدن»، همچون نماد و سمبل نازیها اشتباه کرده است. یونسکو به درستیِ این مسئله اعتراف کرد. کامیابی برای فهم نمایشنامههای یونسکو به کشورهای مختلف سفر کرد. یونسکو ده روز پس از دریافت رسالهٔ کامیابیمسک، مفصلترین مقدمهای را که تا پایان عمرش نوشته بود، بر آن نگاشت و برایش فرستاد. در سال ۱۳۹۸ تماشاخانهای به نام او در بیرجند افتتاح شد. کامیابی در پژوهشهایش با تعداد زیادی از همکارانش در سراسر جهان تبادل نظر کرده است. از اساتید ایرانی کامیابی میتوان به علی شریعتی، جواد حدیدی، ابراهیم شکورزاده و غلامرضا ذاتعلیان اشاره کرد. در میان شاگردان او در ایران و فرانسه بسیاری از هنرمندان و معلمان را میشود نام برد؛ سیدعلی صالحی، عطاالله کوپال و مصطفی مختاباد.
بخشی از کتاب پنج نمایشنامه کوتاه
«خانم، کلاهی آراسته به سنجاقی بزرگ و چند شاخه گل، بر سر دارد. کیف دستی، پیراهنی بلند و بر روی آن بلوزی بنفش. آقا، کت بلند، پیراهن نیم یقهٔ پاپیونی و سردستهای برگردان، ریش سپید و کراوات سیاه.
روی نیمکتی در بوستانی همگانی نشستهاند.
خانم: میتوانم بشما بگویم که دخترم تحصیلاتش را بهنحو درخشانی بپایان رسانده است.
آقا: نمیدانستم، اما انتظارش را داشتم. میدانستم که بچهٔ شجاعی است.
خانم: برخلاف بسیاری از پدر و مادرها که از فرزندانشان ناراضی هستند، من هیچ گلهای از او نداشتهام. این دختر همیشه رضایت کامل ما را فراهم کرده است.
آقا: مایهٔ افتخار شماست! شما میدانستهاید چگونه تربیتش کنید. بچههای خوبِ نمونه خیلی کم پیدا میشوند، بویژه در دوران ما.
خانم: در واقع همینطور است...
آقا: در دورهٔ من، بچهها خیلی حرفشنوتر بودند، خیلی هم بیشتر به پدر و مادرهایشان وابستگی داشتند، و خوب میفهمیدند که آنها چقدر فداکارند، و برای فراهم آوردن زندگی بهتر برای آنها، چه رنجهایی میبرند و با مشکلات مالی چه دست و پنجهای نرم میکنند... هرچند، بهتر است بچهها از این مشکلات و سختیها بیخبر باشند...
خانم: موافقم!... آن دوره، بچهها خیلی هم بیشتر...
آقا: بله، بچهها خیلی هم بیشتر بودند.
خانم: درست است!... بنظر میآید میزان زاد و ولد در فرانسه پایین آمده است.
آقا: پایین و بالا دارد... این روزها ظاهراً بیشتر بالا میرود ولی این بالا رفتن، نمیتواند پایین آمدنهای سالهای کم زاد و ولد را جبران کند!...
خانم: مطمئناً جبران نمیکند، در واقع، این وضعی است که باید از آن حرف زد! پس فکر کنید!
آقا: چه میتوان کرد؟ با این زمانی که بسرعت پیش میرود، تربیت بچهها سختتر شده است!...
خانم: درست است... به چه کسی دارید این حرفها را میزنید؟ زندگی دارد بیش از پیش گرانتر میشود. چه چیزها که آنها نیاز ندارند؟ چه چیزها که برای آنها لازم نیست؟
آقا: کجا داریم میرویم؟... این روزها فقط زندگی انسانیست که ارزان است!
خانم: موافقم!... آه! لا! لا!... این یکی واقعاً درست است، خوب... کاملاً حق با شماست...
آقا: زلزلهها هست، تصادفهای موتورسیکلت و همه نوع وسایل نقلیه، هواپیماها، بیماریهای اجتماعی، خودکشیهای اختیاری، بمب اتمی...
خانم: آه! این یکی که دیگر... بنظر میرسد این بُمبها، زمان ما را عوض کردهاند! فصلهای سال را هم همینطور! آدم، دیگر نمیداند در چه فصلی است، این وضعیت، همه چیز را بهم ریخته است... کاش همهاش همین بود، باز هم خوب بود، اما بفرمایید... نگاه کنید، میدانید من چه حرفهایی شنیدهام؟...
آقا: اوه!... آنقدر از این چیزها میگویند! آیا باید همهٔ حرفهایی که آدمها میگویند باور کنیم!
خانم: اینکه میگویید درست است... هیچوقت این حرفها تمامی ندارند! درست است!... روزنامهها هم همینطور، دروغگویند، دروغگویند! همهشان دروغ میگویند!...
آقا: مثل من عمل کنید، خانم، به هیچکس اعتماد نکنید، هیچ چیز را باور نکنید، اجازه ندهید مغزتان را با این حرفهای مفت پر کنند!...
خانم: موافقم. بهتر از این نمیشود. یعنی درستش هم همین است. واقعاً شما مشاور خوبی هستید. جدی میگویم...
آقا: اوه، من فقط حواسم سر جاست، همین!
خانم: درست است!... همه نمیتوانند در این باره اینقدر حرف بزنند.»
حجم
۲۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۲۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه