کتاب سروان کوپنیک کارل زوکمایر + دانلود نمونه رایگان

معرفی کتاب سروان کوپنیک

کتاب سروان کوپنیک نوشته‌ کارل زوکمایر و با ترجمه‌ یدالله آقاعباسی، یکی از نمایشنامه‌های برجسته‌ی قرن بیستم است که نشر قطره آن را منتشر کرده است. این اثر نمایشی با الهام از یک ماجرای واقعی در آلمان پیش از جنگ جهانی اول شکل گرفته و داستان مردی به نام ویلهلم ویگت را روایت می‌کند؛ فردی که با پوشیدن یونیفرم نظامی، موفق می‌شود شهردار شهر کوپنیک را بازداشت کند و خزانه‌ی شهرداری را تصاحب نماید. نمایشنامه با نگاهی طنزآمیز و انتقادی به ساختار بروکراتیک و میل جامعه به اطاعت از قدرت ظاهری، به یکی از افسانه‌های مدرن بدل شده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب سروان کوپنیک

سروان کوپنیک اثری از کارل زوکمایر است که در قالب نمایشنامه نوشته شده و به‌واسطه‌ی طنز تلخ و نگاه انتقادی‌اش به ساختارهای اجتماعی و سیاسی، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات نمایشی دارد. داستان بر پایه‌ی رویدادی واقعی شکل گرفته و شخصیت اصلی آن، ویلهلم ویگت، مردی است که پس از سال‌ها زندگی در حاشیه و تجربه‌ی زندان، با ترفندی ساده اما هوشمندانه، ضعف‌های نظام اداری و میل جامعه به اقتدار را به چالش می‌کشد. زوکمایر با بهره‌گیری از دیالوگ‌های زنده و شخصیت‌پردازی دقیق، فضایی خلق کرده که همزمان هم خنده‌دار و هم تأمل‌برانگیز است.

نمایشنامه به‌گونه‌ای نوشته شده است که هر صحنه مانند حلقه‌ای از زنجیر، به تدریج داستان را پیش می‌برد و لایه‌های مختلف جامعه‌ی آلمان آن دوران را به تصویر می‌کشد. این اثر نه‌تنها نقدی بر بروکراسی و نظامی‌گری است، بلکه به‌نوعی بازتاب‌دهنده‌ی روان‌شناسی جمعی و تمایل مردم به پیروی از ظواهر قدرت نیز به‌شمار می‌آید. کارل زوکمایر در این نمایشنامه، با نگاهی انسانی و طنزی ملایم، موفق شده است داستانی را روایت کند که فراتر از زمان و مکان، همچنان معنا و جذابیت خود را حفظ کرده است.

خلاصه کتاب سروان کوپنیک

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

نمایشنامه‌ی سروان کوپنیک با ورود ویلهلم ویگت، مردی میانسال و سابقه‌دار، به اداره‌ی پلیس آغاز می‌شود؛ جایی که او برای گرفتن اجازه‌ی اقامت و گذرنامه تلاش می‌کند اما با دیوارهای بلند بروکراسی و بی‌توجهی مسئولان روبه‌رو می‌شود. ویگت که از جامعه طرد شده و هیچ راهی برای بازگشت به زندگی عادی ندارد، در نهایت تصمیم می‌گیرد با ترفندی عجیب، سرنوشت خود را تغییر دهد. او با کمک دوستش کاله و با الهام از قدرت ظاهری یونیفرم نظامی، نقشه‌ای می‌کشد تا با پوشیدن لباس سروانی که از یک مغازه‌ی خیاطی تهیه کرده، خود را به‌عنوان یک افسر ارتش جا بزند.

در ادامه، ویگت با یونیفرم جدیدش وارد شهرداری کوپنیک می‌شود، شهردار را بازداشت می‌کند و کنترل خزانه را به دست می‌گیرد. این اقدام نه‌تنها باعث شگفتی و سردرگمی مقامات می‌شود، بلکه ضعف ساختار اداری و میل جامعه به اطاعت از قدرت را به نمایش می‌گذارد. در طول نمایشنامه، شخصیت‌های فرعی متعددی از طبقات مختلف جامعه، از کارگران و بی‌خانمان‌ها تا افسران و کارمندان دولت، به تصویر کشیده می‌شوند که هرکدام به‌نوعی درگیر مناسبات قدرت و هویت هستند. داستان با طنز و انتقاد اجتماعی پیش می‌رود و نشان می‌دهد چگونه یک فرد عادی، تنها با تکیه‌بر ظواهر و نشانه‌های قدرت، می‌تواند ساختارهای به‌ظاهر مستحکم را به بازی بگیرد.

چرا باید کتاب سروان کوپنیک را بخوانیم؟

سروان کوپنیک اثری است که با زبانی طنز و نگاهی انتقادی، ضعف‌ها و تناقض‌های ساختارهای اجتماعی و اداری را به تصویر می‌کشد. این نمایشنامه نه‌تنها یک روایت سرگرم‌کننده از یک ماجرای واقعی است، بلکه فرصتی برای تأمل درباره‌ی قدرت، هویت و نقش ظواهر در جامعه فراهم می‌کند. شخصیت‌پردازی دقیق و دیالوگ‌های هوشمندانه، خواننده را با لایه‌های مختلف جامعه‌ی آلمان آن دوران آشنا می‌کند و نشان می‌دهد چگونه میل به اطاعت از قدرت می‌تواند سرنوشت افراد و حتی یک ملت را تحت‌تأثیر قرار دهد. مطالعه‌ی این اثر، دریچه‌ای به فهم بهتر روان‌شناسی جمعی و نقد بروکراسی باز می‌کند و همچنان تازگی و اهمیت خود را حفظ کرده است.

خواندن کتاب سروان کوپنیک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن سروان کوپنیک به علاقه‌مندان نمایشنامه، دوست‌داران ادبیات اجتماعی و کسانی که دغدغه‌ی نقد ساختارهای قدرت و بروکراسی دارند پیشنهاد می‌شود. همچنین برای دانشجویان رشته‌های تئاتر، جامعه‌شناسی و تاریخ که به تحلیل رفتار جمعی و نقش ظواهر در مناسبات اجتماعی علاقه‌مندند، مناسب است.

درباره کارل زوکمایر

کارل زوکمایر در زمستان سال ۱۸۹۶ در روستای کوچک ناکنهایم در آلمان به دنیا آمد - جایی که شوخ‌طبعی زمینی و روح پرشور مردمش بعدها در نمایش‌نامه‌های او جان گرفت. او در شهر ماینز بزرگ شد، میان لهجه‌ها، ترانه‌ها و قصه‌گویی‌های محلی، و همین صداها بعدها به امضای زبانی او در تئاتر آلمانی تبدیل شد.

زوکمایر در جوانی به جبهه‌ی غرب در جنگ جهانی اول رفت. خشونتی که در میدان نبرد دید، در او زخمی عمیق گذاشت - نه زخمی از نومیدی، بلکه زخمی از همدلی با انسان‌های عادی که در چرخ‌دنده‌های قدرت گرفتار بودند. پس از جنگ، به تحصیل و تجربه‌ در تئاتر پرداخت و در جامعه‌ای که در تلاش برای بازسازی خود بود، مسیرش را جست‌وجو کرد. نقطه‌ی عطف او در سال ۱۹۲۵ با نمایش‌نامه‌ی «تاکستان شاد» (Der fröhliche Weinberg) رقم خورد؛ کمدی‌ای پرهیاهو و آغشته به بوی شراب، با زبانی سرزنده و شخصیت‌هایی از دل سرزمین مادری‌اش. این اثر جایزه‌ی معتبر کلیست را برایش به ارمغان آورد. اما زوکمایر فقط طنزپرداز نبود - در پس خنده‌هایش همیشه نیشی از نقد اجتماعی پنهان بود. در سال ۱۹۳۱ با نمایش «سروان کوپنیک» (Der Hauptmann von Köpenick) به اوج شهرت رسید؛ طنزی تند و درخشان درباره‌ی مردی بی‌چیز که با تظاهر به نظامی‌گری، پوچی بوروکراسی و اطاعت کورکورانه‌ی پروسی را برملا می‌کند. با روی کار آمدن نازی‌ها، آثارش ممنوع و کتاب‌هایش سوزانده شد. او را به خاطر لحن ضداقتدارگرایش - و نیز به دلیل یهودی‌تبار بودن همسرش - «غیرآلمانی» خواندند. زوکمایر ناچار شد از آلمان بگریزد؛ ابتدا به اتریش و سپس به ایالات متحده رفت. در تبعید، در ورمانت مزرعه‌داری می‌کرد، کارهای گوناگون انجام می‌داد و همچنان می‌نوشت. این سال‌های تبعید، نگاهی ژرف‌تر و اخلاقی‌تر به آثار بعدی‌اش بخشید.

پس از پایان جنگ، به اروپا بازگشت و دوباره به یکی از صداهای اصلی تئاتر آلمان بدل شد. در ۱۹۴۶، نمایش‌نامه‌ی مشهورش «ژنرال شیطان» (Des Teufels General) را نوشت؛ اثری پرقدرت درباره‌ی وجدان و دوگانگی کسانی که در خدمت رژیمی بودند که در دل از آن بیزار بودند. این نمایش‌نامه به یکی از آثار نمادین دوران پس از جنگ تبدیل شد؛ کاوشی عمیق در مرزهای خاکستریِ اخلاق و مسئولیت فردی. در سال ۱۹۶۶، با انتشار خاطراتش به نام «گویی پاره‌ای از من بود» (Als wär’s ein Stück von mir)، به گذشته‌اش نگریست؛ به زندگی‌ای که همچون خود آلمان، از امپراتوری تا جنگ، از تبعید تا تولدی دوباره، مسیرهای پرآشوبی را پیموده بود.

او سال‌های پایانی عمرش را در آلپ سوئیس، در دهکده‌ی آرام ساس‌فه گذراند؛ دور از هیاهوی صحنه‌هایی که نامش را جاودانه کرده بودند. کارل زوکمایر در سال ۱۹۷۷ درگذشت و مجموعه‌ای از آثار از خود به‌جا گذاشت که در آن‌ها طنز با انسانیت، و انتقاد اجتماعی با همدلی در هم آمیخته است؛ آثاری که یادآورند حتی در تاریک‌ترین دوران‌ها، انسان هنوز می‌تواند کرامت، خنده و مهربانی‌اش را حفظ کند.

بخشی از کتاب سروان کوپنیک

«ویگت: (به گروهبان) سرکار، سرکار، لطفاً... قربان... من از ساعت یازده‌ونیم اینجا منتظرم. دقیقاً از یازده‌ونیم! طبق ساعت شهرداری. اصلاً هم دوست ندارم عنایت خاصی بهم بشه. اما حسابش رو که می‌کنم... و می‌بینم کس دیگه‌ای اینجا نیست. من باید نفر بعدی باشم. گروهبان: هفته‌ی دیگه! ویگت: چی؟ گروهبان: دفتر هفته‌ی دیگه برای گرفتن تقاضانامه‌ها باز می‌شه. ویگت تو رو خدا... (بر روی حائل خم می‌شود و خطاب به افسر) ببخشید، سرکار سرگروهبان. رئیس: (به گروهبان) شلیکمن، اون شخص من رو چی صدا زد؟ گروهبان: (به ویگت، زیرلبی با ترس) درجه‌هاش رو نمی‌بینی؟ بند شمشیرش رو؟ ویگت: اوه... اوه، متأسفم. بس‌که کتاب خوندم، کمی نزدیک‌بین شدم. احتیاج به عینک دارم. سواد هم اگه داشتم خوب بود. یه کلمه‌هایی هست که من می‌فهمم، ولی بند شمشیر، نه. درسش رو نخوندم. یعنی تا حالا نمی‌دونستم. خیلی ممنونم که یادآوری کردین. دقیقاً بند شمشیرشون یعنی چی؟ رئیس: این یارو خیلی عقلی نداره. ویگت: (مشتاقانه تأیید می‌کند.) اوه، آره. واقعاً عقلی ندارم، جناب. به‌زور فرستادنم مدرسه. چپوندنم ته کلاس. نزدیک خط راه‌آهن بودیم. قطارها که رد می‌شدن، تمام تاریخ از یادم می‌رفت. این مسئله و ترک تحصیل تو هشت‌سالگی...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۶ صفحه

حجم

۱۷۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۶ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان