کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه
معرفی کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه
کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه نوشتهٔ اسکار وایلد و ترجمهٔ محمدرضا مکوندی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی دو نمایشنامهٔ خارجی.
درباره کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه
کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه شامل دو نمایشنامه از اسکار وایلد است. او در نمایشنامهٔ «یک تراژدی در فلورانس» همچون دیگر آثارش از همهٔ ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی زبان بهره میگیرد. افسانهها و تمثیلهای پیچیده را از میان کتابهای عهد باستان بیرون میکشد و هنرمندانه پیامش را در لابهلای آنها میپیچد تا چنین اثر هنری ماندگاری بیافریند. وفاداری «لوکریشا» به همسرش «لوسیوس تارکوینیوس کولاتینوس»، سنگسارکردن «نابوت» برای تصرف تاکستانهایش و نمونههای فراوان دیگر، هم بر پیچیدگی نثر میافزاید و هم بر غنای متن. اسکار وایلد در نمایشنامهٔ «سالومه» با بهرهگیری از عناصر زبانی نمادهای عامیانه، افسانهها و اسطورههای باستانی را با وقایع تاریخی درآمیخت و درامی نمادین با نثری ادبی، شاعرانه و آهنگین پدید آورد که نیمی افسانه و نیمی واقعی است. زبان وایلد در نمایشنامهٔ سالومه، زبانی کهن است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره اسکار وایلد
اسکار وایلد با نام کامل «اسکار فینگال ولیز وایلد» متولد ۱۶ اکتبر ۱۸۵۴ است و در ۳۰ نوامبر ۱۹۰۰ از دنیا رفته است. پدر و مادر وایلد، از طبقهٔ روشنفکر و تحصیلکردهٔ ایرلند بودند و این زمینهای شد تا او بهسرعت و در کودکی، آلمانی و فرانسوی را بهخوبیِ انگلیسی بیاموزد. او در جوانی به کالج ترینیتی در دوبلین رفت و پس از آن در دانشگاه آکسفورد در انگلستان و در رشتهٔ ادبیات کلاسیک تحصیل کرد. او پس از دانشآموختگی، مدتی را در انگلیس و فرانسه و آمریکا گذراند. اسکار وایلد چاپ اشعار و نوشتههایش در مجلات دانشگاهی را از دوران دانشجویی آغاز کرد. در سال ۱۹۰۰ و در ۴۶سالگی، درحالیکه از بیماری مننژیت و تنهایی و انزوا رنج میبرد، در پاریس درگذشت. آلپاچینو، بازیگر و کارگردان مشهور آمریکایی با الهام از یکی از نمایشنامههای اسکار وایلد به نام «سالومه» که در زمان زندگی وایلد، اجازهٔ انتشار در انگلیس نداشت، یک مستند - درام به نام «وایلد سالومه» دربارهٔ زندگی او ساخته است که در جشنوارهٔ ونیز جایزه گرفت. اُسکار وایْلْد در قصههایش با خلق شخصیتهای عجیبی که گاه صفاتی بسیار اغراقآمیز دارند، انسان را به فکر وا میدارد. عنصر «خیال» در همهٔ آثار این نویسندهٔ ایرلندی جایگاه ویژهای دارد. او با خیال خود، خوانندگان داستانهایش را از جهان واقعیت بیرون میکشد و به دنیایی که دوست دارد میبرد. او به نگارش داستان، نمایشنامه، شعر و نثر پرداخته است. از آثار مشهور این نویسنده میتوان به «بادبزن خانم ویندرمیر»، «غول خودخواه»، «ابوالهول»، «سالومه»، «تصویر دوریان گری» و «اهمیت جدیبودن» اشاره کرد.
بخشی از کتاب یک تراژدی در فلورانس و سالومه
«هرودیاس: گفتم به او نگاه مکن.
هرود: برایم شراب بریزید. (شراب میآورند.) سالومه بیا با من کمی شراب بنوش. من اینجا شرابی عالی دارم. سوغات سزار است، لبان کوچک و قرمزت را درون شراب فروکن تا من شراب آغشته به لبانت را تا آخر سر بکشم.
سالومه: من تشنه نیستم فرمانروا!
هرود: میشنوی دخترت چهطور پاسخم میدهد.
هرودیاس: حق دارد. چرا چشم از او برنمیگیرید.
هرود: میوهٔ رسیده برایم بیاورید. (میوه میآورند.) سالومه، بیا با من میوه بخور. من دوست دارم نقش دندانهای کوچکت را در میوه ببینم. فقط کمی از این میوه را بخور تا من ماندهاش را بخورم.
سالومه: من گرسنه نیستم فرمانروا!
هرود: (به هرودیاس) میبینی دخترت را چگونه تربیت کردی؟
هرودیاس: من و دخترم اشرافزادهایم. اما تو پدرت شتربان بود! دزد هم بود!
هرود: دروغ میگویی!
هرودیاس: خوب میدانی که حقیقت دارد.
هرود: سالومه، بیا کنار من بنشین. تخت مادرت را به تو میدهم.
سالومه: من خسته نیستم فرمانروا!
هرودیاس: میبینی او در مورد تو چه فکر میکند.
هرود: برایم هر آنچه میل دارم بیاورید. آه، فراموش کردم. آه، آه، به خاطر آوردم.
صدای یوحنا: بنگرید! روز موعود فرارسیده است! خداوند فرمود، آنچه را من از پیش گفتهام تحقق یافت، بنگر! روزی را که وعده داده بودم.
هرودیاس: او را خاموش کنید. من به سخنان او گوش نخواهم داد. این مرد همواره به من ناسزا میگوید.
هرود: او هیچ چیز علیه تو نگفته است. وانگهی او پیامبری بزرگ است.
هرودیاس: من به پیامبران باور ندارم. کسی میتواند بگوید در آینده چه رخ خواهد داد؟ هیچکس نمیداند. از این گذشته، او همیشه مرا تحقیر میکند. بههرحال من فکر میکنم تو از او میترسی.
هرود: من از او نمیترسم. من از هیچکس نمیترسم.
هرودیاس: من میگویم تو از او میترسی. اگر نمیترسی چرا او را تحویل یهودیان نمیدهی که شش ماه است به خاطر او غوغا کردهاند.»
حجم
۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه