دانلود و خرید کتاب رگتایم ای. ال. دکتروف ترجمه نجف دریابندری
تصویر جلد کتاب رگتایم

کتاب رگتایم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رگتایم

کتاب الکترونیکی رگتایم نوشته‌ٔ ای. ال. دکتروف با ترجمهٔ نجف دریابندری در انتشارات خوارزمی چاپ شده است. این کتاب داستانی تاریخی را در دوره‌ای میان سال‌های ۱۹۰۲ تا ۱۹۱۲ در نیویورک روایت می‌کند. رگتایم در سال ۱۹۸۱ به فیلم و در سال ۱۹۹۸ به یک موزیکال برادوی تبدیل شده است و هر دوی این آثار بسیار موفق بودند.

درباره کتاب رگتایم

این رمان برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ منتشر شد. رگتایم یک داستان تاریخی است و وجه تمایز آن با سایر داستان‌های تاریخی نگاه متفاوت به شخصیت‌های تاریخی است. داکترو در این کتاب، داستان‌های مختلفی از زندگی افراد معمولی تا شخصیت‌های تاریخی مانند هری هودینی، اما گلدمن، و بوکر تی. واشنگتن را در هم می‌آمیزد و از این طریق، تصویری زنده از آمریکا در آستانه‌ی جنگ جهانی اول ارائه می‌دهد.

داستان اصلی حول محور کولهاوس واکر جونیور، نوازندهٔ پیانو رگتایم سیاه‌پوست، می‌چرخد که برای احقاق حقوق خود در برابر نژادپرستی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی مبارزه می‌کند. از دیگر شخصیت‌های مهم، تاته، یک مهاجر شرق اروپایی و هنرمند خیابانی است که در‌نهایت به یک تولیدکنندهٔ موفق در صنعت سینما تبدیل می‌شود​​.

رگتایم جوایز متعددی دریافت کرده است. از جمله می‌توان جایزه‌ٔ منتقدین کتاب ملی در سال ۱۹۷۵ و جایزه‌ٔ آکادمی و انستیتو هنر و نامه‌های آمریکا در سال ۱۹۷۶ را نام برد. 

کتاب رگتایم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

رمان رگتایم به دوستداران مطالعهٔ تاریخ اجتماعی آمریکا، علاقه‌مندان به آثاری با موضوع مبارزات حقوق مدنی و داستان‌هایی که واقعیت‌ها و شخصیت‌های تاریخی را با عناصر داستانی ترکیب می‌کنند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب رگتایم

«صحنهٔ تیراندازی باغ پشت‌بام ساختمان میدان مدیسون بود، در خیابان بیست و ششم، که ساختمان باشکوهی بود از آجر زرد و سفال اخرایی که خود وایت آن را به‌سبک معماری اشبیلیه طراحی کرده‌بود. آن شب، شب افتتاح نمایشی بود به‌نام «مادمازل شامپانی»، و وقتی که دستهٔ دخترها داشتند می‌خواندند و می‌رقصیدند فرزند خل‌وضع که آن شب تابستانی کلاه حصیری و کت سیاه کلفت پوشیده‌بود تپانچه کشید و سه گلوله به‌سر معمار معروف خالی کرد. روی پشت‌بام. زنها جیغ کشیدند. ایولین غش کرد. ایولین در پانزده‌سالگی از مدلهای مشهور نقاشان بود. زیرپوشهایش سفید بود. شوهرش عادت داشت شلاقش بزند. ایولین یک بار اتفاقاً با اما گلدمن، زن انقلابی، ملاقات کرد. گلدمن با زبان شلاقش زد. گویا سیاه‌پوستان وجودداشتند. مهاجران وجودداشتند. و با آنکه روزنامه‌ها اسم این تیراندازی را «جنایت قرن» گذاشته‌بودند، اما گلدمن می‌دانست که سال، سال ۱۹۰۶ است و نود و چهار سال دیگر وقت باقی‌است.

برادر کوچکهٔ مادر عاشق ایولین نسبیت بود. او جار و جنجال دور و بر ایولین را از نزدیک دنبال کرده‌بود و حالا پیش خودش حساب می‌کرد که مرگ عاشق ایولین، استانفورد وایت، و زندانی‌شدن شوهرش، هری‌کی‌تو، دلیل بر این می‌شود که ایولین به‌عشق جوان مهربان و بی‌پولی از طبقهٔ متوسط محتاج باشد. مدام به‌فکر ایولین بود. دلش برایش لک‌زده بود. به‌دیوار اتاقش روزنامه‌ای سنجاق کرده‌بود که طرحی به‌قلم چارلز دانا گیبسون به‌نام سؤال ابدی در آن چاپ شده‌بود. این طرح نیمرخ ایولین را نشان‌می‌داد، با مقدار زیادی مو، که یک رشتهٔ کلفتش رها شده و به‌شکل علامت سؤال درآمده‌بود. نگاهش پایین بود و یک حلقه مو هم روی پیشانی‌اش سایه انداخته‌بود. بینی ظریفش سربالا بود. دهنش اندکی برجسته بود.»

Simin Msd
۱۴۰۲/۱۲/۲۳

یکی از بهترین رمانهایی که خوندم

آیا اگر جنگ با ضربهٔ بمب اتمی پایان نمی‌گرفت احتمال نمی‌رفت که تا پایان جنگ، که معلوم نبود کی خواهدبود، بیش از کشتگان هیروشیما آدم کشته‌شود؟ احتمال مسلماً می‌رفت. پس چرا باید بر سر کشتگان هیروشیما که به‌هر حال خونشان از خون دیگران رنگین‌تر نیست جنجال راه‌بیندازیم؟ این نظرگاه آدمهایی است که تصمیم به‌انداختن بمب گرفتند. ترومن آدم این آدمها بود. نظرگاهی است ساده و عملی و فارغ از دغدغهٔ وجدان. اما برای اوپنهایمر قضیه به‌این سادگی نبود. انسان در وضعی نیست که بتواند دربارهٔ سرنوشت هزاران زن و مرد و کودکی که در خانهٔ خود نشسته‌اند تصمیم بگیرد و حکم اعدام آنها را صادر کند، فقط به‌این گناه که در شهری بدنیاآمده‌اند که از لحاظ فنی برای بمب اتمی هدف مناسبی است.
ایران
این تنها قسمت کارش بود که واقعاً برایش شیرین بود. در هوای گرفته و برق‌آلود شبانگاهی فشفشه‌ها به‌هوا رفت. بالای ساند برقی درخشید. چرخ بزرگی از آتش‌گردان انگار روی آب می‌غلتید. نیمرخ یک زن، مانند یک کهکشان جدید، در آسمان تاریک روشن شد. فوارههای نور، سرخ و سفید و کبود، مثل ستاره فروریختند و باز مثل بمب روی سر کشتی قدیمی که توی رودخانه لنگر انداخته‌بود منفجر شدند.
ایران
زندگی‌اش عین یاوگی بود. تمام دنیا را زیرپا می‌گذاشت و می‌گفت او را به‌انواع وسایل ببندند، و آن وقت فرار می‌کرد. می‌بستندش به‌صندلی. فرار می‌کرد. به‌دستهایش دستبند و به‌پاهایش کند می‌زدند، لباس آستین‌بسته تنش می‌کردند و توی گنجه می‌گذاشتند و در گنجه را قفل می‌کردند. فرار می‌کرد.
Orson Welles

حجم

۲۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

حجم

۲۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
۴۹,۰۰۰
۵۰%
تومان