کتاب آن سوی آینه
معرفی کتاب آن سوی آینه
کتاب آن سوی آینه نمایشنامهای کمدی نوشتهٔ فلوریان زلر با ترجمهٔ تینوش نظم جو است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آن سوی آینه
فلوریان زِلِر یکی از خوشآتیهترین نمایشنامهنویسهای فرانسوی شناخته میشود. بسیاری او را وارث اریکامانوئل اشمیت میدانند، با این تفاوت که شاید مهارت زِلِر در دیالوگنویسی و شخصیتپردازی اندکی بیشتر باشد.
فلوریان زِلِر نمایشنامهٔ آنسوی آینه و نقش «دَنیل» را برای «دَنیل اوتوی»، بازیگر مشهور و محبوب فرانسوی نوشت و کارگردانی را نیز به او سپردــ بازیگری که ما در ایران مشخصاً در فیلم روز هشتم کشف کردیم و در فیلمهای فرانسوی سالهای اخیر، مثل دوستش میداشتم (بر اساس رمان آنا گاوالدا) یا دختری روی پل، نقشهایش را دیدهایم.
نقطه قوت کتاب آن سوی آینه خلاقیت نویسنده در آفرینش دو نوع زبان در اثر بود: زبان درونی و زبان بیرونی، زبان خاموش و زبان روشن، آنچه میاندیشیم و آنچه میگوییم. چنین ساختاری در جامعه و محیطی که دورویی در آن بیداد میکند (در اینجا، جامعهٔ خردهبورژوای فرانسوی) ضمانتی برای کمدییی در ژانر کمدیهای خانوادگی بود. دلپذیری این کمدی زناشویی این است که برخلاف نمایشنامهای مانند خردهجنایتهای زناشوهری اریکامانوئل اشمیت، فلوریان زِلِر هیچ کجای نمایشنامهاش سعی نمیکند، حتی بهطور پنهانی، به ما درس فلسفی دربارهٔ عاشقبودن یا اخلاق بدهد. او کمدییی مینویسد تا با دیدن شخصیتها، با کشف لایههای درونی آنان، همانطور که هستند، بخندیم. به ریششان بخندیم و شاید این میان هم ته دل، به ریش خودمان بخندیم.
آنچه جالب است با این نوع کمدیهای سبک و سرگرمکننده در تئاتر امروزـ که در ژانر خودشان تابلویی کمی مضحک و خندهدار و کنایهآمیز از روابط انسانها در عاشقبودن و دوستیاند، قدرت دراماتیک آنها برای رامکردن و اهلیکردن روابطِ روزمره است.
صحنه در آنسوی آینه با زوجی آغاز میشود که قرار است با بحرانی روبهرو شوند و صحنه دوباره در روزمرگی همان زوج به پایان میرسد. اینجا شخصیت دَنیل در جریان نمایش برای فرار از روزمرگیاش رویا و تخیلی میبافد، اما در پایان، شاید حتی در کمال تلخی، باز آن روزمرگی را در آغوش میگیرد و به آن بازمیگردد. او برخلاف پاتریک، دوست صمیمیاش، به جای ترک همسرش در فکر ترک روزمرگیاش است: آن روزمرگییی که در آن اسیر شده و راه فراری از آن برای خودش نمیبیند. این سفر در تخیلها و توهمها به او میفهماند که فرار از هر روزمرگی افتادن به دام روزمرگییی دیگر است. شاید تنها چیزی که در کلیت این نمایشنامهٔ کمدی مهم باشد آگاهشدن دَنیل و پیبردن او به روزمرگی زندگیاش است و نه چیز دیگری... شاید دَنیل به این سفر در رویا و توهم نیاز داشت تا بفهمد آن چیزی که از آن گریزان است، آن روزمرگی، همیشه همهجا گریبانش را میگیرد. با هر فرد جدیدی که باشد فرقی نمیکند... و شاید او باید از این راه میگذشت تا بفهمد آنچه نیاز دارد همینجا کنار دستش است.
خواندن کتاب آن سوی آینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره فلوریان زِلِر
فلوریان زِلِر ۲۸ ژوئن ۱۹۷۹ در پاریس به دنیا آمد. او نخست با رمانهایش شناخته شد، اما در زمان کمی، در عرض چند سال، با نمایشنامههایش به شهرت جهانی رسید. مجلهٔ اکسپرس در سال ۲۰۱۴ از او با عنوان «بهترین نمایشنامهنویس فرانسه، به همراه یاسمینا رضا» یاد کرد و روزنامهٔ گاردین او را «هیجانانگیزترین نویسندهٔ تئاتر معاصر» خواند.
او در بیستودو سالگی برفهای مصنوعی، نخستین رمانش، را منتشر کرد که جایزهٔ موسسهٔ هاشِت را گرفت. در سال ۲۰۰۴ جادوی بدترین، سومین رمانش، نیز جایزهٔ معتبر انترآلیه را به دست آورد.
در همان سال، تماشاگران و منتقدان از دیگری، نخستین نمایشنامهاش، استقبال کردند. پس از آن، نمایشنامهٔ چرخوفلک (۲۰۰۵) و اگر بمیری (۲۰۰۶) را نوشت که دومی با بازی کاترین فرو، بازیگر مشهور فرانسوی، روی صحنه رفت. همچنین، در سال ۲۰۰۸ زِلِر آن زن در انتظار توست را نوشت که با بازی لتیسیا کاستا اجرا شد.
از سال ۲۰۱۰ به بعد، شناختهشدهترین بازیگران تئاتر و سینمای فرانسه در نمایشنامههای او بازی کردند: کاترین هیگل در مادر، پیر ردیتی در حقیقت و چند سال بعد در دروغ، روبر ایرش در پدر و فابریس لوکینی در یک ساعت آرامش که، پس از اجرای تئاتریاش، پاتریس لکونت آن را در سینما روی پرده برد. سال ۲۰۱۶ نیز دنیل اوتوی نمایشنامهٔ آنسوی آینه را بازی و کارگردانی کرد.
نمایشنامههای او نخست به زبان آلمانی ترجمه و اجرا شد. سپس، با اجرای پدر در لندن و نیویورک این اثر بهترین نمایشنامهٔ سال گردید. اکنون، در بین نمایشنامهنویسهای فرانسوی، نمایشنامههای فلوریان زِلِر بیش از همه در جهان اجرا میشود.
آثار او از این قرار هستند:
رمانها
- ۲۰۰۲: برفهای مصنوعی
- ۲۰۰۳: عاشقان هرجا
- ۲۰۰۴ :جادوی بدترین
- ۲۰۰۶: ژولین پارم
- ۲۰۱۲: لذت
نمایشنامهها
- ۲۰۰۴: دیگری
- ۲۰۰۵:چرخوفلک
- ۲۰۰۶ :اگر بمیری
- ۲۰۰۸: آن زن در انتظار توست
- ۲۰۱۰: مادر
- ۲۰۱۱: حقیقت
- ۲۰۱۲: پدر
- ۲۰۱۳ :یک ساعت آرامش
- ۲۰۱۵ :دروغ
- ۲۰۱۶: آنسوی آینه
- ۲۰۱۶ :پیش از پرواز
بخشی از کتاب آن سوی آینه
«ایزابل: (حتی بیآنکه سرش را از روی مشقها بردارد.) مگه قرار نبود حواست باشه؟
دَنیل:هان؟
ایزابل: مگه قرار نبود حواست به رژیمت باشه؟
دَنیل:حواسم هست. نگاه کن...
ایزابل: نگاهی به او میاندازد و لبخند میزند، انگار میخواهد به او حق بدهد.
دَنیل:ولی امشب، نمیدونم چرا، دلم یه گیلاس خواست. واسه تو هم بریزم؟
ایزابل:نه، ممنون. اول باید این مشقها رو تموم کنم...
دوباره به مشقهایش میپردازد و، بیآنکه به دَنیل توجهی کند، آنها را تصحیح میکند. مکث.
دَنیل:هنوز تموم نکردی؟
ایزابل:نه.
دَنیل:خیلی ناامیدکننده نیست؟
ایزابل:چرا.
مکث.
دَنیل:یکی از دلایلی که من هیچوقت معلم نشدم... مشقهاست...
(مکث. انگار با خودش.) خب؟ چی میگی؟ منتظر چی هستی؟ دلت رو به دریا بزن دیگه... (جرعهای دیگر مینوشد تا جرئت کند و دل به دریا بزند.) من...
ایزابل: (همچنان بیآنکه نگاهی به او بیندازد.) هوم؟
دنیل:اصلا معلوم هست تو از چی میترسی؟ خیلی الاغی به خدا!
خب آخه مگه آدم کشتی؟ براش رکوپوستکنده همهچی رو تعریف کن، کاری نداره که!
ایزابل:چی میگفتی؟
دَنیل:هوم؟
ایزابل: (همچنان غرقِ مشقهایش.) چیزی گفتی؟
دَنیل: من؟ نه! داشتم... داشتم فکر میکردم، همین. مینوشیدم و میاندیشیدم. عجب ویکسییی... بسیار... (مدتی درپی صفت مناسب میگردد، سپس منصرف میشود.) مگه نه؟... یکی از نویسندههام به مناسبت انتشار کتابش برام آوردتش. (مکث.) ولی انگار مزاحمتم...»
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه