کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر
معرفی کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر
کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر اثر یوجین اونیل با ترجمه یدالله آقاعباسی است. در تمام آثار او، شخصیتها با حقایقی غیرقابل باور روبهرو شدند و این موضوع برای تکتکشان آزار دهنده است.
درباره کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر
در کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر چهار نمایشنامه به نامها پیش از ناشتایی، پسرک خیالباف، زنی برای تمام عمر و موجی را میخوانیم. این نمایشنامهها مانند آثار دیگر اونیل انسان را به تفکر وامیدارند و پردهای از حقیقت برمیداند.
در نمایش اول، زنی از زندگی مشترک با همسرش مینالد. او این ازدواج را شکست خورده میداند و با همسرش شاد نیست. او مدام از احساسات تلخش میگوید و از اینکه دیگر علاقهای به همسرش ندارد. همسری که بر اساس تعریفهای او، بیخیال، بیتفاوت و بیکار است. در خرج و مخارج روزانه مانده و مدام سیگار میکشد و مشروب میخورد. اما همسر او کاملا ساکت است. زن میداند که شوهرش به او خیانت میکند و او را تهدید میکند که اجازه لذت بردن از خیانت را به او نمیدهد... اما در نهایت با پایانی متفاوت و غافلگیر کننده روبهروییم.
کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات نمایشی را به خواندن کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر دعوت میکنیم. اگر آثار دیگر اونیل را خوانده و دوست داشتید، این کتاب را هم از دست ندهید.
درباره یوجین اونیل
یوجین گِلَدِستون اونیل ۱۶ اکتبر ۱۸۸۸ در خانوادهای ایرلندی در نیویورک آمریکا به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس برجستهای بود که موفق به کسب جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۳۶ شد. اونیل در همه مکاتب، سبکها و گونههای ادبی-نمایشی، طبع آزمایی کرده و با موفقیت و استقبال و تحسین منتقدان روبرو شدهاست. به طوری که اسکار کارگیل و ژوزف وودکراچ او را بزرگترین نمایشنامهنویس آمریکایی و یکی از چند نمایشنامهنویس بزرگ جهان، بهشمار آوردند، و برخی نیز آثار او را با آثار سوفوکل و ویلیام شکسپیر مقایسه کردهاند. یوجین اونیل ۲۷ نوامبر ۱۹۵۳ در بوستون چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب پیش از ناشتایی و سه نمایشنامه دیگر
دستتو نیگا! بهتره دیگه نخوری.تحملشو نداری. امثال شماها الکلی میشن و میزنه به سرشون. همینمون مونده، دیگه قوزِبالاقوز میشه! (به کف اتاق نگاه میکند.) نیگا چه گندی زده کف این اتاق. همه جا تهسیگار و خاکستره. نمیتونی بریزی تو زیرسیگاری؟ نه. نمیتونی، چون ملاحظه نداری. اصلاً به فکر من نیستی. تمیز نمیکنی، حداقل میتونی کثیف نکنی. (جارویی برمیدارد و با شدت روی زمین میکشد و ابری از گردوخاک بلند میکند.)
از داخل اتاق صدای تیزکردن تیغ صورت تراشی میآید.
(از داخل اتاق صدای تیزکردن تیغ صورت تراشی میآید. درحال جاروزدن) یالا زود باش! من دیگه دیر میرسم. دیر برم کارمو از دست میدم و دیگه نمیتونم خرجتو بدم. (بعد طعنهزنان) اونوقت تو باید بری یه کاری بکنی. وای، چقدر وحشتناک! (زیر میز را جارو میکشد.) چیزی که میخوام بدونم اینه که امروز میری دنبال کار بگردی یا نه. میدونی که دیگه خونوادهت کمکمون نمیکنن. اونا هم دیگه از دستت به تنگ اومدهن. (پس از لحظهای که به ملایمت جارو میزند.) من دیگه داره حالم از این زندگی به هم میخوره. اگه اینقدر مغرور نبودم که نخوام خونوادهم بفهمن، خوب بود. تو از پس زندگی برنمیآیی. بهونه خوبی داشتم برای اینکه برگردم خونه. تو، تنها پسر رولاند میلیونر، فارغالتحصیل هاروارد، شاعر، که همه شهر کُشته و مُردهشن، هه! (با لحنی تلخ) خیلیاشون اگر حقیقتو میدونستن، دیگه به من حسادت نمیکردن. ازدواج ما چی بود؟ نه، میخوام بدونم. حتی قبل از اینکه پدر میلیونرت بمیره هم به دنیا بدهکار بودی. وقتتو با زنت هدر نمیدادی. به نظرم فکر میکردی بعد از اون بلایی که سرم آوردی افتخار دادی و باهام ازدواج کردی، و این کافیه و من باید خوشحال باشم. چون پدرم فقط یه بقال بود، خجالت میکشیدی منو به دوستای نازنینت نشون بدی. یه همچین آدمی بودی. حداقل اون آدم درستکاری بود، سگشم به شماها شرف داشت. (به طرف در جارو میکشد. سپس لحظهای روی جارویش خم میشود.) میخواستی همه فکر کنن مجبور بودی با من ازدواج کنی و دلشون برات بسوزه، مگه نه؟ قبل از اینکه اون اتفاق بیفته، «دوستت دارم» از زبونت نمیافتاد. کاری کرده بودی که دروغاتو باور کنم، مگه نه؟ کاری کرده بودی فکر کنم نمیخوای پدرت بهم حقالسکوت بده، کاری که اون میخواست بکنه. حالا بهتر میفهمم. من به خاطر هیچ و پوچ اینهمه وقت با تو زندگی نکردهم. (به تلخی) جای شکرش باقیه که بعد از همه این ماجراها بچه بدبخت مُرده به دنیا اومد. چه پدری میشدی براش، اگه نمُرده بود!
حجم
۶۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
حجم
۶۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه