کتاب پدر
معرفی کتاب پدر
کتاب پدر نوشتهٔ فلوریان زلر و ترجمهٔ ساناز فلاح فرد است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ جلد اول از مجموعهٔ «درام معاصر فرانسوی» و حاوی نمایشنامهای ۱۵ صحنهای.
درباره کتاب پدر
کتاب پدر دربردارندهٔ نمایشنامهای درام نوشتهٔ فلوریان زلر است که در ۱۵ صحنه نگاشته شده است. شخصیتهای این نمایشنامهٔ فرانسوی عبارت است از «آن»، «آندره»، مرد، زن، «لورا» و «پییِر».
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پدر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و علاقهمندان به نمایشنامههای درام پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پدر
«پییر: انگار شبیه الیزه؟
آندره: جدی؟
پییر: من نمیدونم. اصلاً ندیدمش.
آندره: (همچنان روی ساعت پییر متمرکز است) نه... خوب بود. آن به نظرم خوشحال بود. بیشتر به خاطر اونه. من واقعاً نیازی به... بیشتر واسه آنه. میتونم نگاش کنم؟ ساعتتون رو میگم...
پییر: حق با شماست. براش مهمه که همه چیز خوب باشه. برای شما نگرانه. خیلی ناراحت میشه وقتی شما بحث میکنید... امیدوارم این دفعه همه چیز روبراه باشه. هان؟ با این زن راضی باشید. یه کم مهربونتر رفتار کنید. از ساعت من چی میخواید؟
آندره: هیچی. نگاه میکردم... میخواستم ببینم که... خوشگله. خیلی خوشگله. خریدینش؟
پییر: ببخشید؟
آندره: منظورم اینه که... کادو بوده یا خریدین؟
پییر: خریدم. چطور؟
آندره: فکر کنم فاکتورشو ندارید دیگه...
پییر: این حرفا چیه؟
آندره: ساعتتون.
سکوت.
پییر: من دارم از آن حرف میزنم.
آندره: میشناسیدش؟ منظورم اینه که شما... آهان درسته. شما... شما چیزِشین؟ چیز... من پدرشم. خوشبختم. فکر کنم قراره بازم همدیگه رو ببینیم. اگه شما چیز... اگه رابطهتون ادامه داشته باشه. ما که هیچوقت با هم کنار نیومدیم...
پییر دور میشود.
پییر: چرا اینو میگید؟
آندره: ما هیچوقت همدیگه رو درک نکردیم. برعکس الیز. اون یکی دخترم. اون عالی بود. اما چند ماهه ندیدمش. فکر کنم مسافرته. رفته دور دنیا. خیلی موفقه نباید از دستش ناراحت باشم. نقاش. اون نقاشه. ولی اگه یه روز به دیدنم بیاد خوشحال میشم. بغلش میکنم و ساعتها همونطوری میمونیم. مثل وقتی که کوچیک بود و به من میگفت «بابا جون»، «بابا جون». اینطوری صدام میزد. قشنگه نه؟ «بابا جون».»
حجم
۴۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۴۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه